eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🌸 ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ میلادی: Sunday - 16 April 2023 قمری: الأحد، 25 رمضان 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا عید سعید فطر ▪️11 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع ▪️19 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️29 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️34 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
تفسیر صفحه۲۷
💠امام حسن مجتبی( علیه السلام): 🔸إنَّ اَللَّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضَانَ مِضْمَاراً لِخَلْقِهِ فَيَسْتَبِقُونَ فِيهِ بِطَاعَتِهِ إِلَى مَرْضَاتِهِ 🔹خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه اى براى آفریدگان خود قرار داده تا با طاعتش براى خشنودى او از يكديگر پيشى گيرند . 📗تحف العقول ص۲۳۶ ┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══┄
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید حاج علی محمدی پور نـام پـدر :جواد تـاریخ تـولـد :1338 دقوق آباد شهرستان رفسنجان تاریخ شهادت:1365/10/19_ شلمچه _کربلای5 📚کتاب «عبور از کویر» پیرامون خاطرات و زندگی سردار عارف شهید حاج علی محمدی پور  می باشد. 🌷 نحوه ی شهادت خودش را هم گفت بچه های گردان دور حاج علی جمع شده اند و او دارد سرنوشت بچه ها را بیان می کند: حسین برادرم ،‌چه بخواهد و چه نخواهد، شهید خواهد شد. نجمیان، سید کاظم و برادرش، مهدی امراللهی و غلام نهویی هم شهید می شوند. جواد کامرانی و عباس علیزاده زخمی می شوند. رضا قربانی، محمود حسن زاده دو دوست با وفا، با هم شهید می شوند. ثمره نه شهید می شود و نه مجروح. همۀ پیش بینی ها ی حاج علی درست از کار در آمد. او حتی نحوه ی شهادت خودش را هم گفت. این عملیات برای من آخرین عملیات خواهد بود. من دیگر بر نمی گردم. خواب دیدم پرچمی را داده اند به دستم.من پرچم را می برم تا برسانم به دژ، ولی به آن نمی رسم. می دانم که نرسیده به دژ، شهید و از زندان دنیا رها خواهم شد. در سال 63 هنگام عملیا ت بدر ، فرمانده گروهان بود، سپس جانشین فرمانده گردان شد .عملیات کربلای 5که شد،خدا اورا طلبیدوپیش خودش برد.آن موقع علی یکی از زبده ترین فرمانده گردانهای لشکر41 ثارالله بود. شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان و صـلوات🌼
Joze 25-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-50.mp3
32.72M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 33 دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید.
ٺـٰاشھـادت!'
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 #جزء_25 #قرآن_کریم 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 33 دقیقه یک جزء تلا
🍀 نکات کلیدی جزء بیست و پنجم قرآن کریم 🍀 1- با گناهان فاحش و کارهای زشت کاملاً فاصله گذاری داشته و وقتی عصبانی می شوید گذشت کنید. (شوری: 37) 2- نسبت به نعمتی که به تو می رسد بی تفاوت نبوده و شکرگزار باش و در مشکلات و گرفتاری ها بی تابی نکن. (فصلت: 51) 3- هرکس به اندازه مصلحتش روزی می گیرد و اگر روزی شما گسترده شود، در زمین عصیان و طغیان می کنید. (شوری: 27) 4- مشکلات شما، تنها بخشی از خلاف ها و کارهای بد خودتان است. البته خدا خیلی از گناهانتان را می بخشد. (شوری: 30) 5- ستم دیده موظف به دفاع از خود و مقاومت در برابر ظالم است و دیگران نیز موظف به یاری کردن مظلوم هستند. (شوری: 39) 6- جواب بدی عین همان بدی است نه بیشتر. ولی بهتر است که از حق خود بگذرید و صلح و سازش کنید. (شوری: 40) 7- ای مردم اینگونه نباشید که وقتی در نتیجه گناهانتان، سختی و بلایی دامن گیرتان می شود، کفر گویید. (شوری: 48) 8- به مردم ظلم نکنید و به ناحق در جامعه زور نگویید که عذابی دردناک در انتظار شماست. (شوری: 42) 9- در قیامت کسی به داد کسی نمی رسد و نمی توانند هیچ کمکی به گناهکاران کنند مگر کسی که خدا به او رحم کند. (دخان: 41و42)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت۳ وارد اتاقم می شوم،مقنعه را از سرم می کشم.