eitaa logo
- هَم‌قرار'
1.1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
446 ویدیو
26 فایل
• ﷽ ‌ ما آدمی‌زادهاۍ محتاطیم امّا در دل ڪورهٔ آتش، در میانهٔ برافروختگی‌های شعلھ .. #میم_عین. ــ ـ ڪانال‌ وقف مولا'عج ست‌. حذفِ‌نامِ‌‌نویسندگان، موردرضایت ‌نیست؛ به‌حرمت‌ِسورهٔ‌قلم. ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
💓💛💓 💛💓 💓 [دݪنـوشتـه هاے منــ💗] {هیـاهوے دنیـا❣} نمےدانم چه بگویـم و چـه بنویسم در این شبِــ🌙 تـاریڪ✨ در سڪوت ڪامـِݪ دیگـر آواز جیرجیرڪ ها نیـز به گوش نمےرسد مدتےسـت ڪه از پـرواز پرنـدگـآن خبـرے نیست. دیرےسـت ڪه آسمـان آبـے را ندیده ایـم و دݪ به شـُرشـر آب رودخـانه ها نسپـرده ایم مدتےست ڪه از هم فاصلـه گرفتـه‌ایم و خبـر از یار نداریـم. ڪجآست آن ڪوچه باغ روستـای ما ڪه ڪودڪانه بدویـم و فارغ از قیل و قال دنیا.. ڪجاست روزهایے ڪه دݪـمان براے همدیگر مے طپیـد آرے مـا در دنیا غرق شده‌ایم هَـر روز اخبـار ناگـواری از آب،گـرد و غُبار،زلزله،گرانے و.. بـه گوش مےرسـد. آیا فریادرَسے هست براےمان دولتْ مَردان ڪه درگیـر دعواهاے جناحے و سیاسے ڪاری هاے خویش‌انـد و... امـا... در این وانفسـا خود چه ڪرده‌ایم چه شـده است ڪه به این روز افتـادیم چـرا رَحم و مُرِوَت از میانِـمان رَخت بربستـه است چرا فقط و فقط به فڪر خویشتنیم آیا خبر از گوشـه و ڪنار شهـر داریم آیا مےدانیم ڪه زیـر پوستِ شَهـر چه مےگذرد لحظـه‌ای بینـدیشیم ڪه دنیـا در گردشـه و آسیآب به نوبـت واے اگـر از پسِ امـروز بود فردایے اے ڪه دستـت مےرسد ڪارے بڪن... ✏️] 💓✨💓✨💓✨💓✨ @tasmim_ashqane ✨💓✨💓✨💓✨💓
[✏️] در قیـل و قاݪِ دنیـا، دݪت را رهـا ڪن و سـرخوش بخنـد! از همه روز گذر ڪن و روزهاے بهـارےِ را به تماشـا بنشیـن! بهـار است وشـرشـر آب رودخـانه و کبوتـرے با آواز سـرخوشش! ..."با آواز سـرخوشش"... ..."با آواز سـرخوشش"... 📝] @tasmim_ashqane
🍃💕 💕 😍🌙 🍃💕 💕
🎊✨🎊 لـبـاس‌یـاس بـرتن ڪردزهـرا💕 ڪناردسـتـ اوبنشستـ مـولا🍃 محمدخطبہ‌خواندزهـرابلےگفتـ🎈 غلط گفتم‌بلےنہ،یاعـلـےگفتـ😍 🎊✨🎊 😍 ✨ @tasmim_ashqane
🌸 🌸 🍂عـشـق‌ یـعـنے بـیــقـَرار و بی‌شکیبـ ـ 🍃در فـِراقِ آن [💕حـَبـیـب بـنِ حـَبـیـب] 🍂بـَهـرِ تـَعـْجـیـلِ ظــهــورِ حـَضـرتـَشــ ــ 🍃خـوانـدنِ هـَر روزه‌ے [💞امـَّنْ یــُّجـیـب] 😍 ـــــــــــــــــــــــ ❣💛 @tasmim_ashqane ❣💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••♥•• ✨روز چـپ دسـت‌هـا🎈 ❣باهـوش‌تریـن‌هـآ😌 ✨قوے‌تـریـنـ ـ ‌هـا💪 ❣خـاص‌تریـن‌هـ ـا💕 •• مـبــارڪـ ـ😍🌹 •• 😍💫 @tasmim_ashqanE {💗}
💜💙💛❤️💚 |عروسےِ زهرا و علے بادا مبـارڪ😍✨| فـــوق العاده زیبـا🍃 چه دلبره😄👌 🌈🎈| @tasmim_ashqane 💚💛❤️💜💙
هدایت شده از - هَم‌قرار'
••|بریـݦ ښــرآݟ ڔݥــاݩــمـۅنـــ😎|••
