eitaa logo
کانون کودکان تسنیم
523 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
753 ویدیو
1 فایل
💠مرکز تخصصی بازی محور و مهارت پروری کودکان 💠الگوی فکری و تربیتی اسلامی "بازی بهار شکفتن" ارتباط با مدیر راهبردی: @m_j_ansari 09133708568 مدیر اجرایی: @tohid3nahid 09907640889 آدرس:خ عسگریه ابتدای خ گلستان
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏵 بچه‌ها حالت تقلید دارند و مسئولیت‌پذیری را از مادر و پدرشان یاد می‌گیرند. 1⃣ اگر چراغ اتاقش روشن است و بیرون آمده، شما بروید چراغ را خاموش کنید و هیچ چیز هم به او نگویید؛ فقط یک نگاهی به او بکنید که یعنی وقتی نیستی، چراغ را خاموش کن. 2⃣ اگر رختخوابش پهن است و آمده سر سفرۀ ناشتایی، رختخواب را بلند کنید و بیایید جلو و بگوید: نه بابا! من خودم این کار را می‌کنم. 3⃣ اگر کاغذی در اتاقش روی زمین مانده، بردارید و نگاهش کنید و حرفی نزنید. این‌طور مسئولیت‌پذیر می‌شود. 📸 | راه رشد، جلد چهارم، صفحه ۱۹۵ @tasnim_kanoon
. 📌 چرا «داستان» بیشتر از «نصیحت» تأثیر می‌گذارد؟ برای اینکه غریزه طفل، تشنه‌ی داستان است. خدا انسان را نوعی آفریده که قصه گذشتگان، برای او سیاحت و گردش است... 🔰 قصه‌ها «ساختمان روحانی طفل» را پایه‌گذاری می‌کنند. قصه‌ها «ملاک خوب و بد» به بچه می‌دهند. بچه از لابه‌لای این قصه‌ها، نور تشخیص و قوه تمییز پیدا می‌کند. 🌀 اگر او بخواهد بین خوب و بد، زشت و زیبا، کار قبیح و کار مناسب فرق بگذارد، یک اطلاعات قبلی می‌خواهد. بچه اطلاعات قبلی‌اش برای قضاوت را از لابه‌لای قصه‌ها درک می‌کند. ✴️ گاهی می‌شود یک کلام و یک مطلب چنان در قلب او اثر می‌گذارد که تا آخر عمر، این نصیحت، این گفته یا قصه به او خط و جهت می‌دهد و او را می‌سازد. 📖 3⃣ ✍ | راه رشد، جلد سوم، صفحه ۸۸ و ۸۹. @tasnim_kanoon
. 🔸قصه و تمثیل، اثری شگرف در تربیت دارند. قصه می‌تواند بدون هیچ مانعی وارد حیاط خلوت اندیشه و فکر انسان شود و شروع به سازندگی یا تخریب کند. 🔹منظور از تخریب این است که اولاً با قصه مناسب می‌توان بازتاب‌های سوئی را که کودک از محیط و دیگران گرفته تخریب کرد، ثانیاً بعضی از قصه‌ها، خود حاوی اثرات تخریبی هستند و باید آنها را شناخت و از دسترس کودکان دور نگاه داشت... 🔸داستان حکم غذا برای روح کودک دارد و گاه قادر است «سرنوشت» او را تغییر دهد... 🔹همان‌گونه که والدین خوراک را قبلاً می‌چشند و به کودک می‌دهند، کتاب و قصه را هم باید قبلاً خوانده باشند و بعد در اختیار کودک قرار دهند. 📖 2⃣ ✍ | راه رشد، جلد سوم، صفحه ۸۳ و ۸۴. @tasnim_kanoon
. 🌸 وقتی که انسان در محیط تکریم بار می‌آید و محترمانه رشد پیدا می‌کند و به او شخصیت می‌دهند، فطرت او مثل پیغمبری از درون حرف می‌زند. ✴️ بنابراین از محبت و تکریم، عدالت و انصاف و راستی و درستی و پاکی و عفت و حیا حاصل می‌شود و باز خود این پاکی و حیا و عفت، در رفتار با دیگران و بچه‌ها باعث شخصیت دادن به آنها می‌شود. 🌀اگر پدر و مادرها می‌خواهند فرزندان پاک و دین‌پذیری داشته باشند، بدانند که دین را نمی پذیرد الا انسان سالم و دین را رد نمی‌کند الا انسان بیمار و این بیماری از استخفاف نشئت می‌گیرد. ✅ اگر می‌خواهید بچه عالی‌ترین حقایق ایمانی را به راحتی قبول کند، از کوچکی استخفافش نکنید. 💎 1⃣ ✍ | راه رشد، جلد چهارم، صفحه ۲۲۳. @tasnim_kanoon
