سپس بشیر گفت :
این على بن الحسین(ع) است که با عمه ها و خواهرانش در آستانه شهر فرود آمده اند و من فرستاده او هستم تا ماجرا را به اطلاع شما برسانم.
سپس نقل می کند :
با این سخن،
📋《فَمَا بَقِيَتْ فِي اَلْمَدِينَةِ مُخَدَّرَةٌ وَ لاَ مُحَجَّبَةٌ إِلاَّ بَرَزْنَ مِنْ خُدُورِهِنَّ مَكْشُوفَةً شُعُورُهُنَّ مُخَمَّشَةً وُجُوهُهُنَّ ضَارِبَاتٍ خُدُودُهُنَّ يَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ اَلثُّبُورِ فَلَمْ أَرَ بَاكِياً أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ اَلْيَوْمِ وَ لاَ يَوْماً أَمَرَّ عَلَى اَلْمُسْلِمِينَ مِنْهُ》
♦️حتّى زنان مدینه از خانه هایشان با موهاى پریشان بیرون ریختند و درحالى که از شدّت مصیبت صورت هاى خود را مى خراشیدند و بر چهره هاى خود لطمه مى زدند، صدا به گریه و زارى بلند کردند و هیچ مرد و زنى را گریان تر از آن روز ندیدم و روزى تلخ تر از آن روز بر مسلمانان نگذشت!(۷)
در مورد معرفت و ارادت این بانوی جلیل القدر به امام حسین(ع)، همین بس که وقتی، بشیر خبر شهادت امام حسین(ع) را به مدینه رساند، در این هنگام در مسیر خود با ام البنین(س) مواجه شد و خبر شهادت فرزندانش را به او داد.
در این هنگام؛ ام البنین با صبر و بصیرتى بى نظیر پرسید :
📋《یَا بَشِیرُ! اَخبِرنِى عَن اَبِى عَبدَاللهِ الحُسَینِ(ع)! اَولَادِى وَ مَن تَحتَ الخَضرَاءَ کُلُّهُم فِدَاءُ لِاَبِى عَبدِاللهِ الحُسَینِ(ع)》
♦️اى بشیر! مرا از اباعبدالله الحسین(ع) باخبر ساز! فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فداى اباعبدالله(ع) باد.(۸)
هنگامی که بشیر خبر شهادت امام حسین(ع) را به او داد؛
📋《هُنَالِكَ اَنهَارَت وَ لَطَمَت وَجهَهَا وَ صَاحَت : وَاوِيلَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》
♦️در این هنگام، در همان جا بر زمین افتاد و بر صورت زد و فریاد کشید : واویلاه! واحسیناه!(۹)
و آهى کشید و با دنیایى از غم و اندوه گفت :
📋《قَد قَطَعتَ نِیَاطَ قَلبِى!》
♦️آه که بندهاى قلبم را پاره پاره کردى.(۱۰)
به این ترتیب، ام البنین شهادت چهار پسر رشید را درک کرد و در سوگ آنها نشست.
او براى پسران خود ندبه و گریه مى کرد و گاهی در بقیع مى نشست و ندبه هاى جانسوزى سر می داد و می گفت :
📋《يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ،
وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ،
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ،
وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ》
♦️اى كسی که عباس(ع) را ديدى حمله می كرد بر توده هاى فرومايه و از فرزندان حيدر هر شير يال دارى دنبال او بود.
خبردار شده ام كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالى كه بريده دست بود، واى بر من بر شير بچه ام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد.
📋《لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ، لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ،
لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ، تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ》
♦️اگر شمشيرت در دستت بود، كسى نمى توانست به تو نزديك شود و نيز از اوست.
واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان، كه مرا به ياد شيران بيشه ام مي اندازى.
📋《كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ، أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى، قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ》
♦️مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده مى شوم، اما امروز براى من پسرانى نيست.
چهار پسر مانند كركسان بلندي ها كه با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند.
📋《تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ، فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ،
يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا، بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ》
♦️نيزه ها بر پيكرهايشان ستيزه داشتند، همه آنان با تن مجروح به خاك افتادند.
اى كاش مي دانستم آنچنان است كه خبر دادند، اين كه دست عباسم بريده شده بود.(۱۱)
زنان مدینه نیز دور او جمع مى شدند و می گریستند.
