✅👈 شیخ علی بهجت
🔷 روزی آقا به همسرم گفتند: مواظب حمل خود باشید. خانواده ماجرا را به من گفت و هر دو تعجّب کردیم؛ چون بعد از داشتن دو فرزند نه بنا داشتیم اولادار شویم و نه به نظر خودمان بچه دار شده بودیم.
🔷 من گفتم: حتماً آقا خیال کردند و چیزی نیست. یکی دو ماه گذشت و ماه رمضان سپری شد و خانواده نه مراعاتی کرد و نه توجّهی و روزه هم گرفت.
🔷 بعد از ماه رمضان کسالت پیدا کرد و به دکتر مراجعه کردیم. گفت: حمل داری و در شرف سقط است! و بالاخره بچه سقط شد. آقا وقتی مطلع شدند خیلی ناراحت شدند و گفتند: مگر من نگفته بودم مواظب باشید.
🔷 گفتیم: ما باور نکردیم و... ایشان گفتند: چرا نگفتید باور ندارید تا مسائلی را بگویم؟! شما نمی دانید چه چیزی را از دست داده اید؟ بروید و استغفار کنید، مگر اینکه خدا از تقصیرتان بگذرد و گرنه قیامت گرفتاری سختی دارید.
🔷 به هر حال مدتی گذشت، روزی دوباره آقا به خانواده گفتند: مواظب حمل خودتان باشید. هم من و هم خانواده خیلی تعجّب کردیم؛ چون اصلاً احتمال هم نمی دادیم خبری باشد. بالاخره مواظبت کردیم و چندی بعد معلوم شد همسرم حامله است و در مدت مقرّر فرزند سوّم ما متولد شد.
🔷 بعد از آن قرار محکمی گذاشتیم که دیگر بچه دار نشویم و تمام رعایت های لازم را کردیم. سه سال گذشت، یک روز آقا به خانواده ام گفتند: مواظب حمل خودتان باشید!! ما دیگر از تعجّب نمی دانستیم چه بگوییم.
🔷 در عین ناباوری مدتی بعد فهمیدیم حملی در کار است و پس از چندی پسری به دنیا آمد و من نام پدر آقا که محمود بود، را روی او گذاشتم. بعد من به آقا گفتم: دیگر بس است، ما بیشتر از این را توان نداریم.
📚 حدیث دلتنگی، ص ۱۷۴
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 فضائل حضرت حمزه سلام الله علیه
🔷 حضرت على عليه السلام مىفرمود: اى كاش بعد از رحلت پيامبر دو يار همچون جعفر طيّار و حمزه مىداشتم.
🔷 حمزه، شهيدى كه امام سجاد عليه السلام در خطبه مسجد شام بعد از شهادت امام حسين عليه السلام به خويشاوندى او افتخار نمود.
🔷 حمزه، كسى كه روز قيامت بر مركب رسول خدا صلى الله عليه و آله سوار مىشود.
🔷 حمزه، كسى كه فاطمهى زهرا عليها السلام هر هفته به زيارت قبر او رفته اشك مىريخت.
🔷 حمزه، كسى كه پيامبر دربارهاش فرمود: هر كس مرا زيارت كند، ولى به زيارت حمزه نرود جفا كرده است.
🔷 حمزه، شهيدى كه سينهاش را بعد از شهادت شكافته جگرش را بيرون آورده و جويدند، گوش و بينى و دست و پاى او را قطعه قطعه نمودند.
🔷 پيامبر اكرم لباس خود را از تن بيرون آورد و بر روى جنازهى قطعه قطعه شدهى حضرت حمزه انداخت. و آنقدر گريه كرد تا از حال رفت و فرمود:«يا اسَدَ اللّهِ وَ اسَدَ رَسُولِه يا كاشِفَ الْكُرُباتِ يا حَمْزَةُ يا ذابُّ يا مانِعُ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ»، اى شير خدا و شير رسول خدا، اى كسى كه ناراحتىها را برطرف مىكردى، اى كسى كه جلوى ظلم و آزارى كه بر پيامبر وارد مىشد مىگرفتى.
🔷 پيامبر اكرم هفتاد و دو بار بر بدن حمزه نماز خواند، به اين ترتيب كه اول بر حمزه نماز خواند سپس هر يك از شهدا را كه مىآوردند در كنار بدن مقدس حمزه قرار مىدادند و بر هر دو نماز مىگزاردند.
