°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_سیدمحمدحسین_میردوستی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️از همان کودکی میگفت: هر کس #زیارت_عاشورا بخواند #شهید میشود...
◽️به قدری به #حضرت_ابوالفضل(ع) علاقه داشت که وقتی اسم مبارک حضرت میآمد، محمد حسین از خود بی خود میشد..
◽️برادرش در یکی از مأموریتها چشم راستش را از دست داد و جانباز شد... محمدحسین خود را مانند حضرت ابوالفضل(ع) فدای برادرش میکرد و به برادرش میگفت «عیب ندارد من عصای تو هستم و ناراحت نباش حتی اگر کور شوی من همراهت هستم..
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
@tashadat
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#سرلشکر
#خلبان
#شهید_غفار_رامینفر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
#اسلام_آوردن_یک_مسیحی
◽️از کودکی دارای هوش سرشاری بود به طوری که در شش سالگی توانست به کمک پدرش در خواندن قرآن مسلط شود.
◽️زمان اقامتش در آمریکا را این گونه نقل می کند: «زمانی که دوره عالی ویژه آشنایی با جنگنده های شکاری خریداری شده از امریکا را در آن کشور میگذراندم، هر روز قبل از عزیمت به محل کارم، قرآن را تلاوت مینمودم.
◽️بعد از چند روز خانم تقریباً ۴۵ سالهای که مسیحی بود و در پانسیون ما زندگی میکرد، از من پرسید: این اشعار و سرودها چیست که میخوانید؟
◽️به او گفتم: این کتاب وحی و معجزهی پیغمبر خدا و راهنمای بشر میباشد. در مورد قرآن مجید صحبتهای زیادی نمودم، به حدی علاقهمند گردید که از من درخواست یک جلد قرآن مجید برای تلاوت، تلفظ و معانی آیات به او بدهم.
◽️خواندن قرآن مجید و درک معانی آن، چنان آن خانم را تحت تاثیر قرار داد که اواخر دوره به نزد من آمد و طریقه مشرف شدن به دین اسلام را جویا شد. بعدها فهمیدم در مسجد مسلمانان، در نزد امام جماعت مسجد به دین اسلام مشرف گردیده است.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣@tashadat
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#سرلشکر
#خلبان
#شهید_عزیزالله_جعفری
🔺اولين نفرى بود که با جت اف۵ پرواز کرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
#آخرین_پرواز
◽️ايشان با سرگرد محمدى براى يك مأموريت به خاك عراق میروند. آنها با دو هواپيما پرواز میکنند.
◽️شهید جعفری قبل از پرواز به دوستش میگويد: اين حقوقم است، اگر برنگشتم اين را به خانوادهام بدهيد. همهی دوستانش متعجب میشوند.
◽️زمان رفتن هواپيما در حال سرعت متعادل است، ولى در برگشت از مأموريت بايد سرعت زياد باشد تا سرعت صوت را بشكند.
◽️در زمان رفتن به خاك عراق نيروهاى عراقى آنها را شناسايى میکنند و در برگشت، هواپيماى آنها را مورد هدف قرار میدهند و آنها سرعت هواپيما را زياد میکنند. چون نمیخواستند در خاك عراق شهيد شوند، به همين خاطر با سرعت زياد كه از سرعت صوت هم زيادتر بوده است به طرف خاك ايران پرواز میکنند. با آن سرعت زياد مويرگهاى بدن قطع میشود.
◽️اگر موشك به هواپيما همان جا میخورد آنها پودر میشدند، ولى با آن سرعت موشك دير به هواپيما اصابت میکند و آنها با چتر نجات خود را از هواپيما بيرون می اندازند.
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
@tashadat
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#جانباز_شیمیایی
#شهید_حمیدرضا_مدنی_قمصری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
🔴 بیماری که خون غیرمسلمان به بدنش نمیرفت..