زیپ کیف را باز می کنم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت۴ اما باز مامان متوجه ام می شود،بیرون می آید و در را پشت سرش می بندد. _:اینا چیه پوشیدي؟ خودم را به نفهمیدن می زنم:اینا رو باهم خریدیم مامان. _:بله،ولی نه با این ست رنگی.. نگاش کن،سرتا پا سیاه،سر تا پا مشکی.. دل خودت نمی گیره با اینا؟برو عوضشون کن می خواهم چیزي بگویم اما صداي بوق ماشین نمی گذارد که جوابش را بدهم. +:بابا اومد مامان،من برم؟ با دلخوري اخم کرده:از این به بعد درست و حسابی لباس بپوش نیکی؛به فکر آبروي ما باش لطفا :_خداحافظ بازهم جوابم را نمی دهد،چهارسالی می شود که عقایدمان از هم دور است،شکاف بینمان پرنشدنی است. در را باز می کنم،سوزسرماي آبان صورتم را می سوزاند. چانه ام را در یقه ي پالتویم فرو می کنم ودست هایم را در جیبم. کل حیاط را تا خیابان میدوم. در را باز میکنم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت۵ بابا پشت فرمان نشسته. کت و شلوار قهوه اي پوشیده و عینک خلبانیزده،مثل همیشه خوش تیپ و باابهت. در را باز میکنم و می نشینم:سلام بابا :_سلام مامان نیست،براي همین جواب سلامم را میدهد،چقدر دلم تنگ شده براي مهربانیهایش... همه یاین سختگیري ها خواسته ي مامان است، شاید اگر این کارهایش نبود،بابا تا حالا با کارهایم کنار آمده بود. :_مامانت دید با این لباس ها اومدي بیرون؟ سرتکان میدهم:بله و سکوت بینمان حکمرانی میکند،چند سال است که مکالماتمان طولانی تر نشده. دستور،دستور مامان است،من ممنوع الصحبتم. تا شاید این به قول خودش،ناهنجاري ها از سرم بیفتد.. هرچند گفتگویی هم نمی تواند شکل بگیرد؛دنیاي ما با هم فرق دارد. گزارشگر رادیو،با حرارت مسابقه ي فوتبال را گزارش می دهد. بابا اصلا اهل فوتبال نیست،میدانم قبل از سوار شدن من،موزیک را خاموش کرده. به احترام اعتقادات من. این کارهایش را دوست دارم... تمام مسیر سکوت بینمان را صداي رادیو میشکند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت۶ بابا جلوی یک ساختمان میایستد. بدون هیچ حرفی ڀیاده میشود،من هم به تبعیت از او. نگاهم به ساختمان میافتد،از آموزشگاه هاي معروف است.ساختمانی بلند با سنگ نماي تیره. با بابا داخلش میرویم. بابا دکمه ي آسانسور را میزند،چند لحظه بعـد آسانسور میایستد. معلوم است ساختمان بزرگیاست.داخل آسانسور میشوم و بابا دکمه ي طبقه چهارم را فشار میدهد،آسانسور با تکان خفیفی حرکت میکند و صداي موسیقی بی کلام در فضایش می پیچد. به طرف آینه برمیگردم و تار مویی که از زیر مقنعه بیرون زده،آرام به زیر حجابم،هدایت میکنم. آسانسور می ایستد و صداي ضبط شده،ورودمان را به طبقه ي چهارم خوش آمد میگوید. پا در سالن می گذاریم،چند میز گوشه ي سالن گذاشته اند و چهار،پنج کلاس در اطراف میبینم. بابا به طرف یکی از میزها میرود. :_سلام براي ثبت نام دخترم.. دختري که پشت میز نشسته،بلند میشود:بله خیلی خوش اومدین،بفرمایید بشینید خواهش میکنم . 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✅متهم گریخت و هاشم آقا ، یک کار فرهنگی خوب!!! ⭕️بدون شک افراد زیادی با سریال متهم گریخت با نقش آفرینی مرحوم سیروس گرجستانی خاطره دارند. این سریال در این شبها از شبکه‌ی آی فیلم مهمان نگاه مردم است! ⭕️سریال متهم گریخت با پس زمینه‌‌ی طنز ، در اواسط دهه‌ی ۸۰ به یک معضل بزرگ فرهنگی - اجتماعی میپرداخت و آن معضل ، مهاجرت شهرستانی ها به تهران برای کسب درآمد بیشتر و ایجاد زندگی بهتر بود! ⭕️الحق و الانصاف این سریال زیبا به خوبی از پس رسالت خود برآمد و مشکلات