محرم سال 88 بود که #محمد آمده بود همدان،شام غریبان بود،منزل ما میزبان عزاداران آقا امام
حسین(ع) بود،مراسم خوبی برگزارشد.
بعدازمراسم من سرپله ها نشسته بودم .دیدم #محمد
با حال عجیبی ازپله ها بالاآمد و روبرویم نشست،میخواست چیزی بگه اما...
گفتم: حتما حرف مهمی داره!گفتم داداش چیزی شده??
گفت یه خواب عجیبی دیدم،با تعجب گفتم چه خوابی?گفت خواب #شهید_چیت_سازیان
رو دیدم!علی آقا رو دیدم اومد به من
گفت: برو به حاجی(بابا) سلام ما رو برسون و ازطرف ما بهش بگو که ما یه سر اومدیم هیأت شما...
داداش خیلی منقلب شده بود،ادامه داد: من از خوشحالی سر از پا نمیشناختم. گفتم حاج علی اقا ما کی میایم پیش شما?گفت: #محمدجان عجله نکن،شما هم به زودی میای پیش ما...
بعد ازاینکه خواب رو برام گفت،اشک تو چشماش حلقه زد😭😭 و به من نگاه کرد،منم انگار یه چیزی تو دلم گفت دیر یا زود #محمد هم میره...
ولی همون لحظه گفتم خوشا به حالت ....
👈راوی: خواهرشهید
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_نیروی_صابرین
#شهید_امنیت
#یاد_شهدا_با_صلوات
@taShadat
علاقه محمد به
#حضرت_مادر
روی انگشترش نام #حضرت_مادر،فاطمة الزهرا(س) نقش بسته.
#محمد علاقه ی زیادی به
حضرت مادر داشت.
مادرش میگفت سحرگاه
سیزده شهریور،همان
موقع #شهادت محمدم
خواب دیدم سرش را برروی
زانوهام گذاشته بعد گفت
یازهرا(س) وسرش از زانوهام
افتاد.
راوی:مادر بزرگوار شهید غفاری
#سلامتی_مادران_صبور_شهدا_صلوات
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_مظلوم_نیروی_صابرین
#شهید_امنیت
#یا_زهرا_سلاماللهعلیها
@taShadat
....✨🌹✨....✨🌹✨....✨🌹✨....
🌷 #خاطره_شهدا 🕊
وقتی خبر #شهادت_محمد قطعی شد پیراهن مشکی برای پدر آوردیم که بپوشد اما قبول نکرد !
پدر گفت : ما برای مرده ها #مشکی می پوشیم اما برای #شهید نه !!!
پدر ادامه داد : یک موضوع دیگر هم این است که ما باید به دشمن ثابت کنیم ایستاده ایم و هیچ حرکتی نمی کنیم که آن ها خوشحال شوند . با این کار می خواستم تو دهنی محکمی به دشمنان بزنیم و به همشون بفهمونیم که ما از شهادت باکی نداریم . و در آخر پدر برای تشییع جنازه فرزندش پیراهن رنگی به تن کرد .
#شهید_محمد_غفاری 🌹
#شهید_نیروی_صابرین
🌹تولد:1363/10/30
🕊 شهادت:1390/6/13
🇮🇷نحوه شهادت:منطقه سردشت و درگیری مستقیم با گروهک پژاک
🌹محل شهادت: تپه جاسوسان، سردشت
🕊مزار مطهر:گلستان شهدای همدان
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🌷 محمد در ماموریتها، شناسایی را خیلی دقیق انجام میداد. بسیار تیزبین بود. به کوچکترین مسائل توجه میکرد. گویی سالهاست کار شناسایی انجام میدهد. طوری بود که ناخودآگاه من را به یاد شهید حسن باقری اعجوبهی کارهای اطلاعاتی دفاع مقدس میانداخت. تمام جزئیات شناسایی را به خوبی بررسی میکرد. حضور او باعث آرامش فرماندهان و همدم خوبی برای نیروها بود.
#شهید_محمد_غفاری