کتاب تاریخ فرق اسلامی ۲
جلد ۱ این کتاب در مورد فرقههای اهل سنت است.
جلد ۲ در مورد فرقههای شیعه
من فقط جلد ۲ را دارم😳
@tarikhbekhanim
─┅════✧✿﷽✿✧════┅┄
🇮🇷#طرح_مشترک_400_گروه_ولایی
🕯#نذر_فرهنگی_ده_ساله_شهید...
🇮🇷#عمـــــاریون_رهبــــریم
─┅══✿🍃📔📓🍃✿══┅─
🔍☆◁#کنفـــــــرانـــــــــس
📖☆◁#به_وقت_تاریخ
📖☆◁#سیر_تحولات_سیاسی_200_سال_اخیر
📖☆◁#قسمت_پنجم
─┅══✿🍃📓📔🍃✿══┅─
◁جنــــاب استـــــاد #میرزایی
❏◁سوال
🆔 @ilyan313
🗓تاریخ:#شنبه1403/02/01
⏰ســــاعت:18/00
🔮گفتمان#اتحاد_ملی_عمـــاریون
🆔 @ammareyon
🆔@tarikhbekhanim
🚫#کپی برداری از#نام #ابتکارات #طراحی و#تنظیمات کنفرانس ها و#کپشن ها و#بنرهای_اتحادیه
#عماریون بدون اجازه و به هر نحوی
#شرعا_جایز_نیست و#حق_الناسه
─┅═══༅𖣔🌺𖣔༅═══┅─
🔮#اتحــــــــادیه_عمـــــــاریون
باسلام
عرض شد دومین فرقه که در شیعه بوجود آمد ، فرقه کیسانیه بود. اینها منسوب به کیسان هستند که حالا اینکه این کیسان کیست ، اختلاف نظر هست. برخی مورخین میگویند کیان ایرانی (ابوعمره) است. بنده این را قبول ندارم چرا که کیان ایرانی ، اصلا عقایدی کیسانیه را نداشته که بخواهیم بگوییم پایهگذار کیسانیه ، او بوده. در ضمن به اعتراف اغلب مورخین کیسانیه بعد از فوت محمدبن حنفیه بوجود آمد در حالیکه کیان ایرانی قبل از محمدبن حنفیه کشته شد.
برخی دیگر از مورخین میگویند که کیسان لقب خود مختار است. زیرا مختار آدم بسیار زیرک و به اصطلاح کیّس بود و لذا به کیسان معروف شد و کیسانیه به پیروان مختار میگویند.
اینها محمدبن حنفیه (پسر حضرت علی ع) را امام بعد از امام حسین ع میدانند و علاوه بر این معتقدند که این محمدبن حنفیه همان مهدی موعود است و فوت نکرده بلکه در کوه رَضوا ، در نزدیکی مکه ، غیب شده و در موقع مقتضی ظهور خواهد کرد.
مهمترین اعتقاد اینها ، اعتقاد به امامت محمد بن حنفیه ، اعتقاد به تناسخ و اعتقاد به بداء است.
اینها امام بعد از محمدبن حنفیه را هم ، پسر محمدبن حنفیه به نام هاشم ، میدانند. بعدها خدمت شما خواهم گفت که اینها در به قدرت رسیدن عباسیان در سال ۱۳۲ خیلی نقش داشتند.
کیسانیه خیلی سریع بوجود آمدند و خیلی زود هم از بین رفتند. اما افکار آنها تا مدتها بعد از مختار وجود داشت. اینها معتقد بودند که روح پیامبر از جسم پیامبر خارج شد و به جسم حضرت علی ع وارد شد و علی ع ، مقام نبوت دارد. بعد از شهادت علی ع هم به جسم امام حسن ع و بعد ، امام حسین ع و بعد ، محمدبن حنفیه و بعد پسرش هاشم وارد شده و هاشم همان پیامبر اسلام است ولی به شکل و شمایل دیگر.
به این مسئله ، تناسخ میگویند . یعنی نسخهبردای از روح یک شخص. یعنی اینکه روح یک شخص از یک جسم به جسم دیگر برود.