🔷 حمزه، كسى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله دربارهاش فرمود:«أَحَبُ أَعْمَامِی إِلَیّ حَمْزَةُ». محبوب ترین عموهایم، حمزه است.
🔷 حمزه، شهيدى كه پيامبر همين كه ديد زنان مدينه براى ساير شهدا عزادارى مىكنند فرمود:«لَكِنَّ حَمْزَةَ لاَ بَوَاكِيَ لَه» براى حمزه گريه كنندهاى نيست! زنان مدينه از آن پس براى حمزه به قدرى عزادارى كردند كه حضرت در حق آنان فرمود: به خانه هايتان برگرديد، خداوند پاداش اين عزادارى شما را با رحم و الطاف خود جبران كند، انصافاً حق يارى را ادا نموديد.
📚 کتاب حجّ حاج آقا قرائتی، ص ۲۵۹
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 برترین أعمال
💠 عَنْ أَبِی عَلْقَمَةَ قال: صَلَّی بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الصُّبْحَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَینَا فَقَالَ: مَعَاشِرَ أَصْحَابِی رَأَیتُ الْبَارِحَةَ عَمِّی حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ أَخِی جَعْفَرَ بْنَ أَبِی طَالِبٍ. فَدَنَوْتُ مِنْهُمَا فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتَُما أَی الاْءَعْمَالِ وَجَدْتُمَا أَفْضَلُ؟ قَالا: فَدَینَاک بالآبَاءِ وَالامُّهاتِ وَجَدْنَا أَفْضَلَ الاْءَعْمَالِ الصَّلاةَ عَلَیک وَ سَقْی الْمَاء وَ حُبَّ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.
💠 ابو علقمه می گوید: پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بعد از نماز صبح رو به ما کرد و فرمود: اصحاب من! دیشب عمویم حمزه و برادرم جعفر طیّار را در خواب دیدم.
💠 به آن دو نزدیک شدم و گفتم: کدام عمل را برتر یافتید؟
💠 گفتند: پدر و مادر ما فدایت، ما صلوات بر تو، تشنه را سیراب کردن و محبت علی بن ابی طالب علیه السلام را برترین اعمال یافتیم.
📚 بحار الانوار، ج ۳۹ ص ۲۷۴
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 ۳۱۳ نفر یاران اصلی امام زمان علیه السلام، چطور خودشان را مثل برق به حضرت می رسانند.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
💠 وقتی که یکی از دوستان طلبه، به مدیریت حوزه علمیه یکی از شهرستان ها منصوب شد، به من پیشنهاد داد که شما هم برای تدریس به این حوزه علمیّه، بیایید.
💠 بنده هم از محضر عارف روشن ضمیر حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه سؤال کردم که آیا شما این کار را به صلاح بنده می دانید یا نه؟
💠 حاج آقا فرمودند: طولی نمی کشد که دوستت از مدیریت کنار گذاشته می شود. روی حرف او حساب باز نکن.
💠 اما بنده بنا به دلایلی، بر خلاف فرمایش حاج آقا، برای تدریس اعلام آمادگی کردم.
💠 بعد از مدتی، ایشان تماس گرفت و گفت: بنده از مدیریت حوزه کنار گذاشته شدم.
✅👈 خاطره ی ارسالی یکی از اعضای کانال.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله حسن زاده آملی
🔷 الهی! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام، از انس و جان شرمنده ام، حتّی از روی شیطان شرمنده ام، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار.
📚 الهی نامه، ص ۸
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 حاج حسین یکتا
💠 خیلی ها از من می پرسند چکار کنیم شهید بشویم، یا لااقل مقام شهداء را داشته باشیم؟؟
💠 شهداء اول مراقبت از دل هایشان کردند و مدافع قلب شدند، بعد مدافع حرم شدند.
💠 امام صادق علیه السلام می فرمایند:«الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه». دل حرم خداست، پس در حرم خدا، غير خدا را جای مده.
💠 مدافعان حرم، اول از حرم خدا خیلی خوب دفاع کردند که به آنها لیاقت دفاع از حرم زینب سلام الله علیها را دادند.
