#مادرانـــــہ
❤️مادر ڪه میشوی
میوه دلتــــــ که در برابر چشمانت
قد میکشد، قد رشیدش را که میبینی
و در دلت برایش «لاحول ولاقوة الابالله» میخوانی ...
باید برای عاقبت بخیریش هم دعا کنی
و عاقبت بخیری یعنی #شهـــــادت...
باز پنجشنبه و یاد شهدا
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
💞
🌸🕊
#مادرانـــــہ
#شهید_عزتالله_کرمعلـــــی🍃🌹
🔺مـــــادری ڪہ خواندن و نوشتن آموخت تا وصیتنامه فرزند شهیدش را روی قالیچه ببافد.☺️
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#مادرانه
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#شهیده_فاطمه_نیک
بهش می گفتن امّ الشهدا
آخه سه تا از بچه هاش و
یه برادر و یه دامادش رو برای اسلام داده بود
هیچ وقت عصبانے ندیدیمش
جز یه بار اونم یه روز عصر بود
که همگی توی حیاط نشسته بودیم
مامان از خستگی خوابش برد
ما هم بے سر و صدا آماده شدیم
که برای نماز مغرب بریم مسجد
وقتے داشتیم از دَر می رفتیم بیرون ،
پا شد و خیلی بلند
« استغرالله » و « لا اله الا الله»
گفت و
با عصبانیت پرسید:
پس چرا بیدارم نکردین؟
گفتیم:آخه خسته بودی
ما هم دلمون نیومد
بیدارت کنیم !
همونطور که داشت
وضو می گرفت گفت :
من همه زندگیم به نماز اول وقته
نمی خوام #کاهل_نماز باشم
تا حالا به هیچ دلیلی نماز اول وقت رو ترک نکردم
#مادر_شهید
#زنان_انقلابی
#زنان_زینبی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
@taShadat
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🏴🕊🌹🏴🌹🕊🏴
#مادرانه
#مادران_شهدا
قرآن بر سر
بدرقهام ڪردے
ڪہ سلامت بازگردم ..
اما چگونه سـرِ عـزیزِ زهرا بر نِے،
عزیزِ تو سر بر بدنش باشد؟!
مےروم ڪه سر دَهَم..
تا سر بلندت ڪنم...
نزد حضرت مادر....
#سالروز_وفات
#حضرت_ام_البنین_س
و روز تکریم
#مادران_و_همسران_شهدا
🏴🕊🌹🏴🌹🕊🏴
🌷 @taShadat 🌷
ٺـٰاشھـادت!'
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #پنجاه_وشش سد صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #پنجاه_وهفت
مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنه سازی کند که با خنده سوال کرد
_هنوز شام نخوردی مامان؟
زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این غریبه #ترسیده بودم.. مبادا امشب قبولم نکند..
که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید...
با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود،..حرفی برای گفتن نمانده
و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد
_مامان این خانم #شیعه هستن، امشب وهابیها به حرم سیده سکینه (س) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده شون!
جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم،.. میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود..و دوباره آواره غربت این شهر شوم..
که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. #دردپهلو توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم..
که دستی چانهام را گرفت.و صورتم را بالا آورد...
مصطفی کمی #عقبتر پای ایوان ایستاده و ساکت #سربه_زیر انداخته بود تا مادرش برایم #مادری کند..
که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با #محبتی_بی_منت پرسید
_اهل کجایی دخترم؟
در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم..
که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت
_ایشون از ایران اومده!
نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد..
و بی غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید
_همسرشون اهل سوریه اس، ولی فعلاً پیش ما میمونن!
به قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند..
و تنها یک آغوش #مادرانه..
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
💢به وقت دلتنگی
🔹پسر عزیزم سهم من از تو یک قاب عکس است و یک دنیا خاطره ،کاش بودی پشتم به وجودت گرم بود کاش خدا یک فرصت دیگر به من میداد تا با تو بودن را بیشتر احساس کنم و آغوش گرمت را لمس کنم،دلتنگی من شبیه حال نهنگی است که به جای اقیانوس او را داخل تنگی انداخته اند،
🔹دیگران شنیده اند خدا گل چین است اما من دیده ام....
🔹پسر خوبم با رفتنت قلب کوچکم ویران شد،برای دلتنگی هایم دعا کن
🔹پسر عزیزم بدان من با افتخار و غرور سرم را بالا گرفته و راهت را ادامه میدهم زیرا تو راه راست و حقیقت را انتخاب کردی و برای آرامش و امنیت مردم کشورم جانت را فدا کردی،محسن عزیزم هر چند سایت بر سرم کوتاه بود اما به امتداد عشق بی انتهای تو به کشورم و هم میهنانم ادامه دارد...
🔹چهارمین سالگرد شهادتت مبارک قهرمان زندگی ام
۱۶ آذر به وقت شهادت🥀
#مادرانه
#شهید_سید_محسن_طاهری
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
خَراش خورده
بلندای قامتت اِی پسرم
چو سرو رفتی و
صد پاره استخوان شدهای ...
لالایی مادر شهید سبز علی آژگان
برای استخوان های فرزندش
بعد از ۲۶ سال
#مادرانه
#ام_البنین_های_زمانه
#شهید_سبزعلی_آژگان
📌 وعده دیدار حضرت سیدالشهداء به محمدباقر
🔷️ قبل اذان صبح با حالت عجیبی از خواب پرید؛ گفت: خـواب دیدم! قـاصد امـام حسـین (ع) بـود.
◇ به من گفت: آقـا سـلام رساندند و فـرمودند: بــزودی بـه دیدارت خواهــم آمـد.
◇ یه نـامه هم از طـرف آقــا داد که نوشته بود: چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟
◇ همینـطور کـه داشت حـرف می زد
گریه میکرد؛ دیگه تو حال خودش نبود.
🔻 چند شب بعد هم شهید شد
آقـا بـه عهـدش وفــا کــرد ..
📚 برگرفته ازکتاب خط عاشقی
#شهید_محمد_باقر_مومنی_راد
مزار مطهـر گلـزار شهدای همدان
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #دلتنگ_پسر
.
🔆 دیروز غروب
تو جاده نجف به کربلا
یه مادر دلش برای پسرش تنگ شده بود.آخه پسرش سرباز حرم خانم
زینب بود و چند ساله پیش در راهش
تو سوریه شهید شد و خیلی وقته ندیدتش.
▫️دم در موکب داشتم بنری رو میبردم
که روش عکس شهید محمد زده بود.
حاج خانم گفت : پسر یه لحظه بنر و بیار،
اومدم جلو عکس پسرش و گرفت و شروع کرد به بوسیدنش ...امان از دلتنگی...
#مادرانه
#مادر_شهید_بلباسی💔
#اربعین #امام_حسین
@tashahadat313
❤️#مادرانه
هفت_هشت سالش بود که بچه های محل را دور هم جمع می کرد.
مُحرم و صفر بود. هیأت بچه ها را راه انداخت. زنجیر و سِنج و طبل های کوچک که مخصوص بچه های کم سن و سالش بود. آن قدر جدی بود که همسایه ها از هیأتشان دعوت می کردند.
خیلی ذوق داشت که هیأت پا برجا بماند. بعدها که بزرگ شد با برادرش هیأت عاشقان ثارالله را با همسن و سالانش راه انداخت.
سال آخر را که می خواست پَر بکشد هم هیأت را ترک نکرد.
چند روز قبل از شهادتش آخرین روزهایی بود که توی هیأت به سینه اش می زد.
🌱#شهید_عباس_نجفی
🇮🇷 @tashahadat313 🏴