اسلام و امامان شیعه تناسخ را قبول ندارند و این مسئله از ریشه باطل است ولی خب برخی فرقههای شیعه و سنی اعتقاد به تناسخ دارند و اینها منحرف هستند. قبلا در تاریخ بابیت و بهاییت در اینجا ، خدمت شما عرض کردم که دلیل بوجود آمدن بابیت همین اعتقاد به تناسخ بود.
یکی دیگر از اعتقادات اینها ، بداء بود یعنی اعتقاد داشتند که از اول قرار بود امام سجاد ع ، امام بعد از امام حسین ع باشد. اما نظر خدا عوض شد و محمدبن حنفیه ، امام شد .😳
خلاصه اینکه اینها عقاید انحرافی پیدا کردند و کمکم از بین رفتند و دیگر اثری از کیسانیه نیست.
فرقه بعدی شیعه که آن هم بعد از واقعه عاشورا بوجود آمد ، زیدیه است. اینها پیروان زید بن علی ع ، پسر امام سجاد هستند و معتقدند ، امام به کسی میگویند که از فرزندان حضرت فاطمه س باشد و قیام مسلحانه هم بکند.
اینها معتقدند بعد از امام سجاد ع ، زید پسر ایشان ، امام است و نه امام باقر ع.
چرا که زید قیام مسلحانه کرد ولی امام باقر ع و سایر امامان نکردند . بعد از زید هم پسرش یحیی و بعد نفس زکیه از نوادگان امام حسن ع و سایر سادات حسنی.
اگر یادتان باشد قبلا خدمت شما عرض کردم که بر خلاف تصور عموم ، اغلب قیامهای بعد از عاشورا ،توسط سادات حسنی بود و نه سادات حسینی.
و چون زیدیه خیلی به مسئله قیام بر علیه ظلم و جور اهمیت میدادند، پیرو سادات حسنی میشدند و امامان آنها ، از نوادگان امام حسن ع بود.
اسم دیگر این فرقه ، شیعه ۴ امامی است . چرا که فقط ۴ امام از امامان ما را قبول دارند.
خود زید بن علی ع ، پسر امام سجاد ، بعد از شهادت امام سجاد ع ، بر علیه هشام بن عبدالملک اموی ، در سال ۱۲۲ قیام کرد و به شهادت رسید. زید ، انسان وارسته و پاکی بود و اولین شهید اهلبیت بعد از قیام کربلا محسوب میشد.
کسانی که زید را در قیامش یاری دادند ، از اهالی کوفه و بصره و خراسان بودند. خراسانیها خیلی به زید علاقه داشتند و پس از شهادت زید ، پسرش یحیی را به خراسان بردند و یحیی خیلی در انتشار شیعهگری در خراسان نقش داشت.
یحیی با کمک مردم خراسان بر علیه حاکم اموی خراسان قیام کرد و به شهادت رسید.
مردم خراسان یک هفته برای زید عزاداری کردند و تا یکسال نام فرزندان پسر خود را که تازه متولد میشدند یحیی گذاشتند.
بعد از یحیی ، طرفداران زیدیه ، به کمک نفس زکیه که شرح حال او را خواهیم گفت شتافتند و قیام کردند . بنیعباس از قیام اینها سوءاستفاده کردند و دولت عباسیان را پایهگذاری کردند. بعد از آن زیدیه به شمال ایران رفتند و به کمک سادات حسنی شتافته و در شمال ایران دولت طبرستان را تشکیل دادند که در اینجا راجع به آن گفتیم.
بعدها تعدادی به مراکش رفتند و با کمک سادات حسنی دولت ادریسیان را پایهگذاری کردند . الان در مراکش تعداد زیادی امامزاده از سادات حسنی در همین رابطه داریم.
تعدادی از آنها هم به یمن رفتند و دولت زیدیه یمن را پایهگذاری کردند که هنوز هم هست. اینها همیشه برای خودشان امام داشتند که امام آنها از سادات حسنی بوده است.
انصارالله یمن همان اعتقادات زیدیه را دارند و زیدی مذهب هستند و پس از قیام امام خمینی در ایران ، رسما امام خمینی را امام خودشان قرار دادند چرا که معتقد بودند امام خمینی قیام بالسیف(قیام مسلحانه) برعلیه ظلم و جور کرده است. الان هم مقام معظم رهبری را امام خودشان میدانند.