🌙💗🌙💗 💗🌙💗 🌙💗 💗 ســوســوے عشــق😍👆 |پـارتِ‌اولِ‌ رمانـ ـ قبلیـمونــ😍🍃| 💌👇 https://eitaa.com/tasmim_ashqane/6 💎 ۱۱ نویسنـده: ☺️ قدم های ارومم روی خاکریزه ها تنها صدایی بود که سکوت اونجارو بهم میزد متولی امامزاده کجاست پس؟! سوسوی چراغای امام زاده از دور هم معلوم بود هوا چقدد سردهه لرز کرده بودم😓 تنها کاری که میتونسم بکنم این بود که خودمو بغل کنم😶 دندونام ناخوداگاه روی هم میلغزیدن هنوز نزدیک امامزاده نشدم و داشتم راه هزاربار رفته رو طی میکردم! تو تاریکی مشخص نبود کی اونجا ایستادس ولی احساس کردم یکی اونجا منو زیر نظر داره سنگینی نگاهشو حس میکردم یکم که نه! ترس کل وجودمو پر کرده بود.. ولی ترسم از به خطر افتادنــِ جونم نبود یه ترس که نمیدونم اسمشو چی میشه گذاشت! چشمم به نور لمپایی خورد که دستش بود همین باعث شد ببینم کیه که داره نگام میکنه و روبرومه! تپش های قلبمو حس کرده بودم اِاِاِ این که حاج رحیمِ خودمونه😅 حاج رحیم متولی اونجا بود تک و تنها بود دلم بخاریه کنج اتاقشو میخواست! انگار منو نشناخت تو اون تاریکی -سلام حاج رحیم، +رها تویی؟ دخترم؟ اینجا چیکار میکنی چرا تنها اومدی -حاج رحیم میگما،من سردمه میزاری اول بیام تو؟ حاج رحیم که دستپاچه شده بود سریع گفت: بیا،بیا تو دخترم،بیا تو گرم بشی -ممنونم رفتم و اون گوشه چسبیدم به بخاری چه حال و هوای خوبی داشت.. حاج رحیم یه پیرمرد تقریبا ۶۰ ساله با موهای گندمی که جلوی موهاش تک و توک سفید شده بودن و با چهره ی جاافتاده و مردونه اینقد که اینجا اومدم و رفتم، منو میشناسه! اولین بار وقتی دیدمش تو امامزاده بود حالش بد بود و اهالی محل داشتن داروهاشو میدادن که خودم به عنوان دکتر رفتم جلو و اولین بار منو به عنوان یه دکتر دیده بود!! زبونش زبونِ محلی بود ولی بامن عادی حرف میزد! .. اومد کنارم نشست و پتوی مرتب شده ای که کنارش بود و باز کرد و داد روم! همزمان گفت: +سرما نخوری دختر،یخ کردی ابرویی بالا دادم و گفتم: نه بابا که نگاه پدرانش باز بغض چندین سالمو زنده کرد! نگاه پدرم! نگاهای حاج رحیم ، نگاهای بابام بهم بود! با حرفی که زد به فکرو ذهنم خاتمه دادم: +اینوقت شب اینجا چیکار میکنی؟ -حاج رحیم؟! -من آدم بدیم؟؟ +نه دخترم این چه حرفیه -پس اینهمه مشکل که میگن امتحانِ خداست چیه +امتحان که فقط،برای آدم بدا نیست گل دختر سکوت کردم تا حرف بزنه! حرفاش بوی بابامو میداد - ادم خوبا امتحان بیشتر و سنگین تری دارن خدا اونارو هم امتحان میکنه بقول یه شهید بزرگوار "امتحان فقط مخصوص بنده های بد نیست مال همه ی ادماست ادمای خوب تو خوب بودنشون امتحان میشن ادمای بد تو بد بودنشون" سریع گفتم: بقول شهید همت؟! خنده ای از سر تایید زد که با تحسین قاطی شده بود! خمیازه کشید ، فهمیدم خوابش اومده و باید بخوابه گفتم: برید بخوابید من نمیترسم،راحت باشید حاج رحیم! تعارفم و رد نکرد و در حال جا انداختن برای خوابیدن گفت سلامت باشی دختر، تو کی میترسیدی اخه! خندیدم! به چند دقیقه نکشید که خوابش برد یاد مهری خانوم و ندا افتادم اخ اخ حتما تا الان کلی نگران شدن! گوشیمو از جیبم در اوردم تا زنگ بزنم که یادم اومد اینجا اصلا آنتن نمیده! خاموشش میکردم