eitaa logo
تاریخ و سیاست
1.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
23 ویدیو
11 فایل
دور هم تاریخ بخوانیم.... در این کانال ، مطالب تاریخی با تم سیاسی به ساده ترین زبان ممکن و با پیش مایه ی طنز خدمت شما ارائه میگردد. کپی برداری از مطالب ، کاملا آزاد می باشد. آی دی پژوهشگر مطالب؛ @arefaneh53 ادمین ارتباط؛ @Youzarsif_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام به طور کلی در تاریخ ،قضاوت راجع به حوادث تاریخی خیلی مشکل و همراه با شک و تردید زیادی است . مورخ باید همچون یک پزشک حاذق از روی آثار و علائم، در مورد مسائلی که آنها را ندیده ، نظر بدهد. قبلا عرض شد کلمه تاریخ از واژه ارخ (به معنی ماه قمری و کنایه از 《 زمان 》)گرفته شده اما برخی علمای فلسفهء تاریخ ، معتقدند کلمهء تاریخ از کلمهء فا‌رسیِ 《تاریک》گرفته شده یعنی ، مبهم و غیرواضح. و لذا اختلاف نظر و اختلاف اقوال و روایات در این علم خیلی زیاد است. اما آنچه که مسلم است ، این استکه در وقوع یک حادثه عوامل زیادی نقش دارند که هر کدام از این عوامل اگر به وقوع نپیوندد ، آن واقعه ، رخ نخواهد داد. بنابراین در بین فیلسوفان فلسفه تاریخ ، بحث مفصلی داریم مبنی براینکه اراده‌ها و تفکرات و نظریات چگونه بوجود می‌آیند و این اراده‌ها و عوامل را چه کسی هدایت میکند؟ مورخین مذاهب توحیدی ، مخصوصا در اسلام و یهودیت ، اعتقاد دارند که همه اراده‌ها تحت اراده خداوند متعال است. اما مورخین غیرتوحیدی ، همه را معلول تصادف و جمع عوامل مادی می‌دانند. واقعه لوتریسم ، یک نظریه‌پردازی بسیار مهم و عجیبی بود که مسیر تاریخ اروپا را عوض کرد و یا بعبارت دیگر یک نقطه عطف در تاریخ اروپا بود. گفتیم که قبل از لوتر ، کسان دیگری هم این نظریات را داشتند . اما چه شد که لوتر در ابراز این عقاید و تثبیت آنها موفق شد؟ چه شد که کلیسا در مقابل لوتر عقب نشینی کرد؟ چه شد که او را همچون جان هوس ، تکفیر نکردند و زنده زنده نسوزاندند؟ چه شد که سلاطین اروپا از لوتر پشتیبانی کردند و کلیسا را تحت فشار گذاشتند؟ تحلیل‌گران تاریخ ، عوامل زیادی را برای این مسئله ذکر کرده‌اند که مهمترین آنها عوامل سیاسی در جهت استقلال کشورها از کلیسا و همچنین عوامل اقتصادی برای عبور از مرحله فئودالیسم به مرحله سرمایه‌داری است. القصه ، اگر نظر این حقیر در مورد علل موفقیت لوتر خواسته شود ، ضمن تایید همه این عوامل ، به عنوان یک شخص تقدیرگرا ، بیشتر بر نقش اراده الهی تاکید دارم و اینکه قطعا خواست خداوند بود که یک‌سری عوامل دست بدست یکدیگر بدهند تا جهان به یکباره عوض شود و انسانِ طرفدار نظریه زمین‌تختی و زمین‌محوری ، به کاوش در دورترین کرات و مشاهده لبهء جهان در فاصله ۲۰۰ میلیون سالی بیگ‌بنگ بپردازد. توجه به این نکات و تحلیل علل پیدایش لوتریسم و نتایج آن در تشخیص و تحلیل تاریخ نهضتهای اسلامی که بعدها طی یک دوره جداگانه خواهیم گفت ، بسیار مهم است که انشالله در جای خود خواهد آمد. در این کانال ایتا سعی ما بر این است که دوره‌های متنوع آموزشی ومفید تاریخی ، گذاشته و برخلاف کانالهای دیگر که فقط نکته‌های تاریخی می‌گویند، به بیان دوره‌های تاریخی به طور کامل پرداخته و در صورت لزوم ، وقایع هردوره را تحلیل کنیم. تا کنون دوره‌های تاریخ ایران باستان ، تاریخ ایران بعد از اسلام تا حمله مغول ، تاریخ ایران از حمله مغول تا دوره انقلاب اسلامی و روحانیِ مغول ، تاریخ دنیای باستان ، تاریخ روم باستان و قرون وسطی را گفته ایم و از اینجا به بعد انشالله وارد دوره اروپای‌ عصر جدید می‌شویم که شامل سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی است. @tarikhbekhanim
