eitaa logo
📖✍️کانال مناسبتی توسلنامه🎤🖥
411 دنبال‌کننده
569 عکس
240 ویدیو
106 فایل
🔵متن #مولودیه ها و #روضه های اهل بیت علیهم السلام ⭕️مطالب مناسبتی 🔵لطفا مبلغ این کانال باشید . ✅کانالهای دیگرما 🆔 @Basirat_E 🆔 @hal_khosh 🆔 @darshaayenahjolbalagh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸امام سجاد (علیه السّلام) فرمودند: مَن إشتاقَ إلَی الجَنَّةِ سارَعَ إلَی الحَسَناتِ وَ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ، وَ مَن أشفَقَ مِنَ النّارِ بادَرَ بِالتَّوبَةِ إلَی اللهِ مِن ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ المَحارِمِ؛ ▪️هر که مشتاق بهشت باشد، ▫️به انجام خوبیها می شتابد ▫️و از شهوتها دوری می کند. ▪️و هر که از آتش دوزخ ترسان باشد، ▫️به سوی توبه به درگاه خدا می شتابد ▫️و از ارتکاب حرامها برمی گردد. 📚تحف العقول، ص 281 🏴سالروز سالروز شهادت حضرت علیه السلام تسلیت باد .🏴 🆔 @tavasolnameh
🔶 چهار عمل مکروهی که رزق و روزی انسان را کم می‌کند... امام سجّاد (علیه السلام) فرمودند: مکروهاتی که روزی را از انسان دفع می‌کنند⇩ ① اظهار_فقر و نداری کردن در حضور مردم؛ ② خواب دیرهنگام شب و بعد از نماز صبح؛ ③ تحقیر و کم‌ارزش شمردن نعمت های خدا؛ ④ شکوِه و گلایه داشتن از خداوند متعال. 📚 معانی الاخبار، ص ۲۷۱ ▪️ علیه السلام ☑️ @tavasolnameh
✅امام سجاد علیه السلام ▪️دعا مومن یکی از سه فایده را دارد: ▫️یا برای او ذخیره میگردد، ▫️یا در دنیا برآورده میشود، ▫️یا بلا را دفع میکند. 📚تحف العقول، ص ۲۸۰ @tavasolnameh
💢با پنج کس همنشینی و رفاقت نکن❗️ 🌺امام سجاد(علیه السلام) در سفارشی فرمودند: ✅ فرزندم با پنج کس همنشینی و رفاقت نکن: ✍️از همنشینی با دروغگو پرهیز کن؛ زیرا او همه چیز را بر خلاف واقع نشان می دهد، دور را نزدیک و نزدیک را به تو دور می نمایاند. ✍️از همنشینی با گناهکار و لاابالی بپرهیز؛ زیرا او تو را به بهای یک لقمه یا کمتر از آن می فروشد. ✍️از همنشینی با بخیل برحذر باش؛ که او از کمک مالی به تو آنگاه که بسیار به آن نیازمندی، مضایقه می کند. ✍️از همنشینی با احمق(کم عقل) اجتناب کن؛ زیرا او می خواهد به تو سودی رساند، ولی به زیان تو می انجامد. ✍️از همنشینی با قاطع رحم (کسی که با خویشاوندان قطع رابطه نموده است) بپرهیز؛ که او در سه جای قران لعن و نفرین شده است. 📚مجموعه ورام؛ ج 2، ص 15 🆔 @tavasolnameh
🔹امام سجاد عليه السلام فرمود: ▫️هركس انسان گرسنه اي را طعام دهد خداوند او را از ميوه هاي بهشت اطعام مي نمايد ▫️و هر كه تشنه اي را آب دهد خداوند از چشمه گواراي بهشتي سيرآبش مي گرداند ▫️و هركس برهنه اي را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتي خواهد پوشاند. 📚مستدرك الوسايل: ج 7، ص 252، ح 8 🆔 @tavasolnameh
☑️ . ناله یِ واعطشا بر جگرش می افتاد آب میدید به یادِ قمرش می افتاد بی سبب نیست که از جمله یِ "بَکّائون" است اشک از گوشه یِ چشمانِ ترش می افتاد شیرخواره بغل تازه عروسی میدید یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد با دلی خون شده میگفت که الشام الشام تا به بازار مدینه گذرش می افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد میشکست آینه یِ صبر و غرورش را زجر تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد روضه ی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه هایِ پدرش دور و برش می افتاد *********** امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند . هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟ فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد . ناقه بيجهاز ،حلقه سلسله ، خنده دشمن و گريه قافله ابتا يا حسين ابتا يا حسين رأس خونين تو پيش چشم ترم يک طرف عمهام، يک طرف ابتا يا حسين ابتا يا حسين ميچکد پاي هر لاله چيدهام خونم از ساق پا اشکم از ديدهام ابتا يا حسين ابتا يا حسين همدم داغ من سوز و آه و تب است سپرم پيش سنگ سينه زينب است ابتا يا حسين ابتا يا حسين من که بر شمس دين اختر عصمتم گشته خاکستر و کعب ني قسمتم ابتا يا حسين ابتا يا حسين کرده دنيا چه با عترت بوتراب زينب و شهر شام من و بزم شراب ابتا يا حسين ابتا يا حسين با کدامين خطا با کدامين گناه صورت من کبود کتف زينب سياه ابتا يا حسين ابتا يا حسين 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
🌸 ☑️ آقای من تمامی جانها بدست توست رمز عروج عالم بالا بدست توست ای وارث تمام ذوات مقدسه باران و رود و چشمه و دریا بدست توست ما غصه بهشت خدا را نمی خوریم وقتی کلید جنت الاعلی بدست توست پرونده قبولی ما را رقم بزن مهر قبول و جوهر و امضا بدست توست هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسگری روز ظهور پرچم سقا بدست توست تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست چون انتقام حضرت زهرا بدست توست تو می رسی وارض وسما می شود بلند در زیر پات عرش خدا می شو بلند ماندم چگونه نام شما را صدا کنم ماندم چگونه روی به سوی شما کنم چندی ست جمکران،دل مارا نبرده ای تا اینکه در نماز برایت دعاکنم کارم بدون تو همه دم معصیت شده من در گناه هم نشد از تو حیا کنم شرمنده ام که نوکر خوبی نبوده ام آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم شرمنده ام بجای دعای سلامتی روزی هزار بار به قلبت جفاکنم با حال معصیت بخدا می شود مگر شبهای جمعه رو بسوی کربلاکنم برگرد و مرده دل من را حیات بخش برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش ****************** كي روا بودن و لي كردگار تا چهل منزل شود اشتر سوار آن يكي گفتا كه اينان كيستند ديگري گفتا مسلمان نيستند آن يكي گفتا كه اين بيمار كيست ديگري گفتا كه بابش خارجي است آن يكي گفتا عجب افسرده است ديگري گفتا برادر مرده است ☑️امام باقر علیهالسلام بدن امام سجاد علیهالسلام را غسل میداد؛ اما بعد غسل دیدند، امام به شدت گریه میکند. فرمود: هنگام غسل، آثار غل جامعه را در بدن نازنین پدرم دیدم، به یاد مصائب اسارت او افتادم. من شاهد گلهای آتش‌زده در باغم یارب تو خبر داری از سوز دل و داغم آه، زین العبادم، ادامه دادم، راه حسین را (۲) با این همه داغی که بر روی جگر دارم مسموم جفا یا رب رو سوی تو می‌آرم آه، زین العبادم، ادامه دادم، راه حسین را (۲) از کودک ششماهه تا پیر نود ساله در کرببلا دیدم؛ پرپر چو گـل لاله آه، زین العبادم، ادامه دادم، راه حسین را (۲) از فیض شهادت گر آنجا عقب افتادم از شوق لقاء حق در تاب و تب افتادم آه، زین العبادم، ادامه دادم، راه حسین را (۲) تا شکوه برم بر حق از ماتم ثارالله این زخمِ غُل و زنجیر با خود ببرم همراه آه، زین العبادم، ادامه دادم، راه حسین را (۲) @tavasolnameh
دریا به دیدگان ترم گریه می کند آتش به قلب شعله ورم گریه می کند خون می چکد زدیده يِ خون بار ِ سلسله زنجیر هم به بال وپرم گریه می کند با کعب نی دهند تسلیِّ خاطرش هر دَم سه ساله همسفرم گریه می کند وقتی زدند خنده به اشکم زنان ِ شام دیدم به نی سر ِ پدرم گریه می کند چشم رباب تا به سر اصغرش فتاد گفتا هنوزهم پسرم گریه می کند برداغ جان گداز اسیری عمه ام هر صبح و شام منتظرم گریه می کند