بهتر بود همینکارو کردم و گذاشتم تو جیبم.. الان برگشتن خیلی بد بود هم جاده خلوت و تاریک هم اینکه هوا سرد بود نمیدونستم چیکار کنم تو همون حال و هوا بلند شدم و به سمت در خروجی رفتم قبل اینکه برم بیرون برقارو خاموش کردم که حاج رحیم راحت بخوابه.. از اونجا مستقیم رفتم، تو خودِ امامزاده چقدر اون محوطه ارومم میکرد.. نشستم کنار ضریح و سرمو تکیه دادم بهش.. به یاد همه چی و هیچی آه کشیدم و لب تر کردم که امامزاده مثل همیشه بشه آروم جونم! زیر لب دردو دل میکردم از بابام از مامانم از قبول شدنم تو پزشکی از برادرم از حامد از دوقلوهام.... 💌] .. |ڪپے بـدونـ ـ ذڪر نامِ نـ ـویـسنـ ـده و بدونِ اجـ ـازهـ ـ مــوردِ رضـ ـایـ ـت نمےبــاشـــد♨️☺️| ✨🎈✨🎈✨🎈✨🎈 @tasmim_ashqane [💥] 🎈✨🎈✨🎈✨🎈✨
💚🍃💚🍃 🍃💚🍃 💚🍃 🍃 ســوســوے عشــق😍👆 |پـارتِ‌اولِ‌ رمانـ ـ قبلیـمونــ😍🍃| 💌👇 https://eitaa.com/tasmim_ashqane/6 💎 ۱۲ نویسنـده: ☺️ " +بااباا حالاا میبینی کی قبول میشه مهراد: من قبول میشم دیگه! اینم گفتن داره؟ + حالا میبینیم! وقتی رتبه کنکورم اومد و چشات چهارتا شد اونوقت میفهمی! مهراد: خواهرمارو باش! به همین خیال باش.." اشکام روی صورتم میریخت بهشون اجازه دادم تا بریزه! اسم داداشم مهراد بود و حالا اسم پسرم مهراده! خاطرات بودن که تو ذهنم رژه میرفتن منو داداشم دوقلو بودیم.. هردو باهم کنکور دادیم و به پزشکی علاقه داشتیم من تو فیزیک ضعیف بودم و مهراد برعکس من،تودرس فیزیک قوی بود همیشـه شبا تا نصفِ شب زمانای کنکور مینشستیم باهم درس میخوندیم بعضی شبا وسط تست و سوال خوابم میبرد و مهراد واسم جز به جز با توضیح کنار هر تست مینوشت مهربونی‌شو حس میکردم که سرم ملافه ای مینداخت تا سردم نشه! حالاباید خودم خودمو بغل کنم تا سردم نشه! روز کنکور من استرس داشتم و آروم نمیشدم فهمید که استرس دارم و حالم خوش نیست، اومد پیشم وچادر رو روی سرم مرتب کرد و گفت: -استرس خواهرگلم از چیه؟ امیدت به اون بالایی حواسش هست به حضرت مادر بسپر دلنگرانی هاتو میگم! بعد کنکور از خودم مطمئن بودم که همه رو تقریبا درست زدم و راضی بودم مهرادم مثل من! دنبال جواب کنکور تو سایت میگشتم که چشمم خورد به اسم دوتامون "منو مهراد" از خوشحالی جیغم رفت هوا و ندا جلوی دهنمو گرفت! ندا یه سال ازم بزرگتر بود و اول آشناییمون تو شلمچه بود! خود شلمچه داستان داره.. چقدر دلتنگ شهدا شده بودم! دیگه من اون رهای قبل بودم؟ انگار امیدم کم سو شده بود انگار نبودم اونی که باید باشم! شهدا؟! خاک شلمچه‌تونو میخوام! بو کنم! لمس کنم! قدم بزنم رو خنکای زمینِ این ندا و حرفای آرامش‌بخشش هدیه شهدا بود برام! زمان وداع از خودشون،از خود شهدا خواسته بودم که "یچیز بهم بدن" "دست خالی رفتن حسیِ تهی بود پوچ، خالی، ولی بااین حال حرف داشتم واسه کسایی که میگفتن: چی گیرت اومد!!؟ مصمم زل میزدم تو چشاشونو میگفتم دلمو شهدایی کردن دلمو بردن تا خدا!! به دلم رنگ و بوی خودشونو دادن سوسوی عشق اونها تو دلم ریشه زد شفاعتشون نصیبم شد نگاهشون نصیبم شد و خیلی چیزای دیگـه!! اما شهدا درکنار همه ی اینها بهم "ندا" دادن یه ندایی که حرفاش بوی امید میده بوی معرفت میده! بگذریم!! خوشحالی میکردم و به لحظات خوش میگذشت! اما این خوشیم زیاد طول نکشید و روزگار روی سختی و بدی هارو بدجوری بهم نشون داد همون لحظات زنگ میزدم به مهراد و برنمیداشت یه بار.. دوبار... سه بار.. و ده بار تا شب نگران هرسه تاشون شده بودم هم مامان هم بابا هم مهراد!! همون روز که جواب کنکور اومد زنگ زدن به گوشیم که... 💌] .. |ڪپے بـدونـ ـ ذڪر نامِ نـ ـویـسنـ ـده و بدونِ اجـ ـازهـ ـ مــوردِ رضـ ـایـ ـت نمےبــاشـــد♨️☺️| ✨☄✨☄✨☄✨☄ @tasmim_ashqane ✨☄✨☄✨☄✨☄
🍃☄ ☄ 😍❤️ 🍃☄ ☄
•| 🍃💜 دݪ مرده‌ام قبولـ ولے ای مسیح منـ{✨} یڪ جمعـه زیارت اهلِ قبـور ڪنـ ـ{🍃} پ.ن: هفته اے ڪه به یآد امام زمان نگـذره جمعـه‌ش خبرے از ظهـور نیست! 🍃💝•| @tasmim_ashqane
[❤️] °چیستــ در فلسفه‌ے💨 ° عشقــ ڪہ💜 ° دور از درڪ استــ؟ °یڪ نظــر☝️ ° دیدنــ و یڪ عمـر🌸 ° بہ فڪرش بودنــ😌🎈 #عاشقیــاتوݧ‌حــلاݪ😉 •🌀• @TasmiM_AshqaNe •
•🎈• ∞😓منـ ـ مآنده‌امُ ۱۶ جِلـد لغـت نامـه ∞💔ڪه هیچ ڪدام از وآژِه هایَـشـ ـ مُتـرآدِف اینـ ـ |دݪتَنگےهآے| لعـنـتے نمےشود ∞✨ڪاش دهخـُدا مےدانستـ ـ دلتنـگے معنـآ نـدارد! @TaSmiM_AshQanE •♥️•
هدایت شده از - هَم‌قرار'
✅اسـامےِ ڪامل تمامےِ دلنـوشتـه هـا👇 بـزنـید روشـون میاد بـالا براتـون..🍃 تقـدیـم نـگـاه قـشـنـگتونــ😍💕 [همـت دݪـهـا💚] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/30 [عـاشــوراے دݪــ🍃] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/116 [باݪ پـرواز🕊] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/134 [صـداے بارانــ☔️] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/69 [خــدایـاشڪـرت💞] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/146 [ســاز دݪ خستــه💔] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/148 [جــوابِ خـدا❣] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/214 [پنجـره دݪ✨] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/220 [دیـار عاشـقانــ❤️] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/280 [مـاه مهمـانے تو!🌙] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/325 [دستـمالے زیرِ درختِ آݪبالو🍒] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/345 [درس خـداشناسے!📝] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/353 [شب هاے یڪشنبـه💗] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/356 [عشق تو!💍] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/376 [نسیـم و دݪِ بےقـرار🎈] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/379 [سـجــاده نشینِ عرشــ🌧🌙] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/394 [ده قدمے حرمش!