باسلام واژهء رنسانس (renaissance ) یک کلمه با ریشه فرانسوی و به معنای تجدید حیات یا به اصطلاح نوزائی میباشد. رنسانس اشاره به یک جنبش فرهنگی دارد. توجه به این مسئله خیلی خیلی مهم است که بدانیم رنسانس یک جنبش《 فرهنگی》 بوده که منجر به تغییرات اساسی در همه چیز بشریت شده است . به طور کلی همه تغییرات مهم تاریخ بشریت از تغییرات فرهنگی آغاز میشود و تا فرهنگ تغییر نکند سایر مولفه‌های موثر در تاریخ ، تغییر نمی‌کند. قبلا خدمت شما عرض شد که فرهنگ ، به داشته‌های معنوی یک ملت می‌گویند و تمدن به داشته‌های مادی آن. مثلا ساختمانهای سربه فلک کشیده ، لباس‌های فاخر ، خیابان‌های تمیز و عریض ورزشگاه‌های مناسب..... اینها همه بیانگر تمدن یک کشور هستند و یک کشور با داشتن اینها ، متمدن است. اما داشتن زبان و ادبیات غنی ، هنر پیشرو ، روابط اجتماعی قوی ، سازمان‌های مدیریت شده ، سیستم آموزشی مناسب و .... اینها همه دال بر بافرهنگ بودن یک ملت یا کشور هستند. تاریخ نشان می‌دهد که پایه و اساس تمدن ، فرهنگ است و هیچ ملتی با داشتن یک فرهنگ پست و دون‌مایه موفق به ایجاد تمدن قوی به شکل دائمی نشده است. رنسانس یک تغییر فرهنگی بود که منجر به اصلاحات مذهبي، انقلاب علمی و پیشرفت‌های هنری و ادبی و در نهایت پیشرفت تمدن شد. تجدید حیات از آن جهت بود که معتقد بودند افراد در قرن پانزدهم بعد از دوران فترت، که همان قرون وسطی باشد، دنبالهٔ تمدن‌های روم و یونان را گرفته‌اند. ضمناً در همین دوران رنسانس بود که اعصار قبلی را قرون وسطی نام نهادند. اکثراً دورهٔ رنسانس را مقدمه و شروع اعصار «جدید» می‌شمردند. رنسانس معرف دوران جدیدی در اندیشه و احساس مردمان بود و بر اثر این تحول بود که اروپا دگرگون شد. برای نخستین بار در قرن پانزدهم در ایتالیا بود که طرز تفکر و تلقی دنیوی پدید آمد. این یعنی تغییر فرهنگی. اینها همه قبل از مارتین لوتر و دیگران بود و اغلب در نقاشی‌های افرادی مثل میکل آنجلو (میکلانژ) و رافائل ، ظاهر شد. یعنی نیاز به پیشرفت مادی و دنیوی باعث شد که یک سری از اندیشمندان اروپایی بزنند زیر باورهای قبلی خودشان و به اصطلاح قید رهبانیت کلیسا را بزنند و هرآنچه کشیش‌ها بافته بودند ، رشته کنند و به امیال شخصی بپردازند. این یعنی انسان محوری یا همان اومانیسم. این اومانیسم را به یاد داشته باشید که خیلی خیلی مهم است و در بخش‌های بعدی خیلی بااون کار داریم. اینکه آغاز رنسانس از چه سالی است ، خیلی محل اختلاف است. برخی مورخین اختراع ماشین چاپ در سال ۱۴۵۶ را آغاز رنسانس می‌دانند. برخی سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ و برخی کشف قاره آمریکا در ۱۴۹۲ و بعضی هم حرکت‌های فکری و هنری جدید در قرن ۱۳ و ۱۴ در ایتالیا را آغاز رنسانس ميدونند. نظر خود بنده اینه که تحولات تاریخی مهم و تاثیرگذار ، نقطه‌ای نیست یعنی در طی چند دهه یا سده رخ می‌دهد و مجموعه‌ای از عوامل در بستر یک دوره زمانی باعث اون میشن. در قسمت‌های قبلی ، تاریخ تحولات مذهبی را گفتیم . اما از دیگر ویژگی‌های قرون جدید، پیشرفت علوم تجربی و توسعه اختراعات در اروپا بود. اروپاییان که قبلاً دانش‌های بسیاری از مسلمانان