☑️پاداش گریه برمصائب اهل بيت عليهم السلام 🌷 علیه السلام : 🔴أیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ حَتَّی تَسِیلَ عَلَی خَدِّهِ فِینَا - لِأَذًی مَسَّنَا مِنْ عَدُوِّنَا فِی اَلدُّنْیَا بَوَّأَهُ اَللَّهُ بِهَا فِی اَلْجَنَّةِ مُبَوَّأَ صِدْقٍ ◻️ هر مؤمنی بخاطر ایذاء و آزاری که از دشمنان ما در دنیا به ما رسیده گریه کند تا اشکش بر گونه‌هایش جاری شود خداوند متعال در بهشت به او جایگاه شایسته‌ای دهد . 📚 کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی؛ ج ۱، ص ۳۲۲ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است این چشم نیست، چشمه‌ای از حوض کوثر است ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد چشمی که پای مجلس این روضه‌ها، تر است چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است فردا کنار فاطمه با آبروتر است ما خشک می‌شویم، ولی بار می‌دهیم دنیای گریه، مزرعۀ سبز محشر است فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است در حجّ و در عبادت و در سجد‌ه‌های شب گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است ما را از این تلاطم دنیا، هراس نیست تا کشتی نجات حسینی، شناور است بر من لباس نوکری‌ام را کفن کنید نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است 🆔 @tavasolnameh
⚫️ شش نفر در تاریخ بسیار گریه کرده‌اند 1️⃣ حضرت آدم علیه‌السلام برای قبولی توبه‌اش انقدر گریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد 2️⃣ حضرت یعقوب علیه‌السلام به اندازه‌ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد. 3️⃣ حضرت یوسف علیه‌السلام در فراق پدر انقدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز. 4️⃣ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در فراق پدر انقدر گریه کرد که بعضی گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز… 5️⃣ حضرت علیه السلام بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش امام حسین علیه‌السلام گریه کردند. هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد 6️⃣ اما یک نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند… هر صبح و شام بر مصیبت حضرت امام حسین علیه‌السلام ... من انتظار تو را برده‌ام ز یاد با انتظارهای فراوانم از شما برشوره زار معصیتم گریہ می‌کنید جانم فدای دیده بارانے شما... 🆔 @tavasolnameh
🔹از ترس عذاب قیامت حضرت علیه السلام در بستر شهادت به فرزندش امام باقر علیه السلام فرمود: «پسرم! من بیست مرتبه با شترم از مدینه به زیارت خانه خدا رفته ام و در تمام عمر، حتی یک تازیانه به او نزده ام!» و در مورد علت این کار فرمود: «قصاص در روز قیامت به قدری دامن گیر مجرمان می شود که من از ترس آن حتی به شترم تازیانه نزده ام .» هنگامی که حضرت از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، آن شتر گردنش را روی قبر امام علیه السلام نهاد و ناله های سوزناک سرداد . امام باقر علیه السلام تا دو مرتبه آن شتر را برگرداند اما طولی نکشید که بازگشت و در خاک غلطید و از دیدگان اشک ریخت و تا سه روز در آن حالت باقی ماند . امام باقر علیه السلام وقتی این حالت عجیب آن حیوان را ملاحظه نمود، فرمود: شتر را رها کنید که در حال وداع است . مدتی نگذشت که آن شتر در کنار قبر مطهر امام سجاد علیه السلام جان سپرد .» 🆔 @tavasolnameh
▫️نوید آتش به قاتلان شهدای کربلا توسط علیه السلام ▪️منهال بن عمرو می گوید: برای انجام حج به مکه رفتم و در