💛] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/658 [ایـمان،تــرانه ے آدمـے🌸] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/748 [خـدارو حس ڪن!❤️] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/821 [حـاجتِ دݪِ‌خستـه💔] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/849 [عطر‌ناب‌بندگےرا‌استشمام‌کن🙂🍃] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/854 [خـدانـواز⚡️] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/912 [و تو ای مهـربان!] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/996 [عاشـقےرابرایم‌املاڪنـ🖋☺️] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1006 [ڪوفه‌ی‌عشــق💚] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1035 [آیینـه‌ے‌دݪــ👀💜] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1039 [خݪوت‌شب🌚♥] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1052 [غـریب دݪهــا💔🍃] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1101 [در دݪت بمـانم ؟!💓] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1118 [ڪلنا عباسڪ یازینب(س)💖] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1452 [نوای عاشقـے💫💔] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1535 [مـهـاجــرعاشـق🍂💗] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/1931 [یـا امام رضـا(ع)😔🎈] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/2030 [حاشـیه‌ی‌ڪتاب‌عشق📚❤️] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/2416 [سڪوتِ‌ممتــد😶🍃] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/2504 [مـولاے دݪهــا💞] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/2530 [اسلام علیڪ یا اباصالح مهـدی🌸🍃] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/2556 [انـگور🍇 و تسبیــحـ] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/2609 [دفـتر غم🎈] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/2968 [روزهـاے انتظــار💚] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3035 [معـجـزه‌ی‌ڪوچــڪ❤️✨] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3043 [تولدت‌مبارڪ‌شهیــدحججے🎉] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3085 [جــامانـده💫💔] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3117 [شهـیدحاج‌سعیـد‌ڪمالے💕] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3235 [معجـزه ے امـروزِ بےنشـان💜] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3334 [مشهـدالـرضـا✨] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3424 [هـواے‌حــرم❤️] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3652 [ڪربُ بلا مےخواهـم💔] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3669 [از دݪ خـواهـرم❣] https://eitaa.com/tasmim_ashqane/3935 بخــونید و ݪذت ببریـد😍👌 باشیــد✨❣ 💥 @tasmim_ashqane 💥
