#قسمت نوزدهم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥: فاصله ای به وسعت ابد. بین راه توقف کردم ... کنترل اشک و احساسم دست خودم نبود ... خم شدم و از صندلی عقب بسته رو برداشتم ... . قرآن حنیف با یه ریکوردر توش بود ... آخر قرآن نوشته بود ... خواب بهشت دیده ام ... ان شاء الله خیر است ... این قرآن برسد به دست استنلی ... . یه برگ لای قرآن گذاشته بود ... دوست عزیزم استنلی، هر چند در دوریت، اینجا بیش از گذشته سخت می گذرد اما این روزها حال خوشی دارم ... امیدوارم این قرآن و نامه به دستت برسد ... تنها دارایی من بود که فکر می کنم به درد تو بخورد ... تو مثل برادر من بودی ... و برادرها از هم ارث می برند ... این قرآن، هدیه من به توست ... دوست و برادرت، حنیف ... . دیگه گریه ام، قطرات اشک نبود ... ضجه می زدم ... اونقدر بلند که افراد با وحشت از کنارم دور می شدند ... اصلا برام مهم نبود ... من هیچ وقت، هیچ کس رو نداشتم ... و حالا تنها کسی رو از دست داده بودم که توی دنیای به این بزرگی .... به چشم یه انسان بهم نگاه می کرد ... دوستم داشت ... بهم احترام میذاشت ... تنها دوستم بود ... دوستی که به خاطر مواد، بین ما فاصله افتاد ... فاصله ای به وسعت ابد ... . . له شده بودم ... داغون شده بودم ... از داخل می سوختم ... لوله شده بودم روی زمین و گریه می کردم .. #براساس_واقعیت 💡 @TARKEKHODERZAEE

#قسمت بیستم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥: انتخاب . برگشتم ... اما با حال و روزی که همه فهمیدن نباید بیان سمتم ... . . گوشی رو به ریکوردر وصل کردم ... صدای حنیف بود ... برام قرآن خونده بود ... . از اون به بعد دائم قرآن روی گوشم بود و صدای حنیف توی سرم می پیچید ... توی هر شرایطی ... کم کم اتفاقات عجیبی واسم می افتاد ... اول به نظرم تصادفی بود اما به مرور مفهوم پیدا می کرد ... . . اگر با قرآن، شراب می خوردم بلافاصله استفراغ می کردم ... اگر با قرآن، مواد تقسیم می کردم حتما توی وزن کردن و شمارش اشتباه می کردم ... اگر سیگار می کشیدم یا مواد مصرف می کردم ... اگر ... . اصلا نمی فهمیدم یعنی چی ... اول فکر کردم خیالاتی شدم اما شش ماه، پشت سر هم ... دیگه توهم و خیال نبود ... تا جایی که فکر می کردم روح حنیف اومده سراغم ... . من به خدا، بهشت و جهنم و ارواح اعتقاد نداشتم اما کم کم داشتم می ترسیدم ... تا اینکه اون روز، وسط تقسیم و بسته بندی مواد ... ویل با عصبانیت اومد و زد توی گوشم ... . . از ضربش، گوشی و دستگاهم پرت شد ... خون جلوی چشمم رو گرفت و باهاش درگیر شدم ... ما رو از هم جدا کردن ... سرم داد می زد ... - تو معلومه چه مرگت شده؟ ... هر چی تحملت کردم دیگه فایده نداره ... می دونی چقدر ضرر زدی؟ ... اگر ... . . خم شدم دستگاه رو از روی زمین برداشتم ... اسلحه رو گذاشتم روی میز و به ویل گفتم: -من دیگه نیستم ... فرار_ازجهنم #براساس_واقعیت 💡 @tarkekhoderzaee