برخی از مجروحین جنگ یمن که برای مداوا به ایران میآمدند و در نهایت در بیمارستان به شهادت میرسیدند به دستور مقام معظم رهبری در امامزادههای شمال ایران که رهبران زیدی بودهاند دفن شدند.
زیدیه از نظر عقیدتی و کلامی خیلی مثل ما هستند ولی از نظر فقهی ، فقه آنها کمی متمایل به ابوحنیفه است.
انشالله در قسمت بعدی راجع به آنها باز هم میگویم.
@tarikhbekhanim
باسلام
خب در مورد زیدیه ، بعضی از کتابها گفتهاند مذهب زیدیه و برخی گفتهاند فرقه زیدیه.
در مورد واژه مذهب ، بیشتر به فقه آن نگاه شده است. مثل مذهب حنبلی یا حنفی.
اینکه خیلیها میگویند مذهب زیدیه ، از این جهت است که فقه آنها جدای از مذهب شیعه است. اما از آنجا که کلام آنها خیلی شبیه شیعه است میشود گفت که اینها یک فرقه از شیعه هستند. بنابراین زیدیه از نظر فقهی یک مذهب هستند و از نظر کلامی یک فرقه.
البته به نظر خود بنده اینها خیلی با هم فرقی نمیکنند و بازی با کلمات است و ما بیشتر با اصل مفهوم کار داریم.
زیدیه دانشمندان زیادی هم داشتهاند و گفتیم که خیلی از سادات حسنی که در دولت علویان طبرستان ، حکمران بودند ، از دانشمندان بنام آن روزگار بودهاند مثل حسن بن زید ، معروف به داعی کبیر که بنیانگذار دولت علویان طبرستان بوده و ناصر اطروش که مقتدرترین حاکم این دولت بوده. اینها را قبلا در اینجا گفتیم.
یکی از مهمترین اعتقادات زیدیه ، اعتقاد به مهدویت است و اینها خیلی در مورد این مسئله کتاب نوشتهاند. یکی از دلایلی که در سالهای اخیر ، دولت حوثیهای یمن ، خیلی نقل محافل شدند ، این استکه بر اساس محاسبات خودشان در این سالها، مهدی موعود ، ظهور میکند و یمنیها به کمک او میشتابند و لذا بر اساس آموزههای خودشان خیلی در راستای ایجاد زمینههای ظهور فعالیت میکنند و قسمت زیادی از همکاریهای آنها با ایران بر همین اساس است.
اینکه ما اسم این کانال را تاریخ و سیاست گذاشتهایم برای همین است که اطلاع از تاریخ ، خیلی به درک وقایع سیاسی روز کمک میکند و میتوان گفت ارتباط تاریخ با سیاست مثل مثلا ارتباط فیزیک با ریاضی و یا ارتباط آناتومی با پزشکی است و نمیتوان اینها را از هم جدا کرد. دانستن تاریخ زیدیه که البته ما به شکل بسیار بسیار مختصر عرض کردیم هم در فهم مسائل روز یمن و ایران و اسرائیل و.... نقش دارد.
در پایان هم باید عرض کنم در بین فرقههای شیعه ، تنها فرقهای که خلافت ابوبکر و عمر را هم قبول دارند ، این زیدیها هستند. اینها خلافت شیخین یعنی ابوبکر و عمر را قبول دارند ولی خلافت عثمان را نه و معتقدند که انتخاب عثمان ، یک انتخاب اشتباه بوده. اینکه چرا معتقد به خلافت شیخین هستند برمیگردد به یک تقیه که زیدبن علی ع انجام داد.
نقل شده که در قیام زید بن علی ع ، در بین لشکریانش هم از شیعیان بودند و هم از کسانی که خلافت شیخین را قبول داشتند و وقتی که از زید خواستند که شیخین را لعن کند ، نکرد . شاید به خاطر این بوده که لشکریانش از او دلخور نشوند و لذا به طرفداری از شیخین یعنی تقدم مفضول بر فاضل معروف شد و این عقیده در بین پیروانش جاری شد. مورخین معتقدند که ناصر اطروش این عقیده را از بین زیدیان برانداخت.
یکی دیگر از عقاید زیدیان این استکه اینها عصمت را شرط امامت نمیدانند.