فرا گرفته بودند، در این زمان به دلیل تحولات فکری و فرهنگی، قدم در راه پیشرفت علمی و صنعتی نهادند. در اواخر قرون جدید (قرن ۱۸ میلادی)، اختراعات صنعتی رشد یافت و ماشین‌ها و ابزارهای جدیدی جای کارگاه‌ها و وسایل دستی را گرفت. میزان تولید کالاها چند برابر شد و در نتیجه، تجارت گسترش یافت. این تحول، انقلاب صنعتی نام گرفت. با وقوع انقلاب صنعتی، توجه کشورهای اروپایی به سوی مناطقی از جهان که دارای مواد اولیه صنعتی یا بازار مصرف برای کالاهای تولید شده در اروپا بودند، جلب شد و همین امر به تدریج زمینه استعمارگری اروپاییان را فراهم کرد. اسپانیا و پرتغال اولین کشورهای استعمارگر بودند.در قسمت بعدی راجع به استعمارگری این دو توضیح می‌دهیم. در قرون جدید، تغییراتی نیز در زمینه نقش مردم در سرنوشت خودشان و رابطه آن‌ها با حکومت‌ها ایجاد شد. مثلاً در اوایل قرن هجدهم حکومت انگلستان، از سلطنت استبدادی که در آن پادشاه همه کاره کشور بود، به سلطنت مشروطه تبدیل و دارای مجلس نمایندگان شد. در اواخر قرن هجدهم نیز ساکنان آمریکاعلیه سلطه انگلستان دست به شورش زدند و به استقلال رسیدند. هم چنین، مردم فرانسه ضد حکومت لویی شانزدهم قیام کردند و موفق به برکناری او شدند. این قیام انقلاب کبیر فرانسه نام گرفت که این را هم در قسمت‌های بعدی میگیم. امپراتوری مسلمان عثمانی نیز که تا قرن هجدهم قدرتی مهم در آسیا و اروپا محسوب می‌شد، بر اثر توطئه و تهاجم نظامی دولت‌های اروپایی ضعیف شد و قسمت‌هایی از قلمرواش را در اروپا از دست داد. بحث قسمت‌های بعدی ما ، انشالله توضیح هرکدوم از این اتفاقات است. @tarikhbekhanim
باسلام سقوط قسطنطنیه اولین اتفاق از سری داستان‌های رنسانس است که میخوام خدمت شما عرض کنم. بنده توی این کانال هرجا که بحث به شکل جدی و تحلیلی هست ، مطلب را ، خیلی جدی و کتابی عنوان میکنم ولی هروقت که به شکل داستان تاریخی هست اون را به شکل خودمونی بیان میکنم . این مطلب را در جواب دوستانی عرض کردم که در مورد بیان دوگانهء بنده سوال پرسیده بودند. القصه، گفتیم که امپراطوری بیزانس به مرکزیت بیزانتیوم در سال۳۹۵ میلادی تاسیس شد . پس از مدتی همین شهر بیزانتیوم به نام پادشاه روم شرقی که کنستانتین اول بود ، شهر کنستانتینوپول نامیده شد که عربها بهش می‌گفتند قسطنطنیه. این دولت بیزانس که همسایه ایران بود ، از بدو تاسیس بااشکانیان و بعد هم با ساسانیان مرتبا در جنگ بود. بعدها که اسلام ظهور کرد و فتوحات آغاز شد ، اولین بار معاویه در سال ۶۷۴ میلادی قصد کرد شهر قسطنطنیه را از طریق مدیترانه تصرف کنه. اما علیرغم پیروزیهای که به دست آورد به دلایل زیادی از جمله ، حصین بودن دژ قسطنطنیه و همچنین استفاده بیزانسی‌ها از آتش یونانی که کشتی‌های مسلمونها را به آتش می‌کشید، موفق نشد. بعدها در سال ۷۱۷ هم سلیمان بن عبدالملک رفت که اینکار را بکنه و اون هم موفق نشد تااینکه در قرن ۵ هجری که بشود ۱۲ میلادی ، ترکهای سلجوقی در شمال‌شرق ایران ظهور کردند و کم‌کم تمام ایران را گرفتند و بعدش به روم شرقی حمله کردند و دولت سلاجقه روم را اونجا پایه‌گذاری کردندو مرتب به سمت پایتخت بیزانس پیشروی کردند اما هیچوقت موفق به تصرف اون نشدند. بعدها از درون همین دولت سلاجقه روم ، دولت عثمانی سربرآورد و در نهایت در سال ۱۴۵۳ میلادی که اوائل قرن ۹ هجری باشد ، سلطان محمدفاتح ، پادشاه عثمانی ، قسطنطنیه ضعیف و نحیف را که روزی