. ✍️آیت الله حائری شیرازی(ره) ⏳ یعنی تمام کردن کاری، با تأنی و تأمل. در شهر «لار» به خاطر آب یکی از برکه‌هایی که می‌خوردند، یک بیماری در پوست پیدا می شود که به آن «لیک» می‌گویند. ⏳جراح ها و مداواگرهای سنتی، این بیماری را با «رفق کردن» برطرف می کنند؛ یعنی سر این زائده ای که از گوشۀ دست یا پا بیرون می آید را با نخی که به چوب تنباکو وصل است می بندند و روز اول یک تاب می دهند. چوب تنباکو تلخ است و گوشت که به آن می رسد به دلیل تلخی چوب، حالت استقامت پیدا می کند و زود پاره نمی شود و موادی که دارد، به آن قدرت کشش می دهد که بتواند در مقابل فشار بایستد. بعد رهایش می کنند و چیزهایی که پوست را نرم می‌کند روی آن ضماد می کنند. فردا هم یک تاب دیگر می دهند. تا مدتی همین طور می‌کنند تا این را کلاً از بدن بیرون می کشند. ⌛️رفق یعنی با ظرافت کار کردن. کسی که می بیند بچه اش اخلاق نامناسبی دارد، نمی تواند در همان جلسه اول، ساعت اول و نصیحت اول آن را اصلاح کند. باید این اشتباه و اخلاق ناپسند را با رفق، و تأمل و بیرون بکشد. ⌛️کسانی که می خواهند کار ده روز، بیست روز و یک ماه را در یک ساعت و یک روز انجام بدهند، می خورند. ⏱ ✍️ 📌 📚 | جلد ۱ صفحه ۲۶۶ @tasnim_kanoon
. 🏷 «تنبیه مادر» 🔹ما دو تا پسر بودیم و شش تا دختر. کارهای خانه را دخترها می‌کردند و مادر ما جارو کردن و ظرف شستن و جمع‌آوری کردن و غذا پختن و ... را بین آنها تقسیم کرده بود. مادر ما اگر از هر کدام از خواهرهایم مثلاً بی‌ادبی می‌دید، سهم کارهایش را قطع می‌کرد و کارها را خودش انجام می‌داد. من بارها دیدم که خواهرهایم روی دست و پای مادرم می‌افتادند و گریه و التماس می‌کردند که بگذار من برنج را پاک کنم، بگذار من سهم کارم را انجام بدهم و این‌طور عاشق کارشان می‌شدند و با جان و دل کار می‌کردند... 🔸اگر گفتید: «هر کس خلاف کرد و وظایفش را انجام نداد، امروز پلو را او بپزد»، این کمک کردن برای پختن پلو، برای او می‌شود جریمه! در حالی که کمک کردن، جزء کمالات انسان است!... 🔻این نوع رفتار مادرم، در شرایطی بود که آموزش و پرورش، بچه‌های متخلف را این‌طور جریمه می‌کرد که از این کتاب، یک صفحه یا ده صفحه بنویس! به همین دلیل، خط آن بچه بد می‌شد. بسیاری از بدخطی‌ها به خاطر جریمه‌هاست؛ چون بدون حوصله و با عجله می‌نوشت تا بتواند زودتر صفحه را تمام کند و جریمه‌ها را نشان معلمش بدهد. چیزی را که یک خانم خانه‌دار می‌فهمید، یک وزارت‌خانه به این عریض و طویلی متوجه نمی‌شد. آگاهی یعنی این. | راه رشد، جلد سوم، صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷ 🛑 📝 @tasnim_kanoon
. 🔺علی(ع) و فاطمه(س) چه کار کرده بودند که زینب(س) این‌گونه از آب درآمد و حسین(ع) آن‌گونه؟ 🔻اولین اثری که بر اولاد خودشان گذاشتند، این بود که اولاد خود را «نترساندند»، بچه را با وحشت تربیت نکردند، خانه‌شان خانه‌ی خفقان و وحشت و رعب نبود. بسیاری از پدر و مادرها بچه‌های با استعدادی دارند و تحمل بچه‌ی بااستعداد، مشکل است. لذا این بچه‌ها را از بچگی مرعوب می‌کنند... 🔺اصل تربیتی دیگر علی(ع) و فاطمه(س)، «حرمت و احترام»، عجیبی بود که برای فرزندانشان قائل بودند... 