- هَمقرار'
ز اشڪ دیده جهان را به آب خواهم بست، کنون ڪه مرهم تو گریهۍ محبین است ..
هنگامے که
به یادِ امام حسین افتادید؛
تردیدی نداشته باشید که
حضرت؏ هم به یادِ شماست..
- هَمقرار'
هنگامے که به یادِ امام حسین افتادید؛ تردیدی نداشته باشید که حضرت؏ هم به یادِ شماست..
تو مپندارکهمجنونسرخود مجنونگشت
از سمک تا سماکش ڪشش لیلا برد ..
-لیلاۍمن؏ 🌿..
- هَمقرار'
حسین؏؛ ودیگر هیچ..
وقتایے که حالت رو خودتم نمےشناختے، وقتایے که هرچے آهنگ و مداحے داشتے حالت رو خوب نڪرد، وقتایے که هرچارهی سابق، دیگه ڪارساز نبود،..
بیا سراغِ این (::
.
.
+سفارششدهبراۍاهلِشب (:🍃
شهادت دل کندن هم دارد
ولی اصل دل دادن است..
#طعمپرواز
#اللهمالرزقناشهادتفےسبیلالله
|• @tasmim_ashqane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| از من راضے شدی؟! :)💔
-توخودحدیثمفصلبخوان؛
ازمجمل ..
#حےعلےالعزا 🏴
#صلےاللہعلیڪیااباعبدالله
|• @tasmim_ashqane •°
•°
#بصیرت_افزایے 🖤🌱
استاد رائفےپور:
زمانے که خلیفه سوم #ابوذر رو به شامات تبعید کرد، گمانش این بود که چون در آن منطقه کسے امامعلے؏ رو نمیشناسه، ابوذر نمیتونه اونجا تفکر امام علے رو ترویج کنه!
ابوذر با #رفتارومنشعلوۍ، تشَیُعے را به وجود آورد که بعد از ۱۴۰۰ سال به اون میگن: ↓
-.حزباللهلبنان ..💠
.
#فےقلبےسلاملبیروت..
🍃|• @tasmim_ashqane •°
- هَمقرار'
🏴|…
#جوهرعشق
|بسم رب ڪربلا ۶ |
[ #عمرزیادۍنبود.. ]
لب های ترک خورده اش مادر را بےتاب کرده، هے گهواره را تکان مےدهد و طفل آرام و قراری ندارد، رباب، علےاصغرش؏ را بلند مےکند و گرم در آغوشش مےفشارد، اشکهایش پوست لطیف کودک را تر مےکند، کودک همچنان بےتاب است و گریههایش دل مادر را مےلرزاند، پاهای کوچکش را تکان مےدهد مادر سرش را جلوتر مےبرد و شامهاش پر مےشود از رایحه گردن جگر گوشهاش !
چند باره نفسش را با همان رایحه تازه مےکند، بوی بهشت زیر بینےاش مےپیچد، گردنش را مےبوسد و دوباره عقب مےکشد و خیره اش مےشود :
عزیز جان و دلم ! علے کوچک من !
طاقت بیار، جان مادر !
عمو عباست (ع) آب مے آورد
تاب بیاور تا عمو بیاید !
ناگهان گریه اش شدت مے گیرد و مژگانش خیس تر مے شود !
یادش رفته بود.. عمویے دیگر نیست
و این جهان تهے از علمدار است...
کسے یال خیمه را کنار مے زند، زینب'س' نگاهے به رباب و طفلش مےکند، سپس کودک را به هوای آغوش پدر از مادر مےگیرد، رباب با دلهره به چهره علے کوچکش'ع' مےنگرد، پوست لطیف و لبهای نازک ترک خوردهاش را از نظر مےگذراند و روی گردنش ثابت مے ماند ..
کودکش تازه گردن گرفته است !
.
.
.
حال رباب بود و گهواره ای که خالے از علےاصغر'ع' بود ! آب آزاد شده بود و او رغبتے به آب نداشت! وقتے نوردیدهاش نباشد، آب که سهل است، دنیا هم مقابل دیدگانش ارزشے ندارد ..
دیر بود ؛ برای آزاد شدن آب
زود بود ؛ برای بے پسر شدن
شش ماه که عمر زیادی نبود ، بود؟ 💔
✍️بهقلم سنا لطفے 🍃
پ ن:
نمیدانم اما مادرَم میگفت :
بچِه در شش ماهگے تازه گردن میگیرَد ..
#میمساداتهاشمے
پ ن:
طفل من تیر نمےخواست ،
نسیمے بس بود 💔
+به وقت روز هفتم محرم ۱۴۴۲ 💔
.
.
#گردراینغم
#جانبدهم_رواست ..
🖤|• @tasmim_ashqane •°
- هَمقرار'
🏴|… #جوهرعشق |بسم رب ڪربلا ۶ | [ #عمرزیادۍنبود.. ] لب های ترک خورده اش مادر را بےتاب کرده، هے گه
کودکے آرام شد بـا لای لاۍِ تیرهـا..
بعد آن گهوارهها خواب پریشان داشتند
قلب انسان ♡
با وجود خداوند لایتناهےست،
لذا انتهایے برای آن نمیتوان قائل شد.. :)
+قلبِبےانتہا 🌿..
.
#خدایانَـزارازدستـِتبِـدَم..
