یک روزی مسجد بودیم یکی از اساتید با اخلاق و مهربون حوزه علمیه ی مسجد داشت برای گروه ما نهم ها صحبت میکرد گفت بچه ها هرگناه یه سیلی به امام زمانه بچه ها گریه کردن میدونی یعنی چی یعنی سیلی به امام زمان میزنیم!! این بی حجابا چقدر سیلی میزنن😭 امشب یادم اومد رفتم گوگل سرچ کردم دیدم راست میگفت فیلم های سخنرانی همین مطلب موجود بود
#ارسالی_اعضا
#قسمت چهاردهم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥: خداحافظ حنیف
.
سریع تی شرت رو برداشتم و خداحافظی کردم ... قطعا اون دلش می خواست با همسرش تنها صحبت کنه ...
.
از اونجا که اومدم بیرون، از شدت خوشحالی مثل بچه ها بالا و پایین می پریدم و به اون تی شرت نگاه می کردم ... یکی از دور با تمسخر صدام زد ... هی استنلی، می بینم بالاخره دیوونه شدی ... و منم در حالی که می خندیدم بلند داد زدم ... آره یه دیوونه خوشحال ... .
در حالی که اشک توی چشم هام حلقه زده بود؛ می خندیدم ... اصلا یادم نمی اومد آخرین بار که خندیده بودم یا حتی لبخند زده بودم کی بود ... .
تمام شب به اون تی شرت نگاه می کردم ... برام مثل یه گنجینه طلا با ارزش بود ... .
.
یک سال آخر هم مثل برق و باد گذشت ... روز آخر، بدجور بغض گلوم رو گرفته بود ... دلم می خواست منم مثل حنیف حبس ابد بودم و اونجا می موندم ... .
بیرون از زندان، نه کسی رو داشتم که منتظرم باشه، نه جایی رو داشتم که برم ... بیرون همون جهنم همیشگی بود ... اما توی زندان یه دوست واقعی داشتم ... .
.
پام رو از در گذاشتم بیرون ... ویل، برادر جاستین دم در ایستاده بود ... تنها چیزی که هرگز فکرش رو هم نمی کردم ...
.
بعد از 9 سال سر و کله اش پیدا شده بود... با ناراحتی، ژست خاصی گرفتم ... اومدم راهم رو بکشم برم که صدام زد ... همین که زنده از اونجا اومدی بیرون یعنی زبر و زرنگ تر از قبل شدی ... تا اینو گفت با مشت خوابوندم توی صورتش ...
#براساس_واقعیت 💡
@tarkekhoderzaee
#قسمت پانزدهم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥: در برابر گذشته
.
با مشت زدم توی صورتش ... .
آره. هم زبر و زرنگ تر شدم، هم قد کشیدم ... هم چیزهایی رو تجربه کردم که فکرش رو هم نمی کردم ... توی این مدت شماها کدوم گوری بودید؟ ... .
.
خم شدم از روی زمین، ساکم رو برداشتم و راه افتادم ... از پشت سر صدام زد ... تو کجا رو داری که بری؟ ... هر وقت عقل برگشت توی سرت برگرد پیش خودمون ... بین ما همیشه واسه تو جا هست ... اینو گفت. سوار ماشینش شد و رفت ... .
.
رفتم متل ... دست کردم توی ساکم دیدم یه بسته پول با دو تا جمله روی یه تکه کاغذ توشه ... این پول ها از راه حلال و کار درسته استنلی. خرج خلاف و موادش نکن ....
.
گریه ام گرفت ... دستخط حنیف بود ... به دیوار تکیه دادم و با صدای بلند گریه کردم ... فردا زدم بیرون دنبال کار ... هر جا می رفتم کسی حاضر نمی شد بهم کار بده ... بعد از کلی گشتن بالاخره توی یه رستوران به عنوان یه گارسن، یه کار نیمه وقت پیدا کردم ... رستوران کوچیکی بود و حقوقش خیلی کم بود ... .
یه اتاق هم اجاره کردم ... هفته ای 35 دلار ... به هر سختی و جون کندنی بود داشتم زندگیم رو می کردم که سر و کله چند تا از بچه های قدیم پیدا شد ... صاحب رستوران وقتی فهمید قبلا عضو یه باند قاچاق بودم و زندان رفتم ... با ترس عجیبی بهم زل زده بود ... یه کم که نگاهش کردم منظورش رو فهمیدم ... .
