°°["🌻🍃"]°°
🍀|#خاکریزِخاطرات
💚|#شهیدمیثمی
کمماندهبودمرابزند....
گفتهبودبلیطاتوبوسبگیرم،خانوادهاشرا
ببرماصفهان.دیدمماشینسپاهبیکارافتاده
باآنبردهبودمشان.
میثمیکهشهیدشدمیخواستمخانوادهاش
رباماشینسپاهببرممعراج.
هرکاریکردم،راهنیفتاد....
خرابشدهبود،حسکردممیثمیبدجور
نگاهممیکند.
•••🖇🌷•••
🕊•°|#خاکریزخاطرات
💕•°|#شهیدابراهیمهادی
ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها.
یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد.
ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم.
《💎》@tariqAlHob
|💛|°•#خاکریزخاطرات
|🧡|°•#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
🍂هـربار مادرش تماس میگرفت ۅ سلام
مےداد حالت حمید عۅض مےشد
ڪاملا مۅدبانہ رفټار مےکرد
اگر درازڪش بود مےنشست ، اگر نشستہ بۅد مےایستاد
برایم این چیز ها عجیب بود
🍂گفتم: حمید! مادرت ڪہ نمےبینہ تو دراز کشیدے یا نشستے
همونطۅرے درازڪش ڪہ دارے استراحت مےکنے با عمہ صحبت ڪن
🍂گفت: درستہ مادرم نیست و نمےبینہ ، ولےخدا ڪہ هست، خداڪہ مےبینہ!
📚برشیازکتابیادتباشد ✨
💌 @tariqAlHob
💚|#خاکریزخاطرات
🕊|#شهیدمصطفیصدرزاده
⭕️یک روز که رفته بودم دانشگاه محل تحصیل آقا مصطفی صدرزاده، اتفاق عجیبی افتاد.
🔸سرکلاس به مناسبتی صحبت آقا مصطفی شد، یکی از دانشجویان دختر گفت حرف محرمانهای دارم، بعد ماجرای زندگی خودش رو برای من با حال گریه میگفت که من سابقاً بسیار بد حجاب بودم وشهادت آقا مصطفی چه انقلابی در من ایجاد کرد.
🔹حتی میگفت من عکس ایشون رو روی کاشی سفارش داده و ساختهام، هر وقت به این تصویر بسیار زیبای برجسته ایشون روی کاشی نگاه میکنم، خیلی در مورد کارهای روزم و اشتباهاتم الهامات خوبی به من میشه.
🔸کاملا احساس میکنم ایشون با نگاهش با من صحبت میکنه و خطاهام رو به من تذکر میده، حاجات و مشکلات سختی رو در زندگیام رفع کرده تا اینکه با او عقد اخوت بستم... اینک این دانشجوی عزیز ترم دو رشته فقه است."
🔹مصطفی اخیرا میگفت مامان دعا کن آنچه که صلاح هست پیش بیاد، اگه رفتنم مؤثرتر بشه. میگفتم بمونی که بیشتر میتونی خدمت کنی ولی با رفتنت..
🔸بعد جواب داد اونجا دستم بازتر هست. با این پیامها تازه متوجه شدم "دستم بازتر هست" یعنی چی!
حتی شهادت رو برای خودش نخواست؛ برای این بود که بتونه دستگیری کنه. از خدا خواست آنچه که مؤثرتر هست اتفاق بیافتد.
این یعنی نهایت انسان دوستی وعشق ورزیدن به کار فرهنگی...
🌷•°°@tariqAlHob
Γ🧡🔗°〇
|💛| #خاکریزخاطرات
ــــــــــــــــــــــــــــــ
|🕊| #شهیدسیدعلیحسینی
پدرشونبرایدیدنشونرفتهبودنجبهه.
مسئولتدارکاتوقتیفهمیدهبودایشون
پدرسیدعلیهستنحسابیتحویلشان
گرفتهبودوبراشونخرماوتنقلاتآوردهبود.
وقتیشهیداینقضیهرافهمیدندعصبانی
شدندوبهمسئولتدارکاتگفتناینهابرای
رزمندههاستنهپدرمنکهبرایکارشخصی
اومدهمنطقه.
ازجیبخودشونخرماوتنقلاتگرفتنبه
تدارکاتتحویلدادند.
⋮❥| •🦋•@tariqAlHob
•••🔗🕊⌉
【💍】.#خاکریزخاطرات
【💎】.#سردارشهیدحسینهمدانی
بهروایتهمسر:
فردایعیدغدیربودقراربودقبلازاعزام
مجددشورفتنبهماموریتبه کارهای
اداریوغیراداریشبپردازدوسروسامان
بدهد.
مدتیدراتاقمشغولبودم،جانمازشمانند
همیشهروبهقبلهپهنبودبلندشدموبیرون
رفتم.
چشمهایمازتعجبگردشدحاجآقاجلویدر
فریزربودومشغولتمیزکردنآن.
گفتم:مگهشمابیروننبودید!؟کیاومدیدمن
متوجهنشدم؟!چرازحمتمیکشید؟!♥️
نگذاشتحرفمراادامهبدهملبخندیزدシ
گفت:دیدمکمرتدردمیکنهگفتمقبلرفتن
یهدستیبهاینفریزربکشمشمااذیتنشی.