یکی از دو مرکز مهم مسیحیت جهان بود،جلو چشم تمام مسیحیان دنیا ، محاصره و اشغال کرد و برای همیشه به حیات دولت بیزانس پایان داد و کلیسای کاتولیک روم هم هیچ دفاعی از اون نکرد. عثمانی‌ها پس از این توانستند به راحتی و با اقتدار بیشتری به طرف شمال بالکان حرکت کنند. استقرار و سلطه عثمانی‌ها بر بسفر و داردانل مشکلات دریایی فراوانی برای اروپائیان چه از نظر نظامی و چه از نظر اقتصادی به وجود آورد و بر سلطه و قدرت عثمانی‌ها در دریای سیاه و مدیترانه افزود. به این ترتیب، گلوگاه تجارت اروپا با سرزمین‌های شرق دور و جنوب در آسیا و آفریقا در اختیار عثمانی‌ها قرار گرفت. این واقعه همان‌گونه که صدمات اقتصادی فراوانی برای اروپا داشت، ثروت و درآمد سرشاری برای عثمانی‌ها به وجود آورد. این رویداد، زمینه‌ساز به وجود آمدن تحولات عقیدتی و فرهنگی متعددی در اروپا و به ویژه در ایتالیا، آلمان و فرانسه گردید. همان‌گونه این واقعه نشان دهنده قدرت مسلمانان در آن دوران بود، سرآغاز انتشار و نفوذ دین اسلام در برخی از نواحی اروپا هم شد. بعد از پیروزی، سلطان محمد فاتح قسطنطنیه را پایتخت جدید امپراتوری عثمانی قرار داد. بسیاری از روشنفکران و دانشمندان یونانی و غیر یونانی این شهر را قبل و بعد از محاصره به مقصد ایتالیا و سایر مناطق غربی ترک کردند. این دانشمندان ،کتاب‌ها و دانش زیادی با خود داشتند و موجب اشاعه این کتب، علوم و ادبیات در سرزمین‌های مقصد خود شدند. تکمیل صنعت چاپ در سال ۱۴۵۷ میلادی، کمک بزرگی به انتشار این آثار کرد و در نتیجه نهضت ادبی بزرگی در دنیای آن زمان ایجاد شد که به نهضت انسان‌گرایی یا همون اومانیسم معروف است. استدلال شده‌است که این واقعه به رشد رنسانس کمک کرد. برخی سقوط استانبول را نقطه عطفی در پایان قرون وسطی و آغاز رنسانس می‌دانند. @tarikhbekhanim
باسلام دومین اتفاق جالبی که خیلی از مورخین ، نقطه آغاز رنسانس ميدونند، کشف قاره آمریکاست. قاره آمریکا خودش شامل ۴ بخشه که عبارتند از آمریکای شمالی ، مرکزی ، جنوبی و جزایر دریای کارائیب. از نظر تاریخی اولین کسانی که به آمریکا رفتند ، تعدادی آسیایی بااصلیت آفریقایی بودند که در ۱۴۰۰۰ سال پیش به آمریکا مهاجرت کردند و از اول هم مثل بقیه بومی‌های جهان، تیره رنگ بودند. اینها بعدها به واسطه تمایل خیلی خفیفی که پوست‌شون به رنگ قرمز پیدا کرد ، به سرخ‌پوست معروف شدند. بومیان و سرخ‌پوستان بتدریج به درجات مختلف تکامل اجتماعی و فرهنگی رسیدند و نتیجه اون پدیدآوردن تمدن‌هایی در اوج شکوفایی و عالی‌ترین مدارج تمدن باستانی بود. این تمدن‌ها، مایا، تول تک‌ها، آزتک‌ها و اینکاها نام داشتند. مردمان قدیم و حتی ایران باستان از وجود این تمدنها ، آگاه بودند و بعضا با این کشورها دادوستد می‌کردند. حتی در آمریکای جنوبی ، سکه‌های اسلامی و عربی پیدا شده که مربوط به تجارت بین دوقاره است.ابوریحان بیرونی در مورد قاره آمریکا مطالب زیادی در کتابهاش آورده. قبلا خدمت شما عرض کردم که ایرانیان و مصریان باستان معتقد به گِرد بودن زمین بودند و نصف‌النهار مبدا برای ساکنین جهان ، نصف‌النهار سیستان بوده که روزها و ماه‌ها و تقویم سالها از روی اون مشخص می‌شده. لحظه تحویل سال را با تقریب میلی‌ثانیه محاسبه می‌کردند و سال‌های کبیسه و یا خمسه‌مسترقه و....