.
جز باقی مونده پول های حنیف، پس اندازی نداشتم ... بیشتر اونها هم پای دو هفته آخر اجاره خونه رفت ... بعد از چند وقت گشتن توی خیابون، رفتم سراغ ویل ... پیدا کردن شون سخت نبود ... تا چشمش به من افتاد، پرید بغلم کرد و گفت ... مرد من، می دونستم بالاخره برمی گردی پیش ما ... اینجا خونه توئه. ما هم خانواده ات ..
#براساس_واقعیت 💡
@tarkekhoderzaee
بعضی وقتا عین یه بچه ی دوساله باشین
•
دیدی چجوری می چسبن به باباشون؟ تا چیزی که می خوان رو بدست نیارن، گریه می کنن...
تو راه خدا، تو راه توبه کردن، تو راه پاکی باید اینجور زار بزنی در خونه ی خدا، در خونه ی امام حسین...
تو هم می تونی... یه ذره سمج باش فقط
هدایت شده از ناشناس ها
وای وای وای دیشب به خیررررر گذشتاااا . آنقدر حالم بد بود و از تحریک زیاد خوابم نمیرفت نصف شب بلند شدم دوش آب سرد گرفتمممم . بعدش دیگه خوابم رفت و الان خیلی خیلی خوش حالم با اینکه سخت گذشت ولی ارزششو داره
•••
بهتون تبریک میگم👏👏👏
مسافر نـور
ــــــــــــــ لیستِ پاکــیـ____ 1401/12/22✨ــــــــــ 🥇ابوالفضل : 1روز 🥇رهایی: 1 روز 🥇راز ب
خب بچه ها وضیعیت مثبتتون رو ارسال کنید
(کمی متفاوت تر)
اگه امروز روز اولمون باشه میتونیم اسم بدیم؟ یعنی تازه شروع کرده باشیم؟
•••
بله بله حتماااا
ــــــــــــــ لیستِ پاکــیـ____ 1401/12/23✨ــــــــــ
🥇ماهِ آسمون :چند ساعت
🥇محسن : 1 روز
🥇شرمنده آقا:1 روز
🥇زینب : 1روز
🥇رهایی : 2 روز
🥇مبارز :2 روز
🥇به خاطر آقام:2 روز
🥇خانوم میم :3 روز
🥇من قول دادم :3 روز
🥇زهرا:4 روز
🥇سرباز اسلام : 4 روز
🥇شوالیه:5 روز
🥇رفتن:7 روز
🥇گل نرگس : 9 روز
🥇کلافه: 10 روز
🥇گذشت:12 روز
🥇مستعار : 12 روز
🥇خرس نارنجی : 14 روز
🥇دیوونه:17 روز
🥇کاکتوس:17 روز
🥇بنفشه : 17 روز
🥇گلدون پلاستیکی:19 روز
🥇امیرخان:19 روز
🥇رز:23 روز
🥇عارفه : 23 روز
🥇مجاهدِ گمنام :26 روز
🥇بانو:26 روز
🥇مهدیا:27 روز
🥇مجاهد:32 روز
🥇آسو :44 روز
🥇توکل بر خدا : 54 روز
🥇عشق: 56 روز
🥇ایگرگ مجهول:72 روز
🥇شاید حر: 77 روز
🥇گرگ: 366 روز
🥇گمنام:396 روز
🥇برای پدرم مهدی: 514 روز
🥇سبحان : 532 روز
جهت اسم و تعداد روز پاکی:https://harfeto.timefriend.net/16756633906620
نــــــــــــورانی شــــــــــو✨
@tarkekhoderzaee
[ #تلنگر] امام باقر (ع) فرمود:👇 بهشت🌸 آميخته به سختيها و صبر و بُردبارى است، پس هر كس در دنيا بر سختى ها شكيبا و صبور باشد، وارد بهشت مى شود،✅ و جهنّم🔥 آميخته به شهوات و خوشگذرانيهاست.🔞 پس هر كس خواسته ها و شهوات نفس خود را تأمين كند، وارد آتش مى شود.💔 چقدر قشنگ بود:))))
#ارسالی_اعضا