فراوان مهاجرت به کلانشهر تهران را به بهترین شکل ممکن ، به مخاطب منتقل کرد و میتوان به آن لقب کار فرهنگی خوب داد! ⭕️اما در این شبها سریال متهم گریخت مرا به فکر فرو میبرد و هر چه فکر میکنم هیچ فیلم و سریال شاخص و ماندگاری که به معضل بد حجابی و بی حجابی پرداخته باشد ، به ذهنم خطور نمیکند! ⁉️به راستی تا به امروز کارنامه‌ی «صدا و سیما» و «وزارت ارشاد» در راستای تقویت فرهنگ چه بود است؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🌸 ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ میلادی: Monday - 17 April 2023 قمری: الإثنين، 26 رمضان 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا عید سعید فطر ▪️10 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع ▪️18 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️28 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️33 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
تفسیر صفحه ۲۸
❇️ امام جواد علیه‌السلام: ☆همواره به تأخیر انداختن کارها موجب سرگردانی است☆ 📚 تحف العقول،صفحه۴۵۷
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید امیرعلی محمدیان تاریخ تولد: ۱۳۷۱ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۰ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه 🌷 ⚡️مادرش← اميرعلی درباره‌ی كارهايی كه می‌كرد خيلی حرف نمی‌زدو كسی هم نمی‌دانست كه او حقوقش را خرج نيازمندان می‌كند تنها دارايی اميرعلی يک موتور بود كه آن را هم با قرض خريده بود وقتی هم رفت به من سفارش كرد اگر برنگشتم آن را بفروشيد و بدهی‌های مرا بدهيد از همه خداحافظی كرد و حلاليت طلبيد مدت زيادی در سوريه نبود كه خبر شهادتش را آوردند ⚡️ همرزم← دشمن كه حمله كرد هركدام از ما پناه گرفتيم اميرعلی پايش تير خورد و روی زمين افتاد خواستيم كمكش كنيم، نگذاشت. گفت برويد، من خودم را به شما می‌رسانم اما ديگر کسی او را ندید اميرعلی خيلی حضرت فاطمه(سلام الله) را دوست داشت و هميشه میگفت دلم می‌خواهد مثل مادرم حضرت زهرا سلام الله گمنام باشم ⚡️راوی← او تعزیه خوان بود و در روز عاشورا به جهت اینکه درشت اندام بود همواره در تعزیه ها نقش شمر لعنت الله علیه را اجرا می‌کرد اما وقتی خیمه ها را آتش می زدند گوشه‌ای می‌نشست و اشک می‌ریخت او در سوریه به دست تکفیری‌ها به شهادت رسیدو پیکرش پیدا نشد و مفقود ماند بعد از 5 سال پیکرش تفحص و بهمن ماه ۱۴۰۰ به وطن آمد و در سالروز شهادت حضرت زینب سـلام الله به خاک سپرده شد شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان و صـلوات🌼
Joze 26-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-52.mp3
33.41M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 34 دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید.
ٺـٰاشھـادت!'
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 #جزء_26 #قرآن_کریم 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 34 دقیقه یک جزء تلا
🍀 نکات کلیدی جزء بیست و ششم قرآن کریم 🍀 1- تا می توانید به والدین خود نیکی کرده، به ویژه به مادر خود بی واسطه احسان و محبت کنید. (احقاف: 15) 2- کسانی که در دنیا غرق لذت های مادی شده و متکبرانه مشغول نافرمانی خدا هستند در قیامت خوار و ذلیل می شوند. (احقاف: 20) 3- عیوب همدیگر را به رخ نکشید و با لقب بد یکدیگر را صدا نزنید، و پشت سر هم غیبت نکنید. (حجرات: 12) 4- اگر آدم فاسق برایتان خبری آورد، در باره صحتش تحقیق کنید تا مبادا به عده ای آسیب برسانید و پشیمان شوید. (احقاف: 15) 5- در برابر دشمنان خشونت، قاطعیّت و صلابت داشته ، ولی با یکدیگر مهربان باشید. (فتح: 29) 6- اگر بین دو گروه اختلاف و دعوا بود، بین آنها آشتی و صلح برقرار کرده و عدالت را رعایت کنید. (حجرات: 9) 7- آنهایی