را می‌شناختند. اما اینکه چرا در قرون وسطی ، مردمان اروپا معتقد به نظریهء زمین تختی شدند و اینکه این نظریه چگونه وارد کتاب مقدس‌شون شده بود ، هنوز مجهوله. قبل از گالیله هم خیلی‌ها معتقد بودند که زمین گرده و سفر کريستف کلمب به آمریکا برای اثبات همین مسئله بود که البته سالها قبل از گالیله انجام شد. تجارت اروپا با هندوستان و جزایر اندونزی و فیلیپین(که یک جزیره ناشناخته بود و بنام فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا نامگذاری شده بود) مرتبا برقرار بود و این تجارت از طریق مدیترانه و بعد هم راه خشکی صورت می‌گرفت. بعد از سقوط قسطنطنیه و تسلط دولت عثمانی بر مدیترانه ،این راه ، ناامن شد و تجارت دریایی از راه دور زدن قاره آفریقا و دماغه امیدنیک شکل گرفت . برای انجام این تجارت ، دنیا به دستور پاپ از محل جزایر قناری به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. تجارت یکی به پرتغال و تجارت دیگری به اسپانیا تعلق گرفت. طی یه سری اختلافات و جنگها بین اسپانیا و پرتغال ، یک بار ، اسپانیا تصمیم گرفت یه راه از سمت غرب به هندوستان پیدا کنه که مجبور نباشه از قلمرو پرتغال ، طی طریق کنه و لذا چندتا کشتی به فرماندهی کریستف‌کلمب در سال ۱۴۹۲ از اسپانیا راه افتاد و بدون اینکه به جنوب بیاد و آفریقا را دور بزنه و بره به شرق ، مستقیم به غرب رفت و رسید به سواحل شرقی آمریکا و کلی خوشحال شد که چه زود رسیده هندوستان‌. تا سالها هم فکر می‌کرد که به سواحل شرقی هند رسیده نه سواحل شرقی آمریکا. اسم بومی‌های اونجا را هم گذاشتند هندی. و هنوز هم که هنوزه به بومیان آمریکا میگن (Indian). 😂😂 القصه بعدها اسم این سرزمین را گذاشتند هند غربی و اسم اون هندوستان اصلی را گذاشتند هندشرقی. این کمپانی هند شرقی هم که میگند از همین اومده. بعداز چندسال یه کاشف دیگه اومد گفت بابا به پیر به پیغمبر اینجا هند نیست یه سرزمین جدیده و اسمش را گذاشتند دنیای جدید یا دنیای نو. اسم این کاشفه چی بود؟ امریکو وسپوچی. ایتالیایی بود. این آقا اومد آمریکا را به مردم جهان معرفی کرد و از آمریکا نقشه برداری کرد و لذا اسم این قاره را به افتخار این شخص گذاشتند آمریکا. این اسمِ دنیای نو به ترکی میشد ینگی‌دنیا . و لذا پادشاهان قاجار به آمریکا می‌گفتند ینگی‌دنیا و هنوز هم در ادبیاتمون این اصطلاح را داریم. توی کتاب حاجی بابااصفهانی داستان طنز و خنده‌داری در مورد عقیده فتحعلیشاه قاجار نسبت به ینگی دنیا اومده که خیلی جالبه و خنده‌داره و البته واقعیه. حتما بخونید. بعدش بقیه اروپایی‌ها هم کم‌کم شروع به مهاجرت به آمریکا کردند و بعد از کش‌و قوس‌های فراوون و چندتا جنگ و کشتار وحشیانه از سرخ‌پوستها و بومیها و ....یه فرهنگ جدیدی را بوجود آوردند که این نوع فرهنگ یکی از پایه‌های رنسانس در جهان شد. حذف تفکر دین محوری و توجه به دنیاگرایی، سرعت گرفت. معادن طلای فراوون و منابع سرشار و دست نخورده آمریکا ، یکی از موتورهای محرک مرحله مرکانتلیسم و ثروت اندوزی بود که در گذار از مرحله فئودالیسم(ارباب رعیتی) به کاپیتالیسم (سرمایه‌داری) خیلی تاثیر داشت. اینها همه یه خلاصه از داستان آمریکا و تاثیرات اون در تغییر روند تاریخی جهان در دوره رنسانس بود. @tarikhbekhanim
فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد دوم (فاتح) خلیفه عثمانی.
مسیرهای تجارت اروپا با هندوستان قبل از سقوط قسطنطنیه. در اون موقع ، کانال سوئز ، حفر نشده بود و تجارت طی سفرهای صیف و شتا توسط عربها و از راه خشکی انجام میشد.