زیدبن علی ع که یکی از خوبان شیعه و از زاهدان عصر خود بود حدود ۱۰ ماه مردم کوفه و بصره را مخفیانه دعوت به قیام میکرد ولی وقتی که در سال ۱۲۲ یعنی در زمان امام صادق ع قیام کرد ، قیام او بیشتر از دو روز طول نکشید و به خاطر غافلگیری که حاکم اموی کوفه کرده بود قیام او شکست خورد و به شهادت رسید.شعار یاران زید در هنگام قیام ، همان شعار یاران مختار در سال ۶۵ بود که میگفتند یا منصور اَمِت.
در مورد موضع امام صادق ع در هنگام قیام زید ، نظرات ، مختلف است. برخی میگویند امام صادق ع نظر خوبی راجع به قیام زید نداشت و به طور کلی امامان شیعه ، بعد از قیام عاشورا با هرقیامی مخالف بودند و اعتقاد داشتند که زمینه برای قیام ، موجود نیست و باید مبارزه منفی کرد. در مورد مبارزه منفی بعدها به طور کامل توضیح خواهم داد.
برخی دیگر از منابع میگویند که امام صادق ع فرمود : وای بر کسی که ندای عمویم ، زید را بشنود و به یاری او نشتابد.
خب انشالله در قسمت بعدی در مورد فرقه اسماعیلیه صحبت خواهیم کرد.
@tarikhbekhanim
https://atna.atu.ac.ir/fa/news/15420/%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D9%87-%D9%82%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87
این یک مقاله خوب و مفید و مختصر در مورد آراء و عقاید زیدیه است.
باسلام
فرقه بعدی که به شکل خلاصه خدمت شما معرفی میکنم، فرقه اسماعیلیه است. اینها را در اصطلاح عامیانه ، شیعه ۷ امامی مینامند.
البته به نظر من اگر بگوییم شیعه ۶ امامی درستتر است چرا که تا امام صادق ع که امام ششم میباشد را قبول دارند اما امام موسی کاظم ع که امام هفتم است را قبول ندارند و لذا بهتر است به آنها ۶ امامی بگوییم ولی به شکل غلط مصطلح به آنها ۷ امامی میگویند.
اینها به جای امام موسی کاظم ع ، اسماعیل ، فرزند بزرگ امام صادق ع را امام بعدی و جانشین ایشان میدانند و به امامت امام کاظم ع و سایر ائمه بعد از ایشان اعتقادی ندارند. این در حالی استکه اسماعیل ، فرزند ارشد امام صادق ع ، قبل از پدرش فوت کرد و نمیتواند جانشین پدرش باشد.
نکته مهم اینجاست که اعتقاد به امامت اسماعیل در همان دوره حیات امام صادق ع در بعضیها وجود داشت و اینها معتقد بودند که امام صادق ع ، امامت را از خودش خارج کرده و به اسماعیل داده. وقتی اسماعیل فوت کرد ، امام صادق ع جسد اسماعیل را در معرض عموم گذاشت تا همه ببینند که اسماعیل فوت کرده است. اما بعضیها کماکان بر اعتقاد خودشان باقی ماندند. بعضیها هم توبه کردند و به امامت امام صادق بازگشتند و بعضیها هم گفتند خب اگر اسماعیل فوت کرده پس حالا فرزندش ، محمدبن اسماعیل ، امام است.😳 و بدین ترتیب یک فرقه دیگر در شیعه بوجود آمد.
برخی منابع میگویند خود اسماعیل هم در دوره حیاتش ، بدش نمیآمد که او را امام صدا کنند و برای خودش مریدهایی درست کرده بود.
خلاصه بعدها که محمدبن اسماعیل هم فوت کرد ، پیروان او منکر وفات او شدند و گفتند محمد ، فوت نکرده بلکه به غیبت رفته و روزی ظهور خواهد کرد و بلافاصله یکی از بزرگان آنها به نیابت از محمد ، امام شد و همینطور تا حالا امام دارند. در طول این مدت اختلافات زیادی بین آنها بوجود آمده و فرقههای مختلفی از آنها منشعب شده و فرقههای فاطمیان ، نزاریها ، قرامطه ، مستعلویها و بهرهها.
فاطمیان در مصر و شمال آفریقا در سال ۲۹۷ حکومت مقتدر و بسیار قدرتمندی تشکیل دادند و مدتها در مقابل حکومت سنی مذهب عباسیان بغداد ایستادند و در قاهره آثار و بناهای زیادی به جای گذاشتند که هنوز هم هست. دانشگاه الازهر مصر یکی از بناهای بسیار زیبا از دوره فاطمیان است.
