eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌸 برادرم 14 سال بيشتر نداشت كه عاشق دختر همسايه شد! آن هم چه عشقي كه نمي‌توانست آن را از ما مخفي كند. رك و راست به پدرم و برادر بزرگ‌ترمان گفت بايد برايم به خواستگاري برويد. 💐 من اين دختر را مي‌خواهم. خانواده دختر مي‌گفتند علي هنوز كوچك است. نه سربازي رفته و نه كار درست و حسابي دارد.😁 ولي داداش پايش را توي يك كفش كرده بود كه الا و بلا اين دختر را مي‌خواهم.😂 حتي تهديد كرد كه اگر با خواستگاري‌اش موافقت نكنند، با دختر همسايه فرار مي‌كند! سن كمي داشت و سرش داغ بود. دختر خانم هم برادرم را دوست داشت.😍 نهايتاً قرار شد دختر را نشان‌كرده علي كنيم و وقتي سربازي‌اش تمام شد، رسماً به خواستگاري برويم و اين دو با هم ازدواج كنند همان علی که چند ماه قبل فقط از عشق آن دختر خانم دم می‌زد، حالا عاشق جبهه و شهادت شده بود. برادرم 11 ماه در جبهه حضور یافت و نهایتاً در عملیات والفجر5 در بهمن ماه 1362 به شهادت رسید......🌹
#عاشقانه_‌ای_با_شهدا 🌹 خوش به حال او مادری که دغدغه اش اینه بچه ای تربیت کنه که به درد امام زمان (عج ) بخوره . 🌱 مثل مادر شهید احمدی روشن که یه مهندس👷♂ برا امام زمان تربیت کرد بعد از شهادت مصطفی ازش پرسیدن : حالا که بچه ات شهید شده می خوای چیکار کنی ؟😍 دست زد روی شونه نوه اش و گفت : ❣یه مصطفی دیگه تربیت میکنم❣ شادی روحش صلوات
🌹 تنها بیست بهار از عمرش گذشته بود که به عقد ازدواج مردی دراومد... 💕💍 که تنها داراییش جبهه، جهاد و سنگر و مبارزه بود...✌️🏻💪🏻 ۱۲_دی_۱۳۶۱… پیوندے خجسته و آسمونی💞💍 بین مرضیه و محمد ابراهیم بسته شد😊😍 که تا لحظه آخر با هم بودنشون هم... از هم گسیخته نشد...😍❤️ و سرانجام... اردیبهشت ماه سال۱۳۶۲... طے حادثه رانندگی و حین مأموریت... به ‌همراه ...💕 به بارگاه کبریایے حضرت حق پر کشید💚
🌹 🔖 هنوز یک دختر بچه بودم‌. یک روز از کنار بانکی در میدان احمد آباد رد می‌شدم که داخل کوچه کناربانک، ماشین ساواک ایستاده بود.🚔 در همان حال، چند پسر جوان آمدند و شیشه‌های بانک را شکستند و‌ آتش زدند و می‌خواستند به سمت همان کوچه فرار کنند🏃‍♂ من جلو رفتم و به یکی‌شان گفتم که داخل کوچه ساواکی‌ها منتظرند‌🍃 بعدها فهمیدم ان پسری که لنگه کفشش را حین فرار در میدان جا گذاشت، اسمش غلامرضاست😍 غلامرضا! پسری که حالا هم اسمش ‌ را در شناسنامه من جا گذاشته بود...❣❣ 🌹 ...
#عاشقانه_‌ای_با_شهدا 🍃🌹🌸 🌷شهادت که فقط در میدان نبرد بودن نیست بانویی که راه رفتنش، نگاهش، کلامش همه و همه پر باشد از طنازی برای مرد خانه اش 🌷شهیدی است زنده حرف من نیست روایات همگی از عفاف شهادت گونه و جهادش میگویند @taShadat