خط بنفش ، مسیر تجارت اروپا با هندوستان از طریق دماغه امیدنیک، بعد از سقوط قسطنطنیه
از جلوه‌های تمدن اینکاها در آمریکای جنوبی تمدن‌های باستانی موجود در آمریکا و مخصوصا آمریکای جنوبی، بسیار پیشرفته بوده و با مصر و ایران برابری میکرده ، با ایرانی‌ها و عربها هم مراوده تجاری داشتند و سرزمین شناخته شده‌ای بوده اما عده‌ای اصرار دارند که بگویند ، آمریکا را کریستف‌کلمب کشف کرد و همگی بومی و آدمخوار بودند و اروپایی‌ها اونها را آدم کردند😳
تاقبل از سقوط قسطنطنیه ، ونیزیها ، سلطان تجارت در مدیترانه بودند. بعد از سقوط قسطنطنیه که مسیر تجارت عوض شد ، ونیز از رونق افتاد و تجارت دریایی به دست پرتغالی‌ها و اسپانیائی‌ها افتاد. ونیزیها حتی در تبریز هم تجارتخانه و صرافی داشتند.
کريستف کلمب
آمریگو وسپوچی ایتالیایی که از قاره آمریکا نقشه برداری کرد . متوفی به سال ۱۵۱۲ م
باسلام آخرین عامل از عوامل رنسانس که میخوام برای شما عرض کنم ، انقلاب صنعتیه. عرض شد که پایه و اساس رنسانس انقلاب فرهنگی و تغییر در طرز تفکر افراد و جامعه و سازمان‌ها بود . همین تغییر فکر در نهایت باعث انقلاب بزرگی در صنعت و تجارت گردید که بیان میکنیم. انقلاب صنعتی در اواخر دوره عصر جدید اروپا رخ داد. اگه یادتون باشه عرض شد که سالهای بین ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی را عصر جدید می‌نامند و از ۱۸۰۰ تا الان را دوره معاصر. در مورد سال شروع انقلاب صنعتی هم اختلاف نظر هست. برخی سال ۱۷۰۱ را آغاز اون ميدونند که آبراهام داربی ، استفاده از زغال‌سنگ برای استخراج آهن را ابداع کرد. برخی هم ۱۷۶۹ را شروع انقلاب صنعتی ميدونند که جیمز وات ، موتور بخار را برای راندن و راه‌اندازی ماشین‌ها اختراع کرد و حمل و نقل آسان شد.چرا که در طول تاریخ ثابت شده که حمل و نقل ، پایه و اساس پیشرفت اقتصادی و غیره است . مثلا اهلی کردن اسب و استفاده از اون برای جابجایی و بعد هم اختراع چرخ ارابه یک نقطه عطف در تاریخ باستان است که قبلا توضیح دادیم. القصه، نظر خود بنده هم طبق معمول ، برآیند این عوامله. یعنی مجموع چندتا اتفاق باعث شروع انقلاب صنعتی شد. اگر کوره‌های ذوب آهن و تولید انبوه فولاد ساخته نمیشد، دیگ بخار هم ساخته نمیشد که ماشین بخار اختراع بشه و اگر روش استفاده از زغال‌سنگ کشف نمیشد کوره ذوب‌آهن هم ساخته نمیشد و همینطور الخ. القصه ، اولین بار در سال ۱۷۱۲ ماشین بخار برای آبکشی از چاه‌ها و معادن ساخته شد . در سال ۱۷۶۴ ماشین نخ‌ریسی با همین نیروی بخار اختراع شد که یک انقلاب عظیمی در ارتباط با مرحله مرکانتلیسم و تجارت بود. چرا که پارچه ، از جمله صادرات اروپا به شرق و هندوستان بود . پارچه‌های هندی که از نوع بهترینها بودند ، تحت تاثیر قیمت پایین پارچه‌های اروپایی قرار گرفتند و خیلی از کارخانجات پارچه‌بافی هندوستان تعطیل شد. استعمار هندوستان توسط انگلیس از همینجا آغاز شد. ببینید که یه اختراع چه تاثیری در روابط سیاسی و جهش اقتصادی بشر داره. در سال ۱۷۶۹ جیمزوات اسکاتلندی اومد و همین ماشین بخار را به یه وسیله حمل و نقل تبدیل کرد و این دیگه اوج پیشرفت بشر بود. از اینجا به بعد تولید لوکوموتیو و احداث راه‌آهن در اروپا با سرعت زیادی انجام شد و در نهایت اتومبیل‌های با دیگ بخار هم ساخته شد. با کشف نفت و تولید فراورده‌های نفتی،تلاش برای ساخت موتورهای قویتر با سوخت فسیلی ، منجر به ساخت اتومبیل‌های امروزی شد. ساخت هواپیما و کشتی و تولید آسفالت و موتور سیکلت و.... در نهایت باعث تغییر اساسی زندگی بشر شد . همه اینها باعث افزایش سرسام‌آور درآمد اروپایی‌ها شد. تعداد کارگرها و درآمد اونها روز به روز بیشتر شد. سندیکاهای کارگری و گروه‌های حمایت از کارگر بوجود اومد. نهضتهایی در این رابطه تشکیل شد. مکاتب اقتصادی مختلف برای کنترل و هدایت این اقتصاد پایه‌گذاری شد . روابط و سیاست‌های بین دولتها بر مبنای داد و ستد و تجارت قرار گرفت . کشاورزی تغییرات اساسی کرد و تولید غذا افزایش یافت و در نهایت شد آنچه که امروزه میبینیم. این نقش انقلاب صنعتی در رنسانس بود که خدمت شما گفتم و خودم بیشترین سهم تاثیر در رنسانس را به همین انقلاب صنعتی میدهم. انشالله در قسمت بعدی تاریخ معاصر اروپا را آغاز میکنیم. @tarikhbekhanim
جوزف پریستلی ، همه چیزدان انگلیسی و کاشف اکسیژن ، چرخهء کربن ، گاز آمونیاک ، گاز دی‌اکسیدکربن و.... جای تعجب زیادی است که اکسیژن در سال ۱۷۷۴ توسط این آقا کشف شد. در اون موقع یعنی ۲۵۰ سال پیش اینها چطور کشف شد؟ البته کشف اکسیژن را به کارل ویلهلم سوئدی هم نسبت می‌دهند.