🔻اصل سومی که علی(ع) و فاطمه(س) در خانه داشتند «محبت بی‌دریغ» بود. بسیاری از پدرها می‌ترسند بچه خودشان را ببوسند. بسیاری از مادرها فرزندانشان را کم می‌بوسند. این غلط است. فاطمه زهرا(س) بچه‌ی خودش را به سینه‌اش می فشرد. رسول‌خدا(ص) در هنگام رحلت، اجازه نداد که این بچه‌ها را از روی سینه‌اش بلند کنند. 🔺این روحیه دادن و محبت کردن است که موجب می‌شود هیچ‌کس نتواند اینها را با هیچ‌چیز بخرد. محبت کردند تا بچه ها قابل «تطمیع» نباشند. نترساندند تا بچه‌ها قابل «تهدید» نباشند. به بچه‌ها شخصیت و حرمت دادند تا «ابهت‌های اجتماعی» و جمعیت‌های انبوه آنها را نگیرد و دچار واهمه نکند. زینب کبری(س) وقتی که در بازار صحبت کرد، دچار واهمه نشد؛ وقتی که در مجلس یزید سخنرانی کرد، دچار واهمه نشد. ✍ ، راه رشد، جلد۲، صفحات ۵۶ و ۵۹. 🌱 🩸بازنشر به مناسبت شهادت سلام الله علیها @tasnim_kanoon
. 🌀پدر باید با حرمتی که به فرزند خودش می‌گذارد، او را معتاد به احترام کند؛ تا وقتی این حرمت از او کاسته شد، از کم شدن حرمت، احساس خماری کند و...برای کسب آن حرمت و احترام، خودش را به زحمت بیاندازد و تکالیف و مشقت‌هایی را تحمل کند. 🔺وقتی طفل به تکریم عادت کرد و عادت کرد که پدر برایش ارزش قائل باشد، چون معتاد است به این حرمت و خوش‌رویی و خوش برخوردی، اگر کمتر از این حد را در پدر ببیند برایش عذاب است، چوب است، تنبیه است. ✅ یعنی اگر پدر با الفاظ و انتخاب نحوه‌ی سخن و نحوه‌ی نگاه و نحوه‌ی نوازش، طفل را به کرامت و اهمیت دادن و ارزش داشتن معتاد کرد، با این حرمت می‌تواند طفل را تنبیه کند. 💎 3⃣1⃣ ✍ | راه رشد، جلد ۱، صفحه ۲۳۸. @tasnim_kanoon
. 🔶 علی(ع) در نهج‌البلاغه و در وصیتی که برای امام حسن مجتبی(ع) می‌کند، علت اهمیت داستان‌ها و حکایت‌ها را نقل می‌کند. به فرزندشان می‌فرمایند: «من هرچند با پیشینیان زندگی نکرده‌ام اما از روی مطالعه قصه‌ها و داستان‌های آن‌ها، چنان بر احوال آنان مطلعم که گویی با آن‌ها زندگی کرده‌ام. مثل اینکه در همیشه تاریخ بوده‌ام». زندگی این چنین است. وقتی حکایتی را برای انسان نقل کردند، انسان عبرت می‌گیرد... 🔷 نصیحت مثل دارو، خوب است اما تلخ است. پس به‌جای اینکه به او بگویید این کار را بکن، آن را نکن، برایش شرح حال کسی را که بدی کرده و بعد، عاقبتش پشیمانی بوده را نقل کنید. داستان کسانی که خوبی کردند و عاقبت خوب داشته‌اند را نقل کنید. به خود او نمی‌گویید که این کار را بکن یا آن کار را بکن. خود او مطلب را می‌گیرد و رویش اثر می‌گذارد. 📖 3⃣1⃣ ✍ | راه رشد، جلد سوم، صفحه ۸۸ @tasnim_kanoon
. 🔻در حدیث کساء [حضرت زهرا (س)] می‌فرمایند: پسرم حسن وارد شد و گفت مادر سلام علیکم. «فَقُلْتُ وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَیْنی وَثَمَرَةَ فُؤادی»؛ به ما یاد ما می‌دهد که این‌طور با بچه حرف بزنید:«ای میوه دل من! ای نور چشم من! علیک سلام» نگویید نُنُر می‌شود. 🔺اگر پدر و مادر با بچه دوست بشوند و با او گفت‌وگو کنند و به او شخصیت بدهند، «احترام» برایش غذای غیرعادت نمی‌شود... 