قسمت اول👆

از تنهایی دوری کن... ، بببین برای دوری از تنهایی باید برای تمام لحظات زندگیت برنامه ریزی داشته باشی...باید وقتتو پر کنی، جوری که وقت سر خاروندن نداشته باشی، لحظه به لحظه باید در حال تلاش باشی...یجوری که بیان با کاردک از زمین جمت کنن و فردا پاشدی بگی وا کی صبح شد😅 یجوری خسته باشی اصلا حوصله ی تصویر سازی و خیال پردازی شبانه نداشته باشی... غرق باشی تو کارات... + بچه ها وقت خیلی اهمیت داره... اگر از اهمیت زمان باخبر باشی، از اهمیت عمر، از اهمیت ثانیه هایی که ما خیلیامون کارای خیلی ساده ای که میشه خیلی تند انجام دادو، میایم خیلی کند انجام می دیم؛اگر از با اهمیت بودن زمان با خبر بودیم، هر گز از دست نمی دادیم و یا از دست نمی دیم.... من میگم همیشه قبل خواب به خودت بگو چقدر از زمانم اتلاف شد؟ اگر اتلاف وقتی داشتم، چجوری می تونم فردارو براش جبران کنم.... • خیلی از خ. ا هایی که صورت میگیره به خاطرِ سکوت و تنهایی شخصه... • با تنهایی میشه به مقامات عالیه رسید، با تنهایی میشه به قعر نزول کرد... چرا تو تنهاییاتت شیطونو همنشین خودت می کنی؟ از تنها بودنت، موقعیت بساز✌ مثلا کتاب مطالعه کن... خدایی چقدر ما ناشکریم! یکی بود کنکور داشت، ولی بنده خدا جایی برای درس خوندن نداشت، یعنی خونشون خیلی شلوغ بود و نمی تونست درس بخونه... ولی می رفت تو حموم درس می خوند، یه موکت می نداخت اونجا تو یه حموم کوچیک درسشو می خوند... حالا شما فکر اگر تنها بود چه موقعیت هایی رو می تونست بسازه، چه کارا که نمی کرد خیلیا بچه ها فقط دنبال اینن که یه جایی پیدا کنن درس بخونن، مطالعه کنن، سخنرانی گوش بدن، قرآن زو با صوت بلند بخونن، بتونن کارای تحقیقاتیشون رو انجام بدن، با خدا مناجات کنن🕊، محاسبه کنن، گریه کنن برای خدا و امام حسین، درسای کنکوری بخونن و هزار و یک عالمه کار مفید و رشد دهنده... بعضیا هستند مثلا برای کنکور، چون خونشون همش سر وصدا هست، مجبوره طرف هر روز از صبح بره کتابخونه، با خودش غذا ببره و تا عصر اونجا باشه. • ببین میگم تو وقتی تنهایی، یا یه خلوتی پیدا می کنی، یا همه جا سکوته، چیکار برای خودت می کنی؟... خیلی دردناکه بگی خـ. ا! بخدا قسم اصلا ناشکریه...ماها خیلی موقعیت داریم،جا داریم،خونه خلوته،ببین مشکلاتم هستا!دعوا هم هست....ولی خیلی زشته در حضور خدا جایی که هیچکس غیر او نیس بری سراغ خـ.ا... • ببین قانون جهان همینه، هرچقدر قلبت رو به خدا وابسته کنی،کارات و اعمالت خدایی میشه... تنهایی رو پله ی صعود خودت قرار بده... به کسایی فکر کن که وقتی تو تنها هستی، اونا یا دارن حسرت موقعیت تو رو می خورن و یا مطالعه می کنند و گاها عشق می کنند با خدا🕊 • تنها هستی با خودت چه می کنی؟ یه کاری نکن از وجودت متنفر باشی... این بده #تنهایی #خ_ا @tarkekhoderzaee

بهترین موقعس که تنها نباشی✌ خونه تکونی

خب🌱دیگه می دونید اسم + تعداد روز پاکی👆 برای انگیزه گرفتن برای اینکه تو یه گروه باشی

ــــــــــــــ لیستِ پاکــیـ___1401/12/27✨ــــــــــ 🥇عاشق خدا: چند ساعت 🥇به خاطر آقا :1 روز 🥇مسافر نور:1 روز 🥇سینه سوخته : 1 روز 🥇رسوا :1 روز 🥇غنچه نوشکفته : 1روز 🥇درحال نجات:2 روز 🥇به امید خدا :3 روز 🥇ماه آسمون:4 روز 🥇رهایی:6 روز 🥇زهرا:8 روز 🥇درحال پاکسازی:9 روز 🥇رفتن:11 روز 🥇خورشید : 12 روز 🥇ممد:12 روز 🥇گل نرگس : 13 روز 🥇گذشت:16 روز 🥇خرس نارنجی : 18 روز 🥇دیوونه:21 روز 🥇کاکتوس:21 روز 🥇یه کنکوری:22 روز 🥇گلدون پلاستیکی: 23 روز 🥇امیرخان:23 روز 🥇رز :26 روز 🥇عارفه :27روز 🥇رامین:27 روز 🥇محمد مهدی:28 روز 🥇بانو:30 روز 🥇مهدیا:31 روز 🥇مجاهدِ گمنام :30 روز 🥇مجاهد:36 روز 🥇توکل بر خدا :58 روز 🥇عشق: 60 روز 🥇ایگرگ مجهول:76 روز 🥇شاید حر: 81 روز 🥇گرگ: 370 روز 🥇گمنام:400 روز 🥇برای پدرم مهدی: 518 روز 🥇سبحان : 536 روز جهت اسم و تعداد روز پاکی:https://harfeto.timefriend.net/16756633906620 نــــــــــــورانی شــــــــــو✨ @tarkekhoderzaee

سلام خوبین بچه ها؟ دوستای گلمون خیلی به جمعِ صمیمیه مسافران نور خوش اومدین... ان شاءالله بتونیم خوب میزبانی کنیم🌿 • یه روزه ها؟ ادامه بدینا!!! خیلی خدا شما رو دوست داره پیام های خیلی قشنگی دریافت شد از سمت شما... سرموقع می زارم همگی لذت ببرین... فقط بدونین توفیق پاکی نصیب هر کسی نمیشه، توفیق رهایی از گناه رو به هر کسی نمی دن... از خودت یه چیزی نشون دادی که به این راه قدم برداشتی، ظرفیتش برات پیش اومده که داری پاک میشی... دعوت شده ی امام زمانی... شک نکن باور قلبیه منه، امام زمان نگاهش به اینجا هست، خودش مارو نگاه می کنه، دست می کشه رو سرمون.... شاید از دیدگاه شما امام دیگه ای باشن... ولی اینکه صاحب داشته باشی جذابه! نه؟ ما هیچ الهی همه تو...❤

مرز نیستی و هستی چیست؟ از دست رفتن یا از دست دادن؟ سقوط یا پرواز؟ فقط یک چیز بازگشت امیدوارم امروز رو به پاکی سر کنید • سلام