وجوب وجود حکومت مرکزی و رهبر در جامعه ✅
👈 #روایت : فضل بن شاذان از حضرت رضا(ع) نقل میکند که آن حضرت در بیان علت وجوب اطاعت اولی الامر اموری را ذکر فرموده ... از جمله اینکه: «وَ مِنْهَا أَنَّا لَا نَجِدُ فرقه مِنَ الْفَرَقِ وَ لاملّه مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا الَّا بِقَیمٍ وَ رَئِیسُ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فی أَمْرِ الدِّینِ وَ الدُّنْیا فَلَمْ یجُزْ فی حِکْمه الحکیم أَنْ یتْرک الْخَلْقِ لما یعلم انْهَ لَابُدَّ لَهُمْ مِنْهُ وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ الَّا بِهِ فیقاتلون بِهِ عَدُوِّهِمْ وَ یقْسِمُونَ بِهِ فَیئَهُمْ وَ یقِیمُونَ بِهِ جَمْعَهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ وَ یمْنَعُ ظالمهم مَظْلومهم؛ امام میفرماید: از جمله آن علتها این است که ما هیچ یک از فرقهها و ملتها را نمیبینیم که جز به وجود یک سرپرست و یک رئیس به حیات خود ادامه داده و باقی مانده است، زیرا برای امر دین و دنیا ناگزیر باید چنین شخصی باشد، بنابراین از حکمت خداوند حکیم به دور است که مخلوقات خود را بی سرپرست بگذارد با اینکه میداند وجود چنین شخصی برای آنها ضروری است و بدون آن زندگی شان تباه میشود؛ زیرا تحت رهبری او با دشمنانشان میجنگند و درآمد ملّی و عمومیشان را عادلانه تقسیم میکنند و به وسیله او نماز جمعه و جماعت بر پا میدارند و دست ستمگران را از حریم حقوق مظلومین کوتاه میکنند».
👈 #نکته : اولی الامر فقط ائمه هستند و برداشت و دلالت ما در این قسم حدیث مختص وجوب رهبر برای جوامع و حکومت برای ملت ها هست لذا هیچ حکومت و رهبری مانند ائمه نبودند ، نیستند و نخواهند بود .
👈 #سندروایت : مرحوم صدوق در کتاب علل، با یک سند این روایت را نقل می کند و در عیون اخبار الرضا نیز با سند مشابه و قریب به همان نقل می کند. تعبیر مرحوم صدوق در علل این است: «حَدَّثَنِی عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ النَّیْسَابُورِی» روایت را فضل بن شاذان نقل می کند و مرحوم صدوق با سه واسطه بیان کرده است. مرحوم صدوق به عبدالواحد بن محمد بن عبدوس، اعتماد زیادی داشته و روایات متعددی از ایشان نقل کرده است. در رجال بیان شده است که مرحوم صدوق به ایشان اعتماد داشته است و او را محل وثوق می دانسته است که روایات او را بعد از نقل تایید کرده است.
در مورد عبدالواحد در رجال می گویند که ایشان از مشایخ صدوق است و مرحوم صدوق نزد ایشان حدیث می خوانده است. چنین شخصی با این اوصاف که بیان شد قطعاً مورد اعتماد است و می توان به وثاقت ایشان اطمینان حاصل کرد.
علی بن محمد که نفر دوم است مورد اطمینان «کشی» است و درباره ایشان گفته است: ایشان دوست و شاگرد فضل بن شاذان است و کتب فراوانی دارد. این مساله نیز دلیل بر اطمینان اوست و در فضیلت او همین موارد کفایت می کند.
فضل بن شاذان نیشابوری نیز مورد تایید «نجاشی» در رجال است که او را ثقه می داند و می گوید ایشان یکی از اصحاب ما از فقها و متکلمین است و در طائفه امامیه شأن و مقام بالایی دارد. شأن ایشان بالاتر از این است تا بخواهیم از او تعریف کنیم. 180 کتاب تالیف کرده است و نام کتب ایشان را نجاشی نقل کرده است. پس واسطه حدیث مورد اطمینان هستند.
مرحوم علامه در شرح حال فضل بن شاذان می گوید: «روی عن أبی جعفر الثانی و قیل عن الرضا ایضا...»؛ از امام جواد علیه السلام روایت نقل می کند و گفته شده است که از امام رضا علیه السلام نیز نقل می کند. پس این شبهه نیز پاسخ داده شد که مرحوم فضل بن شاذان می تواند از امام هشتم روایت نقل کند.
👈 #دلالت روایت : زمانی که خداوند مردم را خلق کرده است و فرموده نباید از این حدود تعدی کنید. در این روایت تهدید می کند اگر از حدود الهی کسی تجاوز کند قطعاً از ظالمین است. برای اطمینان از این که حدود الهی اجرا شود باید پروردگار قیم و امینی قرار دهد که بالای سر مردم باشد تا از حدود الهی تجاوز نکنند. مردم هوای نفس و خواهش های نفسانی دارند و ممکن است از حدود الهی تجاوز کنند و برای جلوگیری از فساد و احقاق حقوق، رهبر و حکومتی لازم است گر نه هر کس بر عقل و شرع خود به قضاوت و رفتار و کردار عمل میکند که تکلیف همچنین جامعه ایی جز تباهی و فساد و ظلم و جهنم نیست .
#حکومت