◽️در همان سفر آخر، بدنش نیاز به خون پیدا کرد. پزشک معالجش هرچه خون به او تزریق میکرد وارد رگ نمیشد! کادر پزشکی انگلیسی متعجب مانده بودند.
◽️حمید آقا حسابی خندید و به آنها گفته بود «شفیعی یا علی... محال است خون غیرمسلمان به بدنم وارد شود... هر کاری میخواهید انجام دهید. این اتفاق محقق نمیشود...»
◽️یک مسلمان سیاهپوست را آوردند و خونش را به حمیدرضا تزریق کردند؛ خون به سرعت و به راحتی وارد بدنش شد...
🔻پزشک معالجش، دکتر گیلیکز، بلافاصله شهادتین را گفت و مسلمان شد.
🏴 @taShadat 🏴
°•|🌿🌹
#نوجوان_۱۳_ساله
#بزرگ_مرد_کوچک
#شهید_بهنام_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
🔴نوجوانی که نیروهای بعثی عراق را شگفت زده کرد
◽️بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوهای از دست آنان میگریخت.
◽️برای فریب عراقیها میزد زیر گریه و میگفت: “من دنبال مامانم میگردم گمش کردم” او با بهرهگیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
◽️عراقیها که فکر نمیکردند این نوجوان ۱۳ ساله قصد شناسایی مواضع، تجهیزات و نفرات آنها را دارد، رهایش میکردند.
◽️یک بار که رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمیگفت فقط به بچهها اشاره کرد عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند.
◽️این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش میکرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان میکرد که به سختی میتوانست راه برود.
◽️علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونهای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچهها میخواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
🏴 @taShadat 🏴
°•|🌿🌹
#سردار
#نابغه_اطلاعات_عملیات
#شهید_علی_چیتسازیان
#ولادت : ۱۳۴۱/۹/۲۰
#محل_تولد : همدان
#شهادت : ۱۳۶۶/۹/۴
#محل_شهادت : منطقه عملیاتی گامو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #برگی_از_خاطرات
🔺من #عقرب_زرد هستم
◽️وقتی در عملیاتی تمام نیروهایش شهید شدند و تنها مجبور به عقبنشینی شد در مسیر به گروهانی از صدامیان برخورد کرد. با شهامت خود را معرفی کرد و گفت: من علی چیتسازیان هستم "#عقرب_زرد" اگر مقاومت کنید تا آخرین گلوله با شما میجنگم و الا تسلیم شوید و جان به سلامت ببرید»
◽️این نابغه اطلاعات و عملیات بارها در دوران جنگ تحمیلی توانسته بود با نفوذ به خاک دشمن به زیارت امام حسین(ع) برود.
◽️فرماندهان عراقی او را عقرب زرد مینامیدند و صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود.
#سالروز_شھادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌷 @taShadat 🌷
°•|🌿🌹
#دانشمند_هستهای
#شهید_مجید_شهریاری
#ولادت : ۱۳۴۵
#محل_تولد : زنجان
#شهادت : ۱۳۸۹/۹/۸
#محل_شهادت : تهران - ترور توسط ایادی رژیم صهیونیستی و با همکاری منافقین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #برگی_از_خاطرات
◽️نسبت به ائمه(ع) خیلی تعصب داشت. حتی در وفات حضرت عبدالعظیم حسنی مشکی میپوشید. میگفتیم دکتر چه اتفاقی افتاده؟ میگفت وفات است.
◽️شده بود تقویم مذهبی ما. حساس بود در ولادت همه ائمه(ع) شیرینی پخش کنند. اگر نمیکردند ناراحت میشد.
◽️میگفت مگر امام تنی و ناتنی داریم که برای ولادت امام علی(ع) از دو روز قبل شیرینی میگذارید، ولی برای ولادت امام هادی(ع) یا سایر امامها نمیگذارید. اگر نگرفته بودند، خودش شیرینی میگرفت و در دانشکده پخش میکرد.