{💕🍃} ••نامـت شـنوم دݪْ زِ فَـرَح زنـده شود💓 •❤️•حالِ من از اقبال تو فرخَنده شَود😇 ••و زِ غیر تـُ هـرجا سخن آید به میآن✨ •☄•خاطِر به هزار غَم پرآڪنده شود😓 😍🌙 @TASMIM_ASHQANE {💛}
#آقـاےبـے‌نظیــرمـ✨ زیر گۅش دل مـن|🌬∞ قاصـدڪے مےگویـد|🌟∞ کہ تۅ در راهے و سرشـار صفـا مےآيـے|☔️∞ #الـﮩـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرجــــ |🕊∞ [صلـواټ‌یـادتـوڹ‌نـره😉] •🌀• @tasmim_ASHQANE •
#جـآݧِ‌شیـعــہ••🌿•• 🌟••خورشیــد پیشــ گنـبــد اینــ شـــاه زرد نیسٺــ 🌙••هرڪسـ ڪہ خاڪ پاے علے نیسٺــ،مرد نیسٺــ 🌟••یڪ شبــ میاݧ صحــن نــجـفــ داد زدمـــ 🌙••گشتمـ،نبود بہتر از اینجـا،نگــرد،نیسٺـــ #مبـلغ‌غــدیــرباشیــمــ••🍃•• •🌀• @tasmim_ASHQANE
•❣• نگـاهــ{👀} ڪردم بـه گذشتـه‌ام... هـَر جـآ ڪم آوردم دیدم تو را ڪم آورده امــ{😔} {✨} ولاتهنوا و لاتحـزنـوا أنتم الاعلـوݩـــ{💚} أن ڪنتم مؤمنینــ{🍃} •💎• @TASMIM_ASHQANE
هدایت شده از - هَم‌قرار'
••|بریـݦ ښــرآݟ ڔݥــاݩــمـۅنـــ😎|••
🍃💕🍃💕 💕🍃💕 🍃💕 💕 ســوســوے عشــق😍👆 |پـارتِ‌اولِ‌ رمانـ ـ قبلیـمونــ😍🍃| 💌👇 https://eitaa.com/tasmim_ashqane/6 💎 ۱۳ نویسنـده: ☺️ مهرادم تصادف کرده و بیمارستانه سریع رسیدم بیمارستان اما نرسیده بودم برای اخرین بار چهره مامان بابامو ببینم! مامان و بابام برای همیشه منو تنها گذاشته بودن و الان فقط "غم آخرتون باشه"های دکتر تو ذهنم اکو میشد! من مونده بودم و امیدی که شاید بشه چشم های باز داداششمو ببینم! مهراد یه ماه تو کما بود و تو اون مدت حتی دریغ از یه علائم که نوید بیدارشدنشو بده یا اینکه یه تلنگری که از خواب بیدارم کنه و بگه داری کابوس میبینی رها پاشو!! نمیدونسم از رتبه م و قبول شدنِ دوتامون خوشحال باشم یا ناراحت از حال مهراد!! یادم نمیره وقتی گفتن مهراد رفته تو کما، من تو اولین ملاقات،کیکی که دوست داشت و درست کردم و بردم تو اتاقِ ملاقات و گفتم: -دیدی داداشی؟! قبوول شدیاا.. نمیخوای شیرینی بدی؟! پاشو دانشگاهی که دوست داشتی قبول شدی پاشو دیگه.. یادم نمیره وقتی گفتن مهراد رفته تو کما و توکلتون به خدا..چطور از متوکل شدن سیر شده بودم!! ناامید و شکسته ترازهمیشه بودم.. خودم برای خودم غریبه شده بودم و قهر کرده بودم باخدا با خدایی که نگفت منو بپرست! گفت: پروردگارت را بپرست!! حالا بعد این ایه اورد که پروردگاری که زمین قرار دادو از آسمان آب فرستاد...برای کی؟ برای "ڪم" ، شمـا! برای من کلمه ی " آب " خیلی کلمه ی قشنگیه خیلی میشد توش کنکاش کرد آب چیه؟ چیه که خدا گفته رزق و روزی رو از آب قرار دادیم.. حالا بعدش گفته تو میخوای برای من شریکی قرار بدی؟ من شریکی ندارم یا ایها الناس واعبدو اربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون (۲۱ بقره) الذی جعل لکم الارض فراشا و سما بناء و انزل من السمـا ماء فاخرج بہ ے من الثمرات رزقا لکم فلا تجعلو الله اندادا و انتم تعلمون (۲۲ بقره) ایه رو به حفظ باخودم زمزمه کردم و دردودل میکردم!! بازم رفتم تو گذشته‌م عزادار و سیاه پوشه مامان و بابام بودم بس نبود؟! مهرادم تنهام گذاشته بود اونم دقیقا روزایی که میشد بشه بهترین روزای عمرش.. منی که بعد داداشم حل مشکلات درسیم میشد رفتن سر مزارش! ولی میخواستم حس کنم لبخند داداشمو! برای همین خودمو نباختم و به درسم ادامه دادم! روزای خیلی سختی بود حامد هم مثلِ من! مادر و پدری نداشت که نشه اینطور بےپناه! از همون بچگی یتیم بزرگ شد و مادر و پدرش رو از دست داد یه برادر داره که فقط اسم برادری رو به یدک کشیده..برادری نکرد براش! ۵سال ازش بزرگتره..ولی خوب برادری نکرد براش! 💌] .. |ڪپے بـدونـ ـ ذڪر نامِ نـ ـویـسنـ ـده و بدونِ اجـ ـازهـ ـ مــوردِ رضـ ـایـ ـت نمےبــاشـــد♨️☺️| ✨☄✨☄✨☄✨☄ @tasmim_ashqane ✨☄✨☄✨☄✨☄
🍃💕🍃💕 💕🍃💕 🍃💕 💕 ســوســوے عشــق😍👆 |پـارتِ‌اولِ‌ رمانـ ـ قبلیـمونــ😍🍃| 💌👇 https://eitaa.com/tasmim_ashqane/6 💜 ۱۴ نویسنـده: ☺️ دوقلوهایی که نگاه کردن بهشون انگاری یه نشونه‌س برام! نشونه که نشون میده همه ی این اتفاقا کابوس نبود!! حقیقت رو شاید بشه انکار کرد ولی واقعیت رو نه!! حال روز خودمو نمیتونسم به هیچ وجـه انکار کنم! شاید میخندیدم اما قلبم از بےکسے به درد میومد! آرامشم بعد آشنایی با حامد برام معنا گرفت!! آرامشم بعد پاگذاشتن تو پرورشگاه برام معنا گرفت!! پرورشگاهی که بهم مهرادو راحیل و داد ڪار خدا بودم قدم گذاشتنم تو اون پرورشگاه! وقتی که اولین قدممو گذاشتم فقط یه جمله بود تو ذهنم که ذهنمو تا فرسخ ها به چی خواهد شد و چی قراره بشه میبرد! خوف از این سرنوشت بدترین چیزی بود که برام رقم خورده بود اما من قول خوشبختی گرفته بودم.. وقتی که تو پرورشگاه قدم میزدم و حامدم کنارم به این فکر میکردم که قراره به کدومشون دل ببندم! اصلا میشه؟! بچه های قدونیم قدو میدیدم بازی های بچه گانشون! مهربونی های قشنگشون! اسباب بازی هایی که تنها دلخوشیشون بود! صدای گریه شون تنها چیزی بود که سکوت فضای اونجارو میشکوند! نگاهم به دو تا بچه افتاد و ایستادم و نگاهشون میکردم یکی در حال گریه و یکی دیگه هم کنارش سینه خیز بود و داشت با اسباب بازی ور میرفت رفتم نزدیکشون و بغلش..همونی که داشت گریه میکرد.. بعد چند ثانیه اون یکی هم به گریه افتاد و حامد اومد نشست کنارم و اونو بغل کرد.. حامد که انگار فهمیده بود مهر این دو تا به دلم نشست.. رفت پیگیری که مسئولیت این دوتا بچه با ما.. همه چی قبول شد و من دوقلوها بغلم بودن پسره وروجک بود و تو بغلم بند نمیشد برای همین خیلی کنجکاوم کرد.. از پرستاره که کنارم نشسته بود چیزی پرسیدم که از جوابی که داد و چیزی که گفت فقط بغض کردمو به بچه هه زل زدم!! اره کارِ خدا بود... پرسیدم: -اسم این وروجک چیه؟! تک خنده ای کرد و گفت: +مهراد!!! 💌] .. |ڪپے بـدونـ ـ ذڪر نامِ نـ ـویـسنـ ـده و بدونِ اجـ ـازهـ ـ مــوردِ رضـ ـایـ ـت نمےبــاشـــد♨️☺️| ✨☄✨☄✨☄✨☄ @tasmim_ashqane ✨☄✨☄✨☄✨☄