🔻این «غذای غیرعادت» را خانم‌ها زودتر می‌فهمند. اگر به بچه‌ای که شیر می‌خورد، یک لقمه غذا دادی، اسهال می‌گیرد؛ اگر به او یک دانه انار دادی، اسهال می‌گیرد. بچه را به تدریج به سمت غذا می‌کشانند؛ یعنی یک ذره آبگوشت به او می‌چشانند یا یک ذره نان سنگک در چای خیس می‌کنند و در دهانش می‌گذارند. از این چشاندن کم شروع می‌کنند تا وقتی که بچه می‌نشیند سر سفره و یک نان سنگک می‌خورد... 🔺محبت هم همین‌طور است. اگر از اول محبت را به بچه بچشانند تا ظرفیت جذب محبت داشته باشد، وقتی که محبت دید، لوس و ننر نمی‌شود. لوس شدن به دلیل آن است که محبت برایش غذای غیرعادت است. اگر بچه را تحقیر کنی و به او تشر بزنی و بعد به او محبت کنی، این محبت برایش غذای غیرعادت است و آن را برمی‌گرداند... 🔻باید به بچه، آرام آرام محبت بدهی تا کم‌کم بتواند محبت‌پذیر شود. فاطمه زهرا(س) و علی(ع) به بچه‌هایشان یواش یواش محبت داده‌اند که وقتی به آنها می‌گویند:«عَلَیْک السَّلامُ یا قُرَةَ عَیْنی وَ ثَمَرَةَ فُؤادی» اتفاقی نمی‌افتد. ✍ | راه رشد، جلد۴، صفحه۱۷۹ 🩸 @tasnim_kanoon
. 🔸تکریم به معنای تملق نیست؛ به معنای چاپلوسی و احترام زیادی نیست. اساسی‌ترین تکریم این است که حقوق و حدود طرف را به رسمیت بشناسند و به آن تجاوز نکنند. بدترین نوع اهانت هم این است که حقوق و حدود او را به رسمیت نشناسند. 🔹مثلاً بچه در عالم طفولیت خودش، بازی دارد، لعب دارد، لهوی دارد، انسی دارد، الفتی دارد، ابراز عشقی دارد، ابراز محبتی دارد؛ این حدود و حریم اوست. اگر نزدیکان بچه، افرادی متعهد و بازدارنده‌ی خود از تجاوز به حریم او باشند، وقتی او عملی را طبق قانون خودش انجام داد و تجاوزی نکرد، به این دلیل که این کار احیاناً با عرف مردم سازگار نیست، به او تودهنی نمی‌زنند؛ 🔸بلکه در مقابل فشار افکار مردم که به دلیل ناآگاهی، این حق را به طفل نمی‌دهند، می‌ایستند... لذا اعتراضات جماعت کثیر را تحمل می‌کنند؛ اما تجاوز به حقوق و حدود فرزند را تحمل نمی‌کنند. 🔹امام مجتبی(ع) می‌آید داخل مسجد و جدش را در حال سجود می‌بیند. خودش را به جدش می‌رساند و در حال سجده، خودش را روی او می‌اندازد. حالا جدش چکار کند؟ پشت دستی به او بزند؟ او که حریم کسی را نشکسته و وارد حدود کسی نشده و تعدی نکرده؛ بلکه می‌خواهد ابراز عشق و ابراز وجود بکند. لذا حضرت تحمل می‌کند و صبر می‌کند تا او از این ابراز محبت ارضاء بشود. وقتی که ارضاء شد و خودش را کنار کشید، سر از سجده برمی‌دارد. ✍ | راه رشد، جلد۱، صفحه ۸۸و۸۹. 💎 @tasnim_kanoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🏷 استاد اخلاق ساواکی 🔸پسرم ۲ فروردین به دنیا آمده بود و [ساواکی ها] من را ۱۳ فروردین بردند. روز دستگیری مادرش دهان بچه را نشانم داد که برفک زده بود. من آنجا ۱۵ روز ارتباط با هیچ جا نداشتم؛ چشمم بسته بود. 🔻یک بازجویی آمد به من گفت که من برای بازجویی‌ات نیامدم، می‌خوام بگم دوباره اومدی؟! بعد گفت کاری نداری؟ گفتم روزی که من را آوردند، پسرم دهنش برفک زده‌ بود. می‌خواستم ببینم پسرم زنده است یا نه؟ این بازجو (از بازجوهای سختگیر هم بود) می‌دونی به من چی گفت؟ گفت حالا اگه خودت بودی بالا سرش، خودت حفظش می کردی؟ ✅ این نتیجه رو گرفتم که خدا وقتی می‌خواهد به آدم جواب بده [ از این طریق می‌دهد.] بعد به خودم گفتم حالا خوبه؟ استاد اخلاقت هم شد این ساواکی... 🎥 📝 8⃣1⃣ @tasnim_kanoon