که به شهادت رسیدند، کارهایشان ضایع نشده، به سمت خوشبختی رفته و از سختی های برزخ و قیامت رهانیده شده و به بهشت وارد می شوند. (محمد: 4-6) 8- ای مردان و زنان! یکدیگر را مسخره نکنید. چه بسا آنها بهتر از شما باشند. (حجرات: 11) 9- اگر ایمان برایتان جذاب و دوست داشتنی و برعکس، بی ایمانی و گناه  برایتان چندش آور است بدانید که در مسیر رشد هستید. (حجرات: 7)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت۶ بابا جلوی یک ساختمان میایستد. بدون هیچ حرفی ڀیاده میشود،من هم به تبعیت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت۷ کنار بابا مینشینم،دختر وضع ظاهري خوبی ندارد،مانتو تنگ سرخ به تن کرده و آرایش غلیظش چشم را میزند. با لبخند چندش آوري میگوید:اصلا بهتون نمیاد دختر کنکوري داشته باشین. بابا جوابش را نمی دهد،دختر بیتوجه به طرف من برمیگردد:چه رشته اي عزیزم؟ نگاهم را از خط چشم کلفتش میگیرم:انسانی ابروهایش را بالا می دهد:یه خرده دیر اومدین البته،ولی جاي نگرانی نیست،خب کدوم کلاسا؟ قبل من،بابا جواب می دهد:همـهـ ي کلاسا میگویم:نه بابا،من فقط کلاس ریاضی و عربی لازم دارم. بابا میگوید:مطمئنی؟ :_بلـه(به طرف دختر برمیگردم) فقط ریاضی و عربی. دختر خودکارش را برمیدارد:عربی دو سه جلسه تشکیل شده ها،ولی ریاضی احتمالا از هفته ي بعد. بابا میگوید:ایرادي نداره. :_عزیزم اسمت چیه؟ :_نیکی نیایش :_شما لطفا این فرم رو پر کنید،راستی نیم ساعت بعد کلاس... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۸ عربی،هست،شنبه ها و سه شنبه ها،30:2 تا 30:4 بابا مشغول ݐرکردن فرم میشود:اگه نتونم بیام دنبالت،اشرفی رو میفرستم. :_ممنون سر تکان می دهد؛فرم را امضا میکند و کارت اعتباري اش را درمیآورد. دختر چاپلوسی میکند:ممنون از حسن انتخابتون بابا نگاهم میکند:پول داري؟ :_بله بابا :_یه چیزي بخر،بخور ذوق میکنم از این محبت غیرمترقبه:ممنون بابا دلم براي خودم میسوزد... :_کاري نداري؟ :_نه،بازم ممنون. خداحافظ بابا میرود،دختر نگاهم میکند:برو کلاس سه بشین،الان همکلاسیهاتم میان. به طرف کلاس شماره سه میروم،روي صندلی روبه تخته مینشینم. چقدر دلم براي چادرم تنگ شده. کاش کمی مامان و بابا درکم کنند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۹ میکردند،آه میکشم از ته دل.... سرم را بلند میکنم،دو پسر،هم سن و سال خودم،جلوي در ایستاده اند و مرا نگاه میکنند،شاید نمیدانند که من هم کلاسی شان هستم. صداي کـــسی میآید:چرا نمیرین تو بچه ها؟ و پسر دیگري در چهارچوب در ظاهر میشود،قدبلند است و هیکل ورزشکاري دارد. مرا که می بیند سرش را پائین می اندازد. نرمه مویی صورتش را پوشانده. بلند میشوم:سلام،من شاگرد جدید کلاس عربی ام. دو پسر اولی،آهان میگویند و وارد میشوند و ردیف عقب مینشینند. پسر قدبلند،هم چنان سر پایین داخل می شود و دو صندلی آن طرف تر،در ردیف من مینشیند.کمی که میگذرد، دختري هم وارد کلاس می شود و ردیف عقب مینشیند. با کتاب هایم خودم را مشغول میکنم. ناخودآگاه نگاهم به پسرقدبلند میافتد،نگاهش مدام به در است،انگار منتظر کسی است. :_سلام بچه ها استاد داخل کلاس میشود،به احترامش بلند می شویم و مینشینیم. به همه نگاه میکند و نگاهش روي من متوقف می شود:شما خانم نیایش هستین درسته؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
😍ارسالی مخاطبین 🔅 مشترک گرامی بسته ۳۰ روزه شما رو به اتمام است پس از پایان رسیدن حجم باقی مانده ، عبادت های شما با نرخ عادی محاسبه خواهد شد . دیگر قرائت یک آیه قرآن ، برابر ختم قرآن نخواهد بود . دیگر نفس های تان ، تسبیح پروردگار محاسبه نمی شود . دیگر خواب‌تان ، عبادت شمرده نخواهد شد . تهیه این بسته تا سال دیگر امکان پذیر نیست ، از فرصت باقیمانده استفاده کنید ولی هرگز ناامید نباشید . هیچکس تنها نیست همراه اول و آخر شما خدای مهربان است.