باسلام
اتفاق بعدی که در دوران ابوبکر افتاد ، شروع فتوحات بود.
فتوحات ، به معنی لشکرکشی برای توسعه کشور اسلامی و قلمرو خلافت است. مورخین اعتقاد دارند که دستور فتوحات را خود پیامبر صادر کرده بود و اگر پیامبر ، فوت نمیکرد و زنده میماند، همین کاری را میکرد که ابوبکر و خلفای بعدی آغاز کردند و کشور اسلامی را توسعه میداد.
در حالیکه برخی از مورخین معتقدند ، پیامبر اسلام دستوری مبنی بر فتوحات نداده و روش پیامبر برای توسعه اسلام هیچگاه اینطور نبوده و اگر پیامبر زنده میماند ، قطعا به این روش عمل نمیکرد و مبنای توسعه اسلام را بر اساس توسعه فرهنگی و تبلیغی میگذاشت. همانطور که در دوره حیات خودش اینچنین بود.
یکی از دلایلی هم که علی ع و فرزندانش هیچگاه در فتوحات شرکت نکردند همین بوده که این روش را نمیپسندید و معتقد به روش تبلیغی و تالیف قلوب بودند. بعدها این مسئله باز هم در دوره خلافت خود حضرت علی ع ثابت شد.
القصه ، فتوحات ابتدا از سمت ایران آغاز شد و بعد از سمت روم شرقی. اما سرعت گسترش فتوحات در روم شرقی بیشتر بود و به عبارت دیگر مقاومت ایرانیها کمی بیشتر از رومیها بود که علت اصلی آن شاید قویتر بودن ارتش ایران بوده. هر دو کشور ایران و روم در نهایت انحطاط قرار داشتند و هر کشور خارجی میتوانست این فتوحات را انجام دهد. در مبحث تاریخ ایران قبل از اسلام در اینجا خدمت شما عرض کردم که از اواسط دولت خسروپرویز ، وضعیت هردو کشور ایران و روم ، از هر نظر ، بسیار وخیم شده بود. جنگهای طولانی ، هر دو کشور را ضعیف کرده و هر دو کشور آماده تجزیه شده بودند. در ایران بعد از مرگ خسرو پرویز تا به تخت نشستن یزدگرد سوم که ۴ سال طول کشید ، ۶ پادشاه بر سر کار اومدند که دوتا از آنها زن بودند که این سابقه نداشت. حتی بعضی گفتند ۱۲ پادشاه اومدند😳
ببینید اوضاع پادشاهی کشور چقدر آشفته بود که در طی این مدت کوتاه ، این همه پادشاه عوض شد.
اتفاقا ، یزدگرد سوم یکی از لایقترین پادشاهان بود و ۱۹ سال سلطنت کرد و خیلی در مقابل اعراب مقاومت نمود اما اوضاع کشور اینقدر پریشان بود که از دست این آقا هم کاری بر نیامد.
داستان شروع فتوحات در دوره ابوبکر از اینجا شروع شد که بعد از جنگ با اصحاب رده ، در اواخر سال ۱۱ ، دو نفر عرب از عراق که اون موقع جزئی از ایران بود ، به نامهای مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قحطبه شیبانی ، اومدند مدینه نزد ابوبکر . اینها از روسای قبیله بنیشیبان بودند و این قبیله ، همون قبیلهای هست که در جاهلیت و قبل از اسلام دختران خودشون را زنده به گور میکردند وگرنه همه عربها اینجور نبودند و دختران خودشون را زنده بهگور نمیکردند و اگر اینجور بود که نسل عربها برمیافتاد.😳😁 و خلاصه اینکه بعضی قبائل خاص فقط اینکار را میکردند.
یکی دیگه از کارهای اینها ، راهزنی بود و به عبارتی ، شغلشون این بود که مرتب به مرزهای ایران حمله میکردند و پاسگاههای مرزی ایران را خراب میکردند و یا با رشوه میخریدند و وارد ایران میشدند و شهرها و روستاها را لخت میکردند و میرفتند و لذا با اوضاع داخلی ایران خیلی آشنا بودند.
اینها اومدند پیش ابوبکر و گفتند آقا چرا نشستی؟
ایران خیلی ضعیف شده . پاسگاههای مرزی خراب و ویران ، اوضاع ، آشفته . کارمندان دولت ،مرخص. اختلاف طبقاتی ، زیاد. لشکریان ، گرسنه . مردم ناراضی. پس چته دیگه بیا حمله کن و ایران را بگیر.
ابوبکر و بقیه امرای مدینه ، باور نمیکردند. چونکه اصلا تصور اینها از ایران یه چیز ماورایی بود. اینقدر این دونفر ، قسم و آیه سرهم کردند که بالاخره ابوبکر یه لشکر به فرماندهی خالدبن ولید جور کرد و دنبال این دو نفر فرستاد و گفت فعلا از باب تست و آزمایش، از حیره شروع کنید ببینید چطوریه.
اینها اومدند و با یه حمله کوچیک ، حیره تسلیم شد و جنگ جدی رخ نداد و فهمیدند که واقعا ایران ضعیف شده و بهتره که ادامه بدیم.
یه نامه فرستادند برای ابوبکر که آقا لشکر بفرست تا برای تو گونی گونی، طلا بفرستیم.
ابوبکر یه لشکر دیگه به فرماندهی سعدابی وقاص فرستاد و خالد را مرخص نمود و اون را به شام اعزام کرد تا به کمک ابوعبیده جراح بره.
سعد ، شهرهای انبار و عینالتمر در غرب عراق را گرفت و بعدش دیگه ابوبکر فوت کرد و ادامه فتوحات افتاد به دوره عمر که خواهیم گفت.
از اون ور هم ، خالد بن ولید که به شام و به کمک ابوعبیده جراح رفته بود ، دمشق را فتح کرد که این دمشق یکی از شهرهای بسیار مهم و آباد روم شرقی حساب میشد و فتح اون از فتوحاتی که تا اون موقع در ایران انجام شد مهمتر بود.
بعد از فتح دمشق هم ابوبکر فوت کرد و ادامه فتوحات در روم شرقی افتاد برای دوره عمر.
یادتون باشه هم ایران و هم روم شرقی در شمال عربستان بودند و یکی در سمت شرق بود و یکی در سمت غرب. نقشه اون را در پایان بحث خدمت شما ارائه میدهم.
انشالله بقیه بماند برای فرداشب.
#امام_زمان
@tarikhbekhanim