اولین ماشین بخار که بعنوان چرخ آبکشی اختراع شد
لوکوموتیوهایی که با نیروی بخار آب حاصل از سوخت زغال‌سنگ، کار می‌کردند بشدت هوای اروپا را آلوده نموده و درختان سیاه شدند. انقلاب صنعتی باعث کثیف و آلوده شدن اروپا شد. کشف چاه‌های نفت و تولید فراورده‌های نفتی ، اروپا رااز این معضل نجات داد.
اربابان و ارباب‌زادگان در دوره گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم ، زمین‌ها را رها کرده و کارخانه احداث کردند و طبق روال گذشته، فقرا و بردگان را شبانه‌روز به کار میگرفتند. گاهی یک خانواده با تمام اعضایش شبانه‌روز و بدون تعطیلی ، کار می‌کردند و حقوق ناچیزی دریافت می‌کردند. این مسئله کم‌کم باعث ایجاد اتحادیه‌های کارگری و در نهایت انقلاب‌های کارگری و ایجاد سازوکار لازم برای کارگران شد. عمده شعارهای مارکسیست‌ها و کومونیستها ، بر دفاع از قشر کارگر متمرکز شده بود.اینکه الان ما در سال یک‌ماه مرخصی داریم یا اینکه معذوریت و یا مرخصی زایمان یا تعطیلی هفتگی یا وعده‌های غذای گرم یا محدودیت ساعات کار و.... داریم نتایج تلاش اینهاست. همه اینها در تمدن‌های باستانی و اسلام هم رعایت می‌شده اما اروپائیان طماع در دورهء انقلاب صنعتی برای سود بیشتر ، همه را نادیده گرفتند.
عصر روشنگری باسلام از امشب مبحث تاریخ معاصر اروپا را آغاز میکنیم. یعنی سال‌های ۱۸۰۰ م تا کنون. قبل از شروع بحث ابتدا باید یه مقدمه در مورد قرن ۱۸ خدمت شما بگم. یعنی سال‌های ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی. این صدسال که متصل به دورهء معاصر اروپاست را عصر روشنگری نامگذاری کردند و برای ورود به بحث تاریخ معاصر ، لازمه که یه اشاره‌ای هم به این صدسال بشه. درضمن بنده باید جدای از تاریخ اروپا ، یه تاریخچه هم از روسیه خدمت شما بگم که انشالله اون را بعداز پایان تاریخ اروپا ، میگم. قرن ۱۸ خودش جزئی از قرون جدید هست ولی به خاطر ویژگی‌های خاصی که داره به عصر روشنگری معروف شده. یعنی یک زیر رده جداگانه. در طی این صدسال در زمینه‌های مختلفی مکتب سازی شد. پایه و اساس مکاتب اقتصادی، مکاتب ادبی و داستان نویسی، مکاتب دینی و فلسفی، مکاتب علمی ، مکاتب روانشناختی ، مکاتب سیاسی و کشورداری و...در این قرن ریخته شد. به نظر میرسه که علوم و اختراعاتی که اروپائیان در قرون جدید یعنی دوره رنسانس تولید کردند در این قرن ۱۸ ، طبقه‌بندی ، تدوین و مجزا شد و هرگروه از دانشمندان به شکل تخصصی روی یک سری از این علوم شروع به کار و نظریه‌پردازی کردند. یکی از نقاط مشترک تمام این مکاتب ، تاثیر لوتریسم و پروتستان(که قبلا توضیح دادیم)بر سیر تدوین علوم بود. یعنی به طور خودآگاه یا ناخودآگاه دین‌زدایی و مبارزه با کلیسا در تمام این مکاتب مشاهده میشد. مثلا در باب سیاست و کشورداری ، نظریه‌ها و مکاتب سیاسی ، عموما مخالف دخالت دین در سیاست و اجتماع بودند و دین ، یک امر کاملا شخصی قلمداد شد.