پایهگذار دولت فاطمیان مصر ، مهدی فاطمی بود که در شمال مصر و وسط مدیترانه جزیرهای را برای خودش آباد کرد و قصر خود را در آن ساخت و این جزیره به ، جزیره خضرا معروف شد و متاسفانه چنین شایع شد که مهدی موعود( مهدی فاطمه) در جزیره خضرا زندگی میکند که اینجا گفتم.
اینها از نظر علمی خیلی پیشرفت کردند و کتابهای زیادی نوشتند و در زمینه اختراعات هم خیلی حرف برای گفتن داشتند و از سراسر کشور اسلامی به مصر میرفتند تا علمآموزی کنند. یکی از اینها ناصرخسرو سنّی مذهب بود که در ۴۰ سالگی متحول شد و به مصر رفت و اسماعیلی شد و در سال ۴۴۴ به عنوان تبلیغ کننده مذهب اسماعیلی (داعی)به ایران برگشت و به طور مخفیانه این مذهب را تبلیغ میکرد. این آقا در علوم مختلف ، سرآمد بود و در بحث و جدل هم متبحر.
یکی دیگر از اینها ، حسن صباح شیعه مذهب بود که به مصر رفت و تحصیل نمود و اسماعیلی شد و بعد در سال ۴۸۷ به ایران آمد و خودش فرقه اسماعیلی نزاری را پایهگذاری کرد. این آقا در ایران ، حکومت نزاری تشکیل داد که مرکز آن قلعه الموت در قزوین بود .بعد اقدام به تصرف چند قلعه در نقاط مختلف ایران از جمله در قهستان و گرگان و ساری و لنجان و... کرد و همه اینها را از الموت ، رهبری میکرد.
حسن صباح و پیروانش در زمان سلجوقیان ، خیلی برای سلجوقیان ، مزاحمت ایجاد کردند و یکی از روشهای کار آنها ، ترور بود. ترور خواجه نظامالملک ، وزیر مقتدر سلجوقی را قبلا در اینجا خدمت شما بیان کردم.
دولت اینها ، متمرکز نبود و در درون همین قلعهها زندگی و حکمرانی میکردند. در ایران به اینها ملاحده میگفتند که جمع ملحد یعنی کافر است.
یکی از مهمترین مناطق فعالیت اینها ، لنجان و خولنجان(خان لنجان) بود که مسجد صباحی در زرینشهر و قلعه بزی در خولنجان از آثار بهجا مانده آنهاست.
حسن صباح در دوره حکومت خود اعلام کرد که همان منجی موعود است که ظهور کرده و حالا دیگر قیامت شده و عبادات از بندگان خدا برداشته شده است و نیازی به عبادت نیست. شرح حال اینها در کتابهای زیادی آمده است که برای افراد تازهکار کتاب خداوند الموت از ذبیحالله منصوری کتاب خوبی است. اما برای کسانی که میخواهند به شکل علمی کار کنند کتابهای بهتری معرفی خواهم کرد.
قلعههای نزاریهای ایران بالاخره در سال ۶۵۴ توسط هلاکوخان و با راهنمایی خواجه نصیرالدین طوسی برچیده شد ولی اینها تا زمان فتحعلیشاه قاجار در ایران بودند و برای خودشان امام داشتند که آخرین آنها آقاخان محلاتی بود که در همین دوره به هندوستان فرارکرد و در آنجا فرقه آقاخانیه را پایهگذاری کرد.
از افراد مشهور دیگر که اسماعیلی بودند ، پدر ابنسینا بود که در دربار سامانیان ، صاحبمنصب بود و مذهب خودش را از آنها پنهان میکرد. برخی مورخین معتقدند که خود ابنسینا هم اسماعیلی بوده ولی برخی دیگر با اسناد و مدارک ثابت کردهاند که ابنسینا شیعه ۱۲ امامی بوده است. والله اعلم.
خب فرقه بعدی از مذهب اسماعیلی ، قرامطه بودند که راجع به آنها انشالله فرداشب خواهم گفت.
@tarikhbekhanim
باسلام
قَرمطیان یکی از شاخه اسماعیلیان بودند که قبل از فاطمیان مصر ایجاد شدند و تبلیغ خودشان را از عراق شروع کردند و بعد در بحرین حکومت تشکیل دادند. اینها هم چونکه شیعه بودند از مخالفین خلافت عباسی بغداد محسوب میشدند یعنی مثل فاطمیان مصر. ولی چون حکومت آنها خیلی قدرتمند نبود و منحصر به منطقه کوچک بحرین میشد ، مثل فاطمیان مصر ، شهرت ندارند.
اینها به امامت اسماعیل اعتقاد داشتند ولی به مهدویت او نه. در عوض معتقد بودند که محمد بن اسماعیل ، همان مهدی موعود است و در پایان عمرش فوت نکرد بلکه غیبت کرد و روزی ظهور خواهد کرد و نایبان او در زمان غیبت ، همان حاکمان قرمطی هستند. اولین کسی از قرامطه که در سال ۲۶۱ این فرقه را رسما پایهگذاری کرد شخصی بود بنام حمدانِ قرمط که ابوسعید جنّآبی به نیابت از او در بحرین ، دولت تشکیل داد.
اینها اندکی بیش از ۲۰۰ سال در بحرین ، حکومت تشکیل داشتند اما چون به تدریج ، پیروان آنها جذب فاطمیان میشدند کمکم مضمحل شده و از بین رفتند.
دوتا داستان خیلی جالب از اینها در تاریخ هست که شاید شما هم شنیده باشید.
یکی داستان حمله به حجاج و مکه و کعبه که در سال ۳۱۷ رخ داد و داستان آن به این شکل بود که از نوادگان ابوسعید جنّابی که موسس دولت بحرین بود کسی به حکومت رسید به نام ابوطاهر جنابی .
این آقا حکم ارتداد سایر مسلمانان به جز قرامطه را صادر کرد و شروع کردند به حمله به اطراف و اکناف و قتل و کشتار. این اولین بار بود که یک فرقهء شیعه حکم ارتداد صادر میکرد در بین شیعیان این مسئله سابقه نداشت و کلا شیعیان ، تکفیری نبودند. در سال ۳۱۷ در ماه ذیالحجه اینها به مراسم حج در مکه حمله کردند و تعداد زیادی از حجاج را کشتند.
گفته شده است که در این واقعه «ابوطاهر» با یک سپاه ۹۰۰ نفرى وارد مسجدالحرام شد و این در حالى بود که او مست بود و بر روى اسبى قرار داشت و ششمیر عریانى در دستش بود، طبق نقل مورخان، قرامطه هر چه توانستند از حجاج و اهل مکه کشتند و از مقدسات اسلامى هتک حرمت کردند. شمشیرهاى قرامطه طواف کنندگان، نمازگزاران و کسانى را که به درهها و کوهها فرار کرده بودند، درو مىکرد و مردم فریاد مىزدند که آیا همسایگان خدا را مىکشى؟
آنها مىگفتند «کسى که با اوامر الهى مخالفت کند، همسایه خدا نیست»، تعداد کشته شدگان مجموعاً به حدود 30 هزار نفر رسید که بسیارى از آنها را در چاه زمزم ریختند و بعضىها را بدون غسل، کفن و نماز در جاهاى دیگر دفن کردند.
اینها با این کارشان آبروی هرچه شیعه و مسلمان بود را بردند و همه اینها برمیگشت به دیوانگی این ابوطاهر جنابی ملعون.😡
قرامطه علاوه بر کشتارهاى بىرحمانه، غارت اموال حجاج و اهل مکه، زیورها و از جمله پرده کعبه را غارت کردند و در آن را کندند و خواستند ناودان بیت را از جاى خود بکنند، ولى متصدى این کار سقوط کرد و مرد، مهمتر از همه حجرالأسود را از جاى خود برداشتند و با خود به بحرین بردند و کعبه تا چندسال حجرالاسود نداشت. 😳
بنا بر روایات متنوع، در این واقعه سنگ حجرالاسود به دو یا چند تکه تقسیم شد.
قرامطه، حجرالاسود را به شهر «احساء» در بحرین بردند .
حجرالأسود مدت 22 سال در بحرین ماند و در طول این مدت اقدامات دو قطب سیاسى در جهان اسلام یعنى عباسىها در بغداد و فاطمىها در آفریقا براى وادار کردن قرامطه به بازگرداندن حجرالأسود بىنتیجه ماند.
هرچه که واسطه از بغداد و مصر آمد که اینها حجرالاسود را به جای خودش برگردانند قبول نکردند و گفتند خودمان حجر را برداشتیم خودمان هم هروقت خواستیم حجر را به جای خودش برمیگردانیم😭
داستان برگرداندن حجرالاسود در سال ۳۳۹ و اتفاق جالبی که در این واقعه افتاد را اینجا بخوانید.
داستان دوم که آن هم در تاریخ خیلی مهم است ، اعدام حسنک وزیر به جرم قرمطی بودن است. قبلا خدمت شما گفتم که حسنک ، وزیر سلطان محمود غزنوی بود و بعد که سلطان مسعود روی کار آمد ، حسنک را به این بهانه که یک بار که حسنک امیرالحاج بوده حاجیان را از راه بحرین به مکه برده و مراودات با قرمطیان داشته ، حسنک را به جرم قرمطی بودن اعدام کرد. داستان این را هم قبلا اینجا گفتم.
این هم از قصه قرامطه که شاخهای از اسماعیلیان بودند. تا اینجای کار دیدیم که تقریبا همه فرقههایی که از شیعه جدا شدهاند یا غالی بودند و در حق امام غُلو میکردند یا فرقه آنها در ارتباط با بحث مهدویت بوده و کسی را عَلَم میکردند که این آقا مهدوی موعود است و نمرده بلکه غیبت کرده و ما نماینده او هستیم و بیایید حکومت تشکیل بدهیم.
اینها در بدنام کردن شیعه خیلی نقش داشتند و هنوز شیعه با مصائب اینها دست به گریبان است.
انشالله در قسمت بعدی سایر فرقهها را خواهم گفت.
@tarikhbekhanim
باسلام
عرض شد که یکی از شاخههای اسماعیلی ، شاخه نزاری بود که موسس آن در ایران حسن صباح است. این آقا خودش شیعه دوازده امامی بود و بعد در سفر به مصر و ملاقات با فاطمیان مصر ، تحت تعلیمات آنها قرار گرفت و اسماعیلی شد . بعد به ایران آمد و داعی شد یعنی دعوت کننده به مذهب اسماعیلی. بعد با مصریها اختلاف پیدا کرد و خودش شاخه نزاری را پایهگذاری کرد و در قلعه الموت دم و دستگاهی درست کرد و برای خودش در دولت سلجوقیان یک دولت چند تکّهای تشکیل داد. یعنی پیروان او در چند قلعه زیر نظر حسن صباح و بعد هم جانشینانش ، برضد دولت سلجوقی فعالیت میکردند و سالها در ایران ترکتازی مینمودند.
دولت سلجوقی با آن کبکبه و دبدبه که قلمرو آن تقریبا تمام کشور بزرگ اسلامی بود از پس این چندتا قلعه اسماعیلی بر نیامد و خواجه نظامالملک، وزیر مقتدر سلجوقی زیر بار اینها ماند و در نهایت هم توسط یکی از اینها ترور شد.
اینها بعد از فوت حسن صباح ، با هم اختلاف پیدا کردند و کمکم ضعیف شدند و بعدها در حمله هلاکوخان مغول در سال ۶۵۴ ، تسلیم شدند و سفره حکومت آنها برچیده شد. اما گفتیم که پیروان آنها در ایران بودند و تا حدود ۲۰۰ سال پیش که یکی از آنها داماد فتحعلیشاه شد و اسمش شد آقاخان. این اسمی بود که فتحعلیشاه به او داد و چون به حکومت محلات گمارده شد به آقاخان محلاتی معروف شد. آقاخان محلاتی با این مناصب ، بزرگ نزاریها هم شد و بعد که محمدشاه به سلطنت رسید با محمدشاه اختلاف پیدا کرد و تحت تعقیب قرار گرفت و فرار کرد رفت هندوستان.
اونجا به خاطر اینکه با حکومت ایران اختلاف پیدا کرده بود ،شدیدا تحت حمایت انگلیسیها قرار گرفت و خیلی از هندیها جذب اون شدند و انگلستان در قضیه جدا کردن افغانستان از ایران خیلی از وجود اینها استفاده کرد.