راوی👈کارمند دانشگاه
#سالروز_شھادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔 @tashadat
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#برگی_از_خاطرات
#نماز_شب
زمانی که دوقلوهای شیرینمان به دنیا آمدند، وقتی حسین آقا از سرکار که به خانه می آمد در امور خانه داری و بچه داری خیلی کمک می کرد.👌
گاهی اوقات از ترس اینکه برای نماز شب هایش از فرط خستگی نتواند بیدار شود کمی صبر می کرد، ساعت به اوقات نیمه شب شرعی که نزدیک می شد #نماز_شبش را می خواند تا ثواب این فریضه را از دست ندهد...☝️
یکی از همکاران حسین آقا(آقای عالیشاه) که از دوستان خانوادگیمان هستند می گفت:
حسین در ماموریت ها برای اینکه نماز شبش را از دست ندهد، پست های سخت را قبول می کرد.❗️
ساعت هایی را برای خودش در نظر می گرفت که هرکسی دوست داشت آن ساعت را به رختخواب گرم و نرمش برود و بخوابد؛
ولی او نمی خواست فرصت هایش را از دست بدهد...
#همسر_شهید_حسین_مشتاقی🌸
🌷 @taShadat 🌷
#برگی_از_خاطرات
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🌹
خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟» 🤔
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟😔 میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله💥 توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🕊 🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
از حضورش در سوریه فقط من خبر داشتم .
همسرش فکر می کرد که برای مصاحبه با شخصیت های لبنانی به لبنان می رود .
بار اول که از سوریه برگشته بود می گفت که صدای تیر و ترکش هایی که از بالای سرش رد می شد را می شنید آنجا فهمیدم شجاعتش خیلی بالاتر از این حرف هاست
می گفت بعد اذان صبح از آن طرف خط فریاد می زدند :
لبیک یا یزید ، لبیک یا معاویه .
بهش گفتم : چرا اینقدر جلو می روی ؟
گفت : از جلو خیلی چیزها را بهتر میشه نشان داد .
یک بار چند تا از سلفی ها تعقیبشان می کنند و هادی و همراهانش می روند در یک ساختمان نیمه کاره که پنهان شوند .
اما می فهمند عده ای از تکفیری ها طبقه بالا هستند .
می گفت خیلی صحنه های خوبی از درگیری با تکفیری های طبقه بالا ضبط کردند.
#شهید_مستندساز #هادی_باغبانی
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🕊🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
راوی؛ همسرشهید:
وقت رفتن به او گفتم اگر دلیل رفتنت را مردم از من پرسیدم چه بگویم؟ گفت: بگو خودش رفت، با عشق هم رفت، بگو خودش را فدای اهل بیت(ع) و دینش کرد. من هم این روزها خودم را با همین موضوع دلداری میدهم.
هر زمان غم به قلبم فشار میآورد به این فکر میکنم که محمد نعمت و امانتی از طرف خدا بود و من امانتی را به صاحبش پس دادم و خدا را شکر میکنم که در این امتحان سربلند بودم و این قلبم را آرام میکند.
🌹 #شهید #محمد_صاحب_کرم
@tashahadat313
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
✍ #برگی_از_خاطرات
وقتی خبر شهادت محمودرضا بیضائی به اکبر شهریاری رسید خودش را بالای سر محمود رساند و گفت: «باید برگردانمش».
آن روز خیلی بی تاب شده بود. صبح فردای #شهادت محمودرضا بیضائی، به فرمانده گفت: «اگر اجازه بدهید من لباس های رزم بیضائی را بپوشم.
فرمانده گفت: «اگر لباس شهید را بپوشی تو هم #شهید می شوی گفت: هر چه #خدا بخواهد همان می شود. بعد از صبحانه زد به خط.
وقتی کمی از مقر فاصله گرفت یک خمپاره 60 او را مورد اصابت قرار داد و پهلویش را شکافت. همرزمان بالای سرش که رسیدند نفس های آخرش بود...
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_اکبر_شهریاری
@tashahadat313