ابوالفرج اصفهانی می نویسد :
📋《فَكَانَ مَروَانُ يَجِيءُ فِيمَن يَجِيءُ لِذَلِكَ، فَلَا يَزَالُ يَسمَعُ نُدبَتَهَا وَ يَبكِي》
♦️حتی مروان بن حکم اموی، از دشمنان اهل بیت نیز با شنیدن سرودههای جانسوز او میگریست.(۱۲)
اما تاریخ وفات ام البنین(س) اطلاع دقیقی در دست نیست.
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۲
۲)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۷
۳)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸
۴)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۸۲
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۸۸
۶)مثیرالاحزان ابن نمای حلی، ج۲، ص۱۱۲
۷)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۴
۸)شرح الأخبار قاضی نعمان، ج۳، ص۱۸۶
۹)العبّاس بن على(ع) مدرسی، ص۲۴
۱۰)ریاحین الشریعه محلاتی، ج۳، ص۲۹۴
۱۱)سفینة البحار محدث قمی، ج۳، ص۳۰۸
۱۲)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۹۰
@TarikhEslam
👤پاسخ به سه سوال درباره #حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها در بیان #استاد_یوسفی_غروی :👇
#پرسش_و_پاسخ
@TarikhEslam
1⃣سوال اول : چرا #حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها در کربلا حضور نداشت؟
✍استاد :
ایشان در آن زمان بانوی میان سالی بود؛ یعنی اگر هنگام ازدواج با امیرالمؤمنین(ع) در سال بیستم هجری حدوداً بیست ساله بوده، در هنگام واقعه کربلا که ابتدای سال ٦١ق اتفاق افتاد در حدود شصت سال داشته.
و بعنوان همسر امیرالمؤمنین(ع) از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است.
از سوی دیگر، ظاهر حرکت کاروان امام حسین(ع) در همان ابتدا اینطور نبود که به قصد کربلا و شهادت باشد؛ خروج شبانۀ امام(ع) و اهل بیتش در شب بیست و نهم رجب سال شصت هجری قمری از مدینه به سمت مکه بود، نه کربلا!
و به این قصد بود که در پناه حرم امن الهی در امان باشند بدین صورت که یزید از اینکه امام را بین دوراهیِ قتل یا بیعت مطلقه گذاشته بود کوتاه بیاید.
که در این سفر، فرزندان امالبنین همراه امام حسین(ع) و در رکاب ایشان بودند.
و دعوت کوفیان از امام(ع) در این مدتِ اقامتِ حدوداً چهار ماهۀ امام در مکه انجام گرفت، نه پیش از خروج امام(ع) از مدینه!
اهل کوفه که خود از خلافت یزید ناراضی بودند و نمیخواستند زیر بار بیعت او روند هنگامی که از خود داری امام(ع) از بیعت با یزید و پناه بردن ایشان به حرم مکه مطلع شدند با فرستادن نامههایی ایشان را به کوفه دعوت، و آمادگی خود جهت حمایت و دفاع از ایشان، و حتی آمادگیشان جهت اخراج حاکم کوفه را اعلام نمودند.
امام(ع) اقامتش در پناه حرم مکی را ادامه داد تا آنکه با شروع ایام حج و سرازیر شدن مسلمانان از سراسر مناطقِ دور و نزدیکِ سرزمین پهناور اسلامی به مکه و بالا رفتن احتمال پیوستن آنان به امام یا دستکم تحت تأثیر قرار گرفتنشان جهت خروج از بیعت با یزید، تهدیدها و فشارهای یزید بر امام(ع) شدیدتر شد و به جایی رسید که دستور خونریزی مطلق یعنی حتی در داخل مسجدالحرام و در جوار کعبه را صادر کرد.
با این تشدّد دستگاه خلافت، امام برای جلوگیری از شکسته شدن امنیت و احترام خانۀ خدا چارهای نداشت جز اینکه یا ذلت بیعت مطلقه را بپذیرد یا از حرم مکه خارج شود تا تهوّر و گستاخی و بیپروایی یزید و آل ابیسفیان در جنگ طلبی و خونریزی، در منطقۀ حرم انجام نگیرد و موجب شکسته شدن حرمت مکه و مسجدالحرام نشود.
لذا امام(ع) و همراهانش در روز هشتم ذی حجه، روز ترویه، از مکه خارج شدند.
و در انتخاب مقصد، از آنجا که در تمام این مدتِ اقامت امام در مکه، اهالی هیچ منطقهای جز کوفه از بیعت با یزید خودداری نکرده و ارتباطی با امام برقرار نکرده بودند.
بنابراین به طور طبیعی راه و مقصدی برای امام(ع) نبود مگر کوفه.
و این سفر هم ظاهرش از ابتدا معلوم نبود که به کربلا منجر میشود، بلکه هجده هزار نفر از کوفیان و اهل عراق با مسلم بن عقیل سفیر امام بیعت کرده بودند، و چهار هزار نفرشان در خانههای اطراف محل سکونت مسلم از او نگهبانی میکردند.
شاید اگر این سفر امام به عراق به فرجام میرسید و پرچم عدل علی(ع) و خلافت اولاد معصومش در کوفه برپا میشد، فرزندان امالبنین(س)، مادر را نیز به کوفه دعوت نموده و در آنجا میزبان او میشدند.
اما وضعیت به گونۀ دیگری پیش رفت و حضرت امالبنین(س) به طبیعت حال همچنان در مدینه ماند و خبر واقعه کربلا و شهادت فرزندانش را به او رساندند.
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
1⃣سوال اول : چرا #حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها در کربلا حضور نداشت؟ ✍استاد : ایشان در آن زمان بان
2⃣سوال دوم : اگر مطلع بودن #حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها از فرجام خروج امام حسین(ع) از مدینه که به شهادت امام(ع) و اسارت اهل بیتش میانجامد، موجب همراهی ام البنین(س) میشد پس ام سلمه که توسط خود امام(س) از سرانجام این سفر مطلع شده بود چرا با امام نرفت؟ آیا به دلیل آیۀ ﴿وَقَرۡنَ فِی بُیُوتِكُنَّ﴾(أحزاب/٣٣)؟ و آیا این آیه شامل ام البنین(س) نمیشد؟
✍استاد :
اصل خبر أم سلمه از طریق سید بن طاووس شهرت پیدا کرده و سند معتبری ندارد.
از لحاظ محتوا نیز خبر ابن طاووس با محتوای اخبار معتبر همخوانی ندارد؛ زیرا اخبار معتبر گویای اینست که خروج امام از مدینه بصورت ناگهانی و شتابان و در دل تاریکی شبِ ۲۹ ماه یعنی شب غیرمهتاب بوده، حال آنکه خبر ابن طاووس متضمن این معناست که مردم از تصمیم امام بر خروج از مدینه آگاه شده بودند.
و اگر چنین میبود که مردم مطلع می بودند عوامل حکومتی گزارش میدادند و مانع میشدند.
همچنین در آن خبر اینطور آمده که در هنگام روز أمسلمه آمده گریه کرده و امام دلداریش داده و أمسلمه میگوید :
«وَلدي إن ذهبتَ فلا تذهبْ إلی العراق...»
فرزندم! اگر حتماً رفتنی هستی پس به عراق نرو!
در حالیکه در آن برهه هیچ حرفی از عراق و کربلا نبوده، و اصلاً فرستادن مأموران والیِ مدینه جهت احضار و اجبار امام(ع) بر بیعت در هنگام غروب بود و امام به مأموران فرمود :
حالا باشد فردا صبح تا ببینیم چه می شود، و امام(ع) در دل همان شب به همراه فرزندان و برادران و اهل بیتش شتابان راهی مکه شد؛ یعنی بعد از این ابلاغ و احضار از طرف حاکم مدینه دیگر اصلاً امام در مدینه نماند تا أم سلمه خدمت ایشان برسد و نصیحتی کند و گفتگویی میانشان باشد.
و بالاخره با غیر معتبر بودن اصل خبر دیگر جایی برای توجیه و تأویلش نمیماند.
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
2⃣سوال دوم : اگر مطلع بودن #حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها از فرجام خروج امام حسین(ع) از مدینه که به
3⃣سوال سوم : اگر #حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها یا ام سلمه همراه امام حسین(ع) میبودند آیا مانع از وقوع خونریزی و هتک حرمت و لااقل مانع از اسارت زنان نمیشدند؟
✍استاد :
خیلی بعید است.
بلکه احتمالاً آنها را هم خارجی حساب کرده و اسیر میکردند؛ یزیدی که حتی جوار کعبه و معلق بودن به پردۀ کعبه را حرمت نمینهد، بلکه خودِ کعبه را نیز به هدف چیره شدن بر رقبای سیاسیاش به منجنیق میبندد، گستاخیاش در حدی هست که برای زیر پا گذاشتن اعتبار و وجاهت أمسلمه نیز بیبهانه نماند.
📚منبع :
پرسش و پاسخهای شفاهی از استاد
@Yusufi_Gharawi
@TarikhEslam
🕌💠🕌💠🕌💠🕌💠🕌💠
♦️نمایی از مزار #حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها واقع در «قبرستان بقیع» مدینه :👆
@TarikhEslam