📚 مهمان شام، ص ۵۱
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🔷👈 دروازه بان دل
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
❇️ به حضرت على علیه السلام گفتند:«بِمَ نِلْتَ بِما نِلْتَ» از چه به اين همه رسيدى؟
❇️ «قالَ: كُنتُ بَوّاباً عَلى بابِ قَلْبَى» گفت: من دروازه بان دلم بودم.
❇️ به كسى راه می دادم و به چيزى راه مى دادم كه مرا بارور كند، نه اين كه از من بكاهد و مرا مصرف كند.
📚مسئولیت و سازندگی، ص ۱۴۳
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 چه می گیری⁉️
✴️ يك طلبه شيرازى، از مريدان استاد صفایی رحمة الله علیه تعريف كرد: روزى در باغ، مرغى را به سيخ كشيده، كباب كردم و بر سر سفره آوردم.
✴️ اصولاً در اين جور كارها زياد وقت مىگذاشتم و به اصطلاح اهل عيش و بزم مباح بوديم. و در حالى كه از كار خودم بسيار راضى و خشنود بودم
✴️ ناگهان استاد صفایی فرمود: پول دادى مرغ گرفتى، عمر مىدهى چه مىگيرى⁉️ آن جمله بر ديوار غفلت روحم كوفته شد.
✴️ امام سجاد علیه السلام مىفرمايد:«اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی لِذِكْرِكَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِكَ فِی أَيَّامِ الْمُهْلَةِ».
✴️ خدايا! مرا در هنگام غفلت به یاد خویش بینداز و در روزهای فرصت (زندگانی دنیا) به فرمانبری خود به کارم گیر.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۴۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 آیت الله حسن زاده آملی
🔷 مرحوم آخوند ملاّ حسینقلی همدانی رضوان الله تعالی علیه در حکمت از شاگردان مرحوم حکیم متأله ملاّ هادی سبزواری است و در عرفان و سیر وسلوک از شاگردان مرحوم سیّد علی شوشتری.
🔷 جناب آخوند ملاّ حسینقلی بعد از ۲۲ سال سیر و سلوک نتیجه گرفت و به مقصود رسید و خود آنجناب گفت: در عدم وصول به مراد سخت گرفته بودم تا روزی در نجف در جایی (گویا در گوشه ایوانی) نشسته بودم.
🔷 دیدم کبوتری بر زمین نشست و پاره نانی بسیار خشکیده را به منقار گرفت و هر چه نوک می زد خورد نمی شد، پرواز کرد و برفت و نان را ترک گفت.
🔷 پس از چندی بازگشت به سراغ آن تکه نان آمد باز چند بار آن را نوک زد و شکسته نشد، باز برگشت و بعد از چندی آمد و بالاخره آن تکه نان را با منقارش خرد کرد و بخورد. از این عمل کبوتر مُلهم شدم که اراده و همّت می باید.
📚 هزار و یک نکته، ج ۱ ص ۴۲۶
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
💠 تو فرزند همت خود باش، که به پدرانت نیاز نباشد و فرزندانت به تو افتخار کنند.
💠 که سقراط در جواب شماتت آن دشمن که او را به پدرش سرزنش کرده بود گفت: تو به پدرانت افتخار می کنی؛ اما من، فرزندانم به من افتخار خواهند کرد.
💠 تو پایان افتخارات گذشته هستی و من آغاز فردا....
📚 نامه های بلوغ ص ۱۶
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 آخرین وصیّت امام صادق علیه السلام
🔶 ابوبصیر می گوید: در هنگام شهادت حضرت صادق علیه السلام در مدینه منوّره نبودم.
🔶 پس از مراجعت از سفر، به عنوان تعزیت و تسلیت به خدمت ام حمیده، همسر بزرگوار آن حضرت رفتم.
🔶 خانم ام حمیده وقتی مرا را دید، گریست و گفت: ای ابا محمد (ابابصیر) ای کاش هنگام رحلت آن حضرت حاضر بودی که ایشان یکی از دو چشمان مبارکش را بست.
🔶 سپس فرمود: خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبّتی دارد، خبر کنید تا بیایند.
🔶 وقتی همه در محضر آن حضرت جمع شدند و دور بسترش گرد آمدند، فرمود:«هرگز شفاعت ما به کسی که نمازش را سبک بشمارد، نمی رسد».
📚 بحار الانوار، ج ۷۹ ص ۲۳۵
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi