با تشكيل بسيج، #مهدي وارد بسيج شد، #موتوري خريده بود كه بچّه ها با آن گشت بدهند و كارهاي پايگاه را انجام دهند.
🍃⚘🍃
روزي مادرش سخت بيمار شد و به دكتر احتياج پيدا كرد، به #مهدي گفتم:
با اين موتور مادر رو تا همين خيابون خاوران ببر دكتر...!
ـگفت: نه ، اين موتور مال #بيت الماله نميشه!
گفتم :#مهدي جان! تو كه پول بنزين را از خودت ميدي گفت،ـ باشه! موتورش كه مال #بيت الماله...!
با اينكه بسيج جا نداشت، موتور را به داخل حياط خانه ميآورد و بعنوان پاركينگ هم استفاده ميكرد حاضر نشد مادرش را ببرد!
🍃⚘🍃
2⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•