#دلانه
🖤|• @tasmim_ashqane •°
- هَمقرار'
رباب،کمکم برای دلت روضهایے بخوان دارند برای گل پسرت نقشه مےکشند!
همای مرگ امده بود
تا قنداق زیبایت را به اسمان برد؛
اما چرا بےخداحافظے؟! 💔
Be harf asone....mp3
11.01M
#مدیحه 🏴
مناسبٺ:
بہ یاد طفلِ هم قامت با قنداقه ؛
- وقت مرد شدنش بود :)
قنداقش، ڪفنش بود... 💔
#حاجمحمودڪریمے
#صلےاللہعلیڪیااباعبدالله
▫️|• @tasmim_ashqane •°
- هَمقرار'
#مدیحه 🏴 مناسبٺ: بہ یاد طفلِ هم قامت با قنداقه ؛ - وقت مرد شدنش بود :) قنداقش، ڪفنش بود... 💔
ڪاش مےشد زره
از مکه برایت بخرم، علے اصغر..
-حضرتِپدر؏
| #story
-بہخدا ڪہ
باطن خود را
به گوشهای از
چہرهۍ شهر کوفتید!!
.
.
#گردراینغم
#جانبدهم_رواست ..
|• @tasmim_ashqane •°
#حےعلےالعزا
خدا رحمت کنه مرحوم دشتی رو، مفسر نهج البلاغه، اون اینجوری روضه میخونده، بدون مطالعه حرف نمی زده، مفسر بوده، محقق بوده. می گفت: تا ابی عبدالله صدای علی رو شنید به سرعت اومد سوار اسبش بشه برسه میدان، رکابو گم کرد. هی میخواست سوار شه، دست و پاشو گم کرد. صدا بچه ام از وسط میدون میاد. ان شاءالله هیچ وقت عزیزت وسط نامردا گیر نکنه،سوار اسب شد.
.
.
میگن اسب پیامبر به هیچ کس بعد از پیامبر سواری نداد ، به جز علی اکبر..
این اسب تعلیم دیده ،
راه بلده ، سوار شو میشناسه ،
یه نانجیبی از پشت
به علی اکبر علیهالسلام زد ؛
علی اکبر علیهالسلام تعادلشو از دست داد😭
خودش رو انداخت روی اسب ،
که من رو از اینجا ببر..
این اسب راه رو بلد بود ،
ولی این خونا ریخت رو چشماش ،
اشتباهی رفت توی سپاه دشمن💔
میگن ابی عبدالله دید
یه کوچه ای باز شد ،
این شمشیرا رفت بالا
نیزه ها رفت بالا...
هرچی کینه داشتن زدن!
#علیاکبرم
#عاشقباشیباهمینچندخطزارمیزنی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حوالے حاجقاسم..💔
عاشقان را بگذارید بنالند همه!
مصلحت نیست که این زمزمه
خاموش کنید ..
+ عالم از نالهی عشاق، مبادا خالے :)
#شبجمعہ..
#صلےاللہعلیڪیااباعبدالله
🖤|• @tasmim_ashqane •°
- هَمقرار'
عاشقان را بگذارید بنالند همه! مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید .. + عالم از نالهی عشاق، مباد
حسینجان؛
به موی سفید پیرغلامات
موی ما تو گناه سفید نشه؛
ما تو روضههات پیر بشیم..
- هَمقرار'
حسینجان؛ به موی سفید پیرغلامات موی ما تو گناه سفید نشه؛ ما تو روضههات پیر بشیم..
حرام باد مرا زندگے بدون حسین
ز لحظهاۍ که نشد خرج او پشیمانم..
- هَمقرار'
اۍ باد صبا، برسون بہ حسین؏ سلامِ مرا 🌿..
علنے معصیتش کردمُ او باز، گذشت
آبرو پیش بقیه علناً داد به من ..
-آبروۍدوعالم؛
#دل_تڪونے 🍃
اگر شما مخلصید، چرا چشمههاى حکمت از قلب شما به زبانتان جارى نشده، با این که چهل سال است به خیال خود، قربة إلےالله عمل مےکنید. با این که در حدیث وارد است که کسے که از براى خدا چهل صباح، اخلاص ورزد، چشمههاى حکمت از قلبش به زبانش جارى گردد، پس بدان اعمال ما براى خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بےدرمان همین جا است.. واى به حال کسے که با نماز و طاعتش، وارد جهنّم شود.
#حضرتامام_ره
🌿|• @tasmim_ashqane •°
هدایت شده از عطࢪیاس
پدر به علی اکبر گفت
که پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو..!
و او راه رفت.
چه میگویم؟ راه نرفت.
ماه را دیده ای که در آسمان چگونه راه میرود؟ چطور بگویم؟
طاووس خیلی کم دارد.
اصلا گمان نکن که سرو، پای راه رفتن داشته باشد!
نه، پای راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد...
و حسین سر بر آسمان بلند کرد
و گفت شاهد باشد خدای من...!
جوانی را به میدان میفرستم
که شبیه ترین خلق به پیامبر توست در صورت ،
در سیرت، در کردار ،در گفتار و رفتار..
تو شاهدی خدای من که ما هر بار برای پیامبر دلتنگ میشدیم،
هر بار جای خالی پیامبر، جانمان را به لب می رساند
به او نگاه می کردیم...
[پدر، عشق و پسر ..📚 ]
#سیدمهدی_شجاعی