فلاسفه عصر روشنگری تصمیم نداشتند که همزمان با تمام مراجع قدرت که قبلا ذکر کردیم (کلیسا ، فئودالیسم، استبداد) مبارزه کنند. اما خب مبارزه خودشون را از دین شروع کردند و بعد به سراغ مبارزه با فئودالیسم و استبداد سیاسی رفتند که منجر به انقلاب فرانسه شد که در یک بخش جدا توضیح خواهیم داد. در باب مکاتب روانشناختی ، توجه به انسان‌گرایی و اومانیسم به شکل فزاینده‌ای به چشم می‌خورد و این مطلب بعدها منجر به ایجاد مکاتبی در تضاد با دین شد که فرویدیسم ، یک مثال از آن است. در باب مکاتب ادبی ، نگارش داستان‌های غیردینی که در محدوده زندگی شخصی بود گسترش پیدا کرد. این روند که بعدها منجر به تولید داستان‌های غیراخلاقی شد، خودش مکاتب و سبک‌های مختلفی داشت که اغلب در اختیار فراماسونها بود. بعدها با ظهور فیلم و تلویزیون ، تولید داستان‌ها و فیلم‌های مبتذل هم رواج یافت. این درحالی بود که در قرون وسطی و اوایل رنسانس ، داستان‌ها صرفا در مورد عیسی مسیح ع و حواریون ایشان و مریم مقدس و قدیسه‌های کلیسا بود. در باب اقتصاد ، به قدری مکاتب اقتصادی بوجود اومد که ذکر اسم اونها هم خودش فصل جداگانه می‌طلبد. همه این مکاتب ، مبتنی بر نظام سرمایه‌داری و نفی فئودالیسم و گسترش بانکداری و جهانی سازی اقتصاد بود که همه اینها را در بخش تاریخچه بانک و اقتصاد در ابتدای شروع همین کانال توضیح دادیم. انشالله در قسمت بعدی به آخرین رویداد مهم قرن ۱۸ یعنی انقلاب فرانسه ، بعنوان یک چالش مهم سیاسی در عصر روشنگری می‌پردازیم. @tarikhbekhanim
دلیل بسیار خوبی وجود دارد که چرا هیچ کس تاریخ نمی خواند. علت‌اش این است که تاریخ، بیش از اندازه درس برای آموختن دارد.
ژان-ژاک روسو فیلسوف، نویسنده، آهنگ‌ساز، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا می‌زیست. اندیشه‌های او در زمینه‌های سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سال‌های زیادی از عمرش را در پاریس سپری کرد، به عنوان یکی از راه‌گشایان آرمان‌های انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست. گفته شده که عباس‌میرزای نایب السلطنه ، باآثار روسو آشنا بود و آنها را مطالعه میکرد.
فرانسوا وُلتِر از نام‌دارترین فیلسوف و نویسنده فرانسوی عصر روشن‌گری است. شهرتش به‌سبب هوش خارق‌العاده‌، مخالفت‌ با کلیسای کاتولیک، حمایت از آزادی مذهب، آزادی بیان، و جدایی دین از سیاست، و شجاعت در بی‌پرده نظردادن است. آثار فراوانی دارد و کتاب 《 فلسفه تاریخ》که او نوشت ، مسیر تاریخنگاری را عوض کرد. آثار این آقا هم تاثیر زیادی در وقوع انقلاب فرانسه داشت.
امانوئل کانت از فیلسوفان مشهور آلمانی در عصر روشنگری
منتسکیو اشراف‌زاده‌ای که برخلاف منافع خانوادگی خود می‌اندیشید. وی را رابط بین سنت و مدرنیته گفته‌اند. سیستم دولتی امروزی که بر اساس سه قوه مقننه ، مجریه و قضائیه اداره شود از ابداعات اوست.
کارل هاینریش مارکس فیلسوف، اقتصاددان، تاریخ‌نگار، جامعه‌شناس، نظریه‌پرداز سیاسی، روزنامه‌نگار و سوسیالیست انقلابی آلمانی بود. نظریه پرداز اقتصادی و بنیانگذار مکتب مارکسیسم