هندیها چندتا عادت بد دارند که هرکسی میخواهد یه مذهب یا فرقه تشکیل بدهد به آنجا میرود.
اولا خیلی زود فریب میخورند. ثانیا خیلی متعصب هستند و معتقدند وسط دنیا همینجاست که ما خرمان را بستیم.
ثالثا وقتی مرید کسی شدند ،آماده بهرهدادن و نذری دادن و پول دادن به آن میشوند.
این آقاخان که از ایران فرار کرد از همین مسئله استفاده کرد و خیلی از هندیها را دوشید. بعدش که فوت کرد ، پسرش ، علیشاه در سال ۱۸۸۱ میلادی به عنوان آقاخان دوم ، امام نزاریها شد. این آقاخان دوم ، هم نماینده بمبئی در مجلس هند شد و هم نماینده مسلمانان هندوستان😳
این آقا زیاد عمر نکرد و در سال ۱۸۸۶ مرد و پسرش به اسم محمد ، شد آقاخان سوم.
این آقاخان سوم از آن دمبریدههای روزگار است که خیلی به اسلام خیانت کرد. خیلی هم عمر کرد. اولا نماینده مسلمانان هندوستان شد و هرجا توی دنیا کنفرانس بود این آقا را با معرفی انگلیس میبردند به عنوان رهبر مسلمانان جهان سخنرانی کند.
ثانیا با حمایت انگلیس جلو قیام گاندی ایستاد و مردم را فریب میداد که از گاندی حمایت نکنند . اینقدر آبروی مسلمانها را برد که هنوز هندوهای هند از مسلمانها بیزارند. این آقاخان سوم با حمایت انگلیس نماینده هند در جامعه ملل شد و در سال ۱۹۳۷ هم رئیس جامعه ملل شد😳 یعنی یه چیزی مثل رئیس سازمان ملل. ببینید کار روزگار چجوریاس.
بعدش در سال ۱۹۵۷ فوت کرد . از آنجا که پسرش که توی همون ژنو به دنیا آمده بود ، خیلی زیادی عیاش بود ، نگذاشتند امان بشود و نوهاش به نام کریم الحسینی ، شد آقاخان چهارم و به آن گفتند کریم آقاخان.
این آقاخان چهارم هنوز زنده است و امام اسماعیلیان نزاری در کل جهان است و پیروان اون مخصوصا هندیها سالیانه هموزن او برایش طلا به انگلستان میفرستند و به همین دلیل یکی از ثروتمندان جهان شده است.
کریم آقاخان از ثروتمندترین سرمایه داران مسلمان است. این آقا مالک دو جت شخصی، صدها اسب مسابقهای، تعدادی مزرعه اصلاح نژاد، یک باشگاه اختصاصی قایقرانی بادبانی در جزیره ساردنی و یک ملک مجلل در نزدیکی پاریس است. او سرمایه زیادی را در نقاط فقیر و دورافتاده دنیا خرج کرده است که از تجارت کالاهای اساسی چون تور ماهیگیری، کبریت و کیسه پلاستیک گرفته تا پروژههای بزرگی همچون احداث یک سیستم نیروگاه برقآبی ۷۵۰ میلیون دلاری با همکاری چند شرکت نیروگاهی در اوگاندا را در بر میگیرد. بله همه اینها را برای فقرا کرده ، اما به دستور انگلیس. تا جای انگلیس در این کشورها محکمتر شود.
خب انشالله بقیه بماند برای فرداشب.
@tarikhbekhanim
مسجد الحاكم بأمر الله . یکی از زیباترین مساجد جهان.
از آثار فاطمیان مصر
@tarikhbekhanim
جامع الازهر مصر
از دوره فاطمیان مصر
این هم یکی از زیباترین بناهای جهان است.
@tarikhbekhanim
آقاخان محلاتی (آقاخان اول)
چهل و ششمین امام اسماعیلیان نزاری
@tarikhbekhanim
کریم آقاخان چهارم
چهل و نهمین امام اسماعیلیه نزاری . متولد ژنو. مبلّغ اسلام انگلیسی
@tarikhbekhanim
اغلب امامان آقاخانیه از ملکه انگلستان درجه sir وlord گرفتهاند.
@tarikhbekhanim