«°❄@tariqAlHob°»
••♥️🍓••
○°|#خاکریزخاطرات
○°|#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
توی ایام ولادت🎉 ائمه علیهم الاسلام خیلی شاد بود.نقل و شکلات🍬 میخرید،شیرینی🍰 میداد و توی دانشگاه شربت پخش میکرد.بهش میگفتم تو تقویم مایی🗓.از کارهایش میفهمیدم امروز شهادت است یا ولادت.از روز قبل از ولادت مهمانی میگرفت.روزهای شهادت هم مشکی میپوشید و نمیخندید و حرف بی ربط نمی زد.عاشق زیارت آل یاسین📿 بود.به قسمت((والمرصاد حق،والمیزان حق))که میرسید دم میگرفت.بعد از حق ها میگفت(حسین حسین)
یک بار به من پایش را نشان داد،گفت به نظرت چیشده؟
پایش کبود بود.
گفتم:وقتی تو روضه هستی،حواست نیست که(انقدر محو روضه هستی) انقدر تو روضه خودتو میزنی اینطوری میشه
『•🍒@tariqAlHob•』
[°❄°] #خاکریزخاطرات
[°☃️°] #شهیدمصطفیچمران
پاشزخمیشدهبودوپشتجبههبوداما
اجازهنمیدادهمسرشتواونهوایگرم
تابستانکولرروشنکند.
میگفت:
وقتیبچههاتویاینگرمادارنتومنطقه
میجنگنمننمیتونمکولرروشنکنموزیر
بادکولرباشم.
°•💙•°@tariqAlHob
••🍊🧡••
°○|#خاکریزخاطرات
°○|#شهیدمصطفیصدرزاده
بهروایتپدرشهید:
یک شب دیر آمد خانه به شدت از دستش عصبانی بودم، پشت در قدم میزدم تا بیاید، تا در را باز کرد سرش فریاد زدم کجا بودی تا این موقع شب؟! در اوج غرور جوانی خیلی آرام آمد جلو و دست من را بوسید و گفت بابا جان چرا عصبانی هستی من دو کلام با شما حرف دارم اگر حرف هایم شما را قانع کرد که هیچ اگر نه حق با شماست، هر تنبیهی در نظر داشتید من در خدمتم. پدر جان من جوانم و پر انرژی و باید آن را تخلیه کنم و حالا هم در مسجد محل برنامه های فرهنگی و گاهی ایست بازرسیهایی که میگذاریم سرم گرم است و به لطف خدا این نیروی جوانی را در این مسیر خرج میکنم. حالا اگر اشتباه میکنم شما بگویید چه کنم؟!
..پدرش گفت آنقدر مردانه حرف زد و محکم صحبت کرد که حرفی برای گفتن نداشتم گفتم هیچی حق با توست برو بخواب..😊✋
ೋღ@tariqAlHobღೋ
💎|•#خاکریزخاطرات
💙|•#شهیدمحمودرادمهر
• مسئول نگهبانی قبول نمی کرد محمود نگهبانی بدهد. همه می دانستند او از صبح زود که از خواب بلند می شود تا آخرشـب کارهای متعددی دارد که باید انجام دهد.
• دیگر نگهبانی دادن را ظلم به او میدانستند؛ اما خودش اصرار داشت اسمش در لیست نگهبان ها باشد. وقتی می دید اصرارهایش فایده ای ندارد، دست به دامن انواع قسمها می شد تا بالاخره مسئول نگهبانی را قانع می کرد، نگهبانی بدهد.
• می رفت دیدبانی و گاهی بدون لقمه ای غذا ساعتها در دیدبانی میماند و غروب ، وقتی خسته و مانده برمی گشت مقر ، میرفت دنبال مسئول نگهبانی تا برای نگهبانی ثبت نام کند . هرگز کارهایش با حساب و کتاب ما جور در نمیامد!
❞منبع : #کتاب_شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر"
💟 @tariqAlHob
∞❥︎••❄️•
❮💙❯ #خاکریزخاطرات
❮💎❯ #شهیدحاجحسینخرازی
.
ماشینحاجحسینرازدن...
خمپارهخوردهبودتوگلوش...میخواستم
زخمشوببندمامااجازهنمیداد...
بهسختیگفت:رانندم...بهاونبرساون
پیشمنامانته،زنوبچهداره...
|🚙|@tariqAlHobꨄ︎
°|#خاکریزخاطرات:))♡
°|#شهیدعبدالحسینبرونسی:))**
همسرشون خونه جدید خریده بودند ولی خونه اصلا اوضاع خوبی نداشت...
بیست روز مرخصی گرفته بودن تا دیوارای حیاط را خراب کنن و از نو بسازن...
دیوارارو که خراب کردن و می خواستن ساختشون را شروع کنن از سپاه اومدن دنبالشون...باید می رفتن جبهه...
همسرشون ناراحت شدن و گفتن: من چطوری با چند تا بچه قد و نیم قد توی این خونه بی درو پیکر بمونم؟؟؟😔
شهید برونسی همسرشون را آروم کردن و گفتن: من از بچگی تا حالا نه از دیوار کسی بالا رفتم و نه به ناموس کسی نگاه چپ انداختم پس خیالت راحت هیچ کس مزاحمتون نمیشه✌
راهی جبهه شدن...
حرفشون درست بود هیچ جنبنده ای مزاحمشون نشد✨🙂
☘️ @tariqAlHob