خدا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
من و خانه داری
من و سوگواری
مرو فاطمه
گل یاس حیدر کجا میروی
بگو بی من آخر کجا میروی
غمت حاصل من
ربودی دل من
ز جان خسته ام
غریب غریبم
بسویت حبیبم
نظر بسته ام
چرا چهره از من نهان میکنی
علی را زغم نیمه جان میکنی
تو که با وفایی
مگو از جدایی
بمان مونسم
تمام قرارم
ببین ای نگارم
که من بی کسم
به زخم دل من نمک میزدند
ترا بین کوچه کتک میزدند
من و دسته بسته
تو پهلو شکسته
گل پرپرم
چه گردد زمانی
بر من بمانی
مرو از برم
فلک کرده غارت همه هست من
گرفته تب و تابم از دست من
عدو ظالمانه
چه با تازیانه
نموده جفا
که گل شد ز غنچه جدا
بین کوچه ز شاخه جدا
امید علی شد دگر نا امید
دریغا زمان جدایی رسید
زجا خیز و بنگر
ز هجرانت اخر
شدم دل کباب
نه بر احترامم
که حتی سلامم
ندارد جواب
فلک با دل من چها کرده ای
گلم را زغنچه جدا کرده ای
تو با ضرب سیلی
زدی رنگ نیلی
به آمال من
مرا در فراقش
کشیدی به آتش
ببین حال من
خدا باشد آگه که تا زنده ام
ز روی کبود تو شرمنده ام
تو ای یادگارم
بمان در کنارم
گل یاس من
در این وادی غم
که پاچیده از هم
شد احساس من
شب سرد و تارم ندارد سحر
گل و غنچه من زند بال و پر
خزان شد بهارم
سیه روزگارم
من دل غمین
خدایا گواهی
در این بی پناهی
شدم بی معین
23.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات با حضرت امام زمان علیه السلام در حرم مطهرسیدالشهدا(علیه السلام) با نوای حجت الاسلام میرزامحمدی
📖✍️کانال مناسبتی توسلنامه🎤🖥
مناجات با حضرت امام زمان علیه السلام در حرم مطهرسیدالشهدا(علیه السلام) با نوای حجت الاسلام میرزامحمد
پر کن دوباره کیل مرا، ایّها العزیز!
دست من و نگاه شما، ایّها العزیز!
رو از من شکسته مگردان که سال هاست
رو کرده ام به سمت شما، ایّها العزیز!
جان را گرفته ام به سرِ دست و آمدم
از کوره راه های بلا، ایّها العزیز!
وادی به وادی آمده ام، از درت مران
وا کن دری به روی گدا، ایّها العزیز!
چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود
این کاسه را...فَاَوفِ لنا، ایّها العزیز!
ما، جان و مال باختگان را رها مکن
بگذار بگذرد شب ما، ایّها العزیز!
خالی تر از دو دست من این چشم خالی است
محتاج یک نگاه شما، ایّها العزیز! شاعر: مریم سقلاطونی
🥀🕊🥀
السلام علیک یا صاحب الزمان
گریه های شب جمعه چه خریدن دارد
نوکرت تا خود تو شوق رسیدن دارد
شده هفتاد و دو سر با سر تو بر نیزه
سر بازار شما زجر کشیدن دارد
دل من لک زده تا اسم مرا بنویسند
به سر بام حرم میل پریدن دارد
رخ یوسف اگرم هرچه که زیباست ولی
چهره نه ٰنام شما دست بریدن دارد
من شفا یافته ی دست شما بودم وبس
شکر باذکر حسین قلب تپیدن دارد
همه زوار تو بی دل شده بر میگردند
که نیازی دلشان بر تو شدیدا دارد
هر کجا مینگرم عکس حرم میبینم
این در خانه ی عشق است دویدن دارد
دم محشر که حسین بن علی وارد شد
حال و روز دل عشاق چه دیدن دارد
بدنی بی سرو پر زخم فدایش جانها
کمر آنجا به خدا جای خمیدن دارد
الکی نیست که زینب سر خود میشکند
دیدن روی شما سینه دریدن دارد
#جوادقدوسی
🕊🥀🕊
🌸یا مولاتی یا فاطمة الزهرا 🌸
#اشعار_فاطمیه
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد، سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود، اصغر داشت میسوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد؛ خنجر داشت میسوخت
شب بود؛ بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
::
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
طلبه حسن بیاتانی
متن شعر درد دل #حضرت_زینب با امام حسین علیه السلام
🔹اگر کشتن چرا آبت ندادند
چرا زان در نایابت ندادند
🔹اگر کشتن چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاک نکردند
🔹اگر کشتن چرا مویت کشیدند
چو گرگان پنجه بر رویت کشیدند
🔹برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
🔹چرا بر تن برادر سر نداری
بمیرم من مگر مادر نداری
🔹خودم دیدم حیسن را سربریدن
خودم دیدم که در خونش کشیدن
🔹خودم دیدم گلوی اصغرم را
خودم در ورکشیدم اکبرم را
وای حسین - وای حسین
@tavasolnameh
متن مجلس روضه حضرت #امام_حسین علیه السلام
دل که میگیرد دو چشم تر به دادم میرسد
در زمان فقر این گوهر به دادم میرسد
وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگ نیست
دست من خالی که باشد سر به دادم میرسد
دست بردارید مردم از سر من، چون که من
دلبری دارم که او بهتر به دادم میرسد
از شب قدر تو جا ماندم که امروز آمدم
گفته اند اینجا حسین آخر به دادم میرسد
این کریمی را که من دارم گدایی میکنم
مطمئنم هستم که پشت در به دادم می رسد
سائل میگه دیدم فقط دستش رو بیرون آورد، کیسه های زر رو داد. گفت: از این به بعد اگه پول خواستی بازم بیا.
همچین که دست ابی عبد الله رو دید گریه کرد.
آقا امام حسین فرمود: کمه ؟
گفت: نه ناراحتم این دستهات زیر خاک میره .
این کریمی را که من دارم گدایی میکنم
مطمئنم هستم که پشت در به دادم می رسد
من سراغ هر کسی رفتم دلم را زد شکست
غالبا این لحظه ها مادر به دادم میرسد
فاطمه میلش که باشد بزم بر میگردد و
مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم میرسد
خاکها کرب و بلا رفتند و من جا مانده ام
فطرس هم امروز، بال و پر به دادم میرسد
@tavasolnameh
ای همه عاشوریان ، باید که قربانی شویم
با نوای حیدری، غرق رجزخوانی شویم
پای درس فاطمه، در مکتب خون خدا
عاشق پیر خمین، باید جمارانی شویم
دل به دریاها زد و بر اهل دنیا دل نَبست
بحر اقیانوس ها باید، که طوفانی شویم
کربلا درس اطاعت بود، از سالار خود
ای خوشا در کوی جانان، مرد میدانی شویم
منبری ها، روضه خان ها، سینه زن های حسین
صبح که آمد ، عازم پیکار پایانی شویم
🥀 شهدا را یادکنیم با ذکر صلوات🥀
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#جانفدا
🔵کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92