eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
ٺـٰاشھـادت!'
﷽ #براساس_داستان_واقعی #رمان_نسل_سوخته ══🍃🌷🍃══════ #قسمت_بیست_هفتم 🔹والسابقون قرآن رو برداشتم
══🍃🌷🍃══════ 🔹پسر پدرم هر چه زمان به پیش می رفت ... زندگی برای شکستن کمر من ... اراده بیشتری به خرج می داد ... چند وقت می شد که سعید ... رفتارش با من داشت تغییر می کرد ... باهام تند می شد ... از بالا به پایین برخورد می کرد ... دیگه اجازه نمی داد به کوچک ترین وسائلش دست بزنم ... در حالی که خودش به راحتی به همه وسائلم دست می زد ... و چنان بی توجه و بی پروا ... که گاهی هم خراب می شدن ... با همه وجود تلاش می کردم ... بدون هیچ درگیری و دعوا ... رفتارش رو کنترل کنم ... اما فایده ای نداشت ... از طرفی اگر وسایل من خراب می شد ... پدرم پولی برای جایگزین کردن شون بهم نمی داد ... وقتی با این صحنه ها رو به رو می شدم ... بدجور اعصابم بهم می ریخت ... و مادرم هر بار که می فهمید می گفت ... - اشکال نداره مهران ... اون از تو کوچیک تره ... سعی کن درکش کنی ... و شرایط رو مدیریت کنی ... یه آدم موفق ... سعی می کنه شرایط رو مدیریت کنه ... نه شرایط، اون رو ... منم تمام تلاشم رو می کردم ... و اصلا نمی فهمیدم چی شده؟ ... و چرا رفتارهای سعید تا این حد در حال تغییره؟ ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم ... تا اینکه اون روز ... از مدرسه برگشتم ... خیلی خسته بودم ... بعد از نهار ... یه ساعتی دراز کشیدم ... وقتی بلند شدم ... مادرم و الهام خونه نبودن ... پدرم توی حال ... دست انداحته بود گردن سعید ... و قربان صدقه اش می شد ... - تو تنها پسر منی ... برعکس مهران ... من، تو رو خیلی دوست دارم ... تو خیلی پسر خوبی هستی ... اصلا من پسری به اسم مهران ندارم ... مادرت هم همیشه طرف مهران رو می گیره ... هر چی دارم فقط مال توئه ... مهران 18 سالش که بشه ... از خونه پرتش می کنم بیرون ... پاهام سست شد ... تمام بدنم می لرزید ... بی سر و صدا برگشتم توی اتاق ... درد عجیبی وجودم رو گرفته بود ... درد عمیق بی کسی ... بی پناهی ... یتیمی و بی پدری ... و وحشت از آینده ... زمان زیادی برای مرد شدن باقی نمونده بود ... فقط 5 سال ... تا 18 سالگی من ... 🌷 @taShadat 🌷
ٺـٰاشھـادت!'
﷽ #براساس_داستان_واقعیق #رمان_نسل_سوخته ══🍃🌷🍃══════ #قسمت_بیست_وهشتم 🔹پسر پدرم هر چه زمان به
══🍃🌷🍃══════ 🔹هادی های خدا - خداوند می فرمایند داستان: بنده من ... تو یه قدم به سمت من بیا... من ده قدم به سمت تو میام ... اما طرف تا 2 تا کار خیر می کنه ... و 2 قدم حرکت می کنه ... میگه کو خدا؟ .. چرا من نمی بینمش؟ ... فاصله تو تا خدا ... فاصله یه ذره کوچیک و ناچیز از اینجا تا آخر کهکشان راه شیریه ... پیامبر خدا ... که شب معراج ... اون همه بالا رفت ... تا جایی که جبرئیل هم دیگه نتونست بالا بیاد ... هم فقط تا حدود و جایی رفت ... حالا بعضی ها تا 2 قدم میرن طلبکار هم میشن ... یکی نیست بگه ... برادر من ... خواهر من ... چند تا قدم مورچه ای برداشتی ... تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده باشی ... فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که ... تازه چقدر به خاطر خدا زندگی کردی؟ ... چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر خدا بوده؟ ... از مالت گذشتی؟ ... از آبروت گذشتی؟ ... از جانت گذشتی؟ ... آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه و فال به نام من دیوانه زدند ... اما با همه اون اوصاف .. عشق ... این راه چند میلیون سال نوری رو ... یک شبه هم می تونه بره ... اما این عشق ... درد داره ... سوختن داره ... ماجرای شمع و پروانه است ... لیلی و مجنونه ... اگر مرد راهی ... و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری ... بایست بگو ... خدایا ... خودم و خودت ... و الا باید توی همین حرکت مورچه ای بری جلو ... این فرق آدم هاست که یکی یک شبه ... ره صد ساله رو میره ... یکی توی دایره محدود خودش ... دور خودش می چرخه ... واکمن به دست ... محو صحبت های سخنران شده بودم ... و اونها رو ضبط می کردم ... نماز رو که خوندن ... تا فاصله بین دعای کمیل رو رفت بالای منبر ... خیلی از خودم خجالت کشیدم ... هنوز هیچ کار نکرده ... از خدا چه طلبکار بودم ... سرم رو انداختم پایین ... و توی راه برگشت ... تمام مدت این حرف ها توی سرم تکرار می شد... اون شب ... توی رختخواب ... داشتم به این حرف ها فکر می کردم که یهو ... چیزی درون من جرقه زد ... و مثل فنر از جا پریدم ... - مهران ... حواست بود سخنرانی امشب ... ماجرای تو و خدا بود ... حواست بود برعکس بقیه پنجشنبه شب ها ... بابا گفت دیر میاد ... و مامان هم خیلی راحت اجازه داد تنها بری دعای کمیل ... همه چیز و همه اتفاقات ... درسته ... خدا تو رو برد تا جواب سوالات رو بده ... و اونجا ... و اولین باری بود که با مفهوم هادی ها آشنا شدم ... اسم شون رو گذاشتم هادی های خدا ... نزدیک ترین فردی... که در اون لحظه می تونه واسطه تو با خدا باشه ... واسطه فیض ... و من چقدر کور بودم ... اونقدر کور که هرگز متوجه نشده بودم ... دوباره دراز کشیدم ... در حالی که اشک چشمم بند نمی اومد ... همیشه نگران بودم ... نگران غلط رفتن ... نگران خارج شدن از خط ... شاگرد بی استاد بودم ... اما اون شب ... خدا دستم رو گرفت و برد ... و بهمنشون داد... خودش رو ... راهش رو ... طریقش رو ... و تشویق ... اینکه تا اینجا رو درست اومدی ... اونقدر رفته بودم که هادی ها رو ببینم و درک کنم ... با اون قدم های مورچه ای ... تلاش بی وقفه 4 ساله من ... نویسنده: سید طاها ایمانی📝 🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍حاج آقا قرائتی : ما وظیفه داریم دعاکنیم،چه اجابت بشه چه نشه...اگر دست بندازی تو آب همیشه نمیتونی چیزی بالا بیاری دعا هم همینطوره قرار نیس هرچی بخوای از خدا بهت بده ادعونی یعنی منو بخوان تا اجابتت کنم نه اینکه هم به من بگی هم به دیگران رو بزنی! ادعونی یعنی اونچه که صلاحمه بهم بده ... یه جا خدا میگه استجب لکم بخوان تا اجابتت کنم... یه جا میگه استجیبوا لله و للرسول تو هم خدا و رسول اجابت کن تا اجابتت کنم... در دعا تکلیف مشخص نکن! حضرت یوسف گفت خدایا زندان بهتره واسه من تا اینکه اسیر دام زنان بشم! یوسف تو زندان فهمید با دعایی که خودش کرده افتاده زندان... بایدمیگفت خدایا نجاتم بده از شر زنان! حضرت موسی گفت خدایا من به خیری که ازجانب تو بهم برسه نیازمندم. خدا جریان طوری چید بخاطر آب دادن به بزغاله ها هم صاحب زن شد، هم مسکن، هم شغل، هم سرمایه، هم امنیت... موسی بخاطر خدا رفت جلو کمک دختران شعیب کرد خدا هم کمکش کرد همه چی بهش داد. این یه قانونه إن تنصرالله....ینصرکم خدارو یاری کن تا خدا یاریت کنه... مهمان تکریم کن، آبگوشت نذار جلوش... حضرت ابراهیم برای دو نفر گوساله چاق کشت وآب بهشون داد پرسیدند ازحضرت سوره طولانی در نمازبخونیم بهتره یا قنوت طول بدیم؟ فرمود سوره کوچک بخون ولی قنوت طول بده... دعا مغز عبادته هنگام دعا دستت بیار بالا ده بار بگو یا رب که اجابت نزدیکه.... 💥حدیث داریم از دعا خسته نشو یا اجابت شود. یا مشابهش بهت میدن. یا دفع بلا میکنن. یا اونو به نسلت میدن.یا بجاش نسل صالح میدن. یا ذخیره آخرت میکنن. یا کفاره گناهات میکنن. و قیامت که میبینی چی بجای دعاهای اجابت نشدت دادن آرزو میکنی ایکاش هیچ حاجتم نمیدادن... هیچ دعایی پیش خدا گم نمیشه! تو صلاح خودتو نمیدونی همیشه بگو خدایا اگر اینکار خیرداره برام بده... 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرج 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🌷@tashadat🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولای غريبم می‌گویند برای عاشق هر ساعت ، یک سال است! عاشقانتان چه کشیده‌اند در این سال‌های فراق و دوری ... بعضی ها چقدر قشنگ پیر می‌شوند پیرِ مهدیِ فاطمه ... باز به انتظار تو جمعه غروب می‌کند @tashadat
همیـن الان اندازه ی شارژ گوشیت الهی العفو بگو😢🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪسی کہ از دنیا با وضو بمیرد است ... عاشقان وقت نماز است 📢 اذان میگویند 🍃 🍃 🍃 🍃
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
⚘﷽⚘ ۸_به_وقت_امام_هشتم🕗 تاخراسان راهی نیست...✋ دست بر سینه و عرض ادب 🌷بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌‌‌🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک... تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام... به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام... خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رو رضا داری.... 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا 🌷 @taShadat 🌷
ڪوچـــــڪ تـریـن دعــــــــ🤲ــا بــرای بـــلــنـد تـــریــن آرزو🧡 @tashadat
دوستای عزیزم از روز اول ماه رمضان برای درست کردن افطار هر روز رو به نیت یکی از معصومین و بزرگان خدا که در لیست زیر هست قرار بدین(نذر کنید)و سفره تونا رو پر برکت کنید☺️ 📣برنامه سفره ماه مبارک رمضان: 1. حضرت محمد (ص) 2. حضرت فاطمه زهرا(س) 3.امام علی(ع) 4.امام حسن مجتبی(ع) 5.امام حسین(ع) 6.امام سجاد(ع) 7.امام محمدباقر(ع) 8.امام جعفرصادق(ع) 9.امام موسی کاظم(ع) 10.امام رضا(ع) 11.امام جواد(ع) 12.امام هادی(ع) 13.امام حسن عسگری(ع) 14.صاحب الزمان(عج) 15.حضرت ابوالفضل(ع) 16. حضرت نرجس خاتون(س) 17.حضرت زینب(س) 18.حضرت رقیه(س) 19.حضرت ام البنین(س) 20.حضرت سکینه(س) 21.حضرت قاسم بن حسن(ع) 22.حضرت رباب(س) 23.حضرت نجمه خاتون(س) 24.حضرت معصومه(س) 25.حضرت خدیجه(س) 26.حضرت فاطمه بنت اسد(س) 27.حضرت نفیسه خاتون(س) 28.حضرت مسلم بن عقیل(ع) 29.ب نیت نذر۱۲۴هزار پیغمبر 30.ب نیت شهدای کربلا ✅به عنوان مثال روز اول به نیت سفره ی حضرت محمد (ص) نیت میکنید و افطاری را ب نیت حضرت محمد نذری میپزین بعد فاتحه و سه صلوات وجزء قران ان روز را هم هدیه میکنید🌹 وثوابش را هدیه کند به تمام اموات 👌ایده ی بسیار خوبی است برای اینکه ثواب اعمالتون هزاران برابر شود التماس دعا 🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🗓 Saturday 💠شنبه 🌤۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ 🌛۱ رمضان ۱۴۴۱ قمری ‌ 📿 ذکر روز: یا رب العالمین 🍽طبخ غذا به نیت پیامبر اکرم (ص) 🌷 @taShadat 🌷
﷽  ══🍃🌷🍃════ 💠 امام علی علیه السلام می فرماید: قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ . 🔷ترس با نااميدى، و شرم با محروميّت همراه است، و فرصت ها چون ابرها مى گذرند، پس فرصت هاى نيک را غنيمت شماريد. 🌷 @taShadat 🌷
🔹خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری کرونا🤲 🔹روز سی و هفتم 1399/2/6 🍃🌷 @taShadat 🌷🍃
🌸وصیتنامه شهید خدایا شهادت در راهت را نصیبم کن ، اما شهادت لحظه ای ، شهادت واقعی نیست. خدایا شهادتی را می طلبم که هرلحظه آماده باشم که مالم ، جانم ، مقامم ، موقعیتم و هرچه که بدان وابستگی دارم با خلوص و بی ریا تقدیمت کنم ، که این شهادت آگاهانه است. بار خدایا ، شهادت در معرکه جنگ آگاهانه است. بار خداوندا شهادت در معرکه جنگ و شهادتی همچون شهادت یاران اباعبدالله ‌الحسین (ع) نصیبم گردان. خدایا سخت اسیر دنیا گشته و دل‌ شکسته و خاشعانه منتظر روز موعودم آن روز را هرچه زودتر نزدیک فرما.... 🌹شهیدمهدی حاجی بهرامی 🌷@taShadat 🌷
🍃💕🍃💕🍃💕 💫 تو ! در طلبِ راه، گمنام شدی... ▪و من در طلبِ نام، گمراه.. 🥀غافل بودم از اینکه؛ فاطمه(س)، گمنام میخرد... شهید جاویدالاثر ❤️ ❁═══┅┄
شهید‌ سیدمیلاد مصطفوی شهیدی‌ که‌ پیکرش‌ به‌ دست‌ افتاد‌ و‌ "سر‌ و دست و پاهایش" را از تنش جدا کردند💔 و بعد از مدتها به‌ دوستش‌ آمد‌ و‌ محل‌ پیکرش‌ را‌ نشان‌ داد😔 🌹🍃🌹🍃صلوات
بعداز ۴۸ ساعت درگیرے با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ... مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقے مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت : برادرانے ڪہ خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورنـد و آنهایے کہ می ‌توانند، تا فـردا صـبح تحمل ڪنند. جعبہ خرمـا بیـن بچـه ها دست به دست چرخیـد تا به فرمانــده رسید... فرمانـده بہ جعبـه خرمـا نگاه ڪرد، خرماهـا دست نخورده بود ،بچـه ها تنـها با آب قمقمه هایشان افطار ڪرده بودنـد. ماه بود... تیرماه شصت و یڪ... 🌷 ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــــــ 🌷 @tashadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقان وقت نماز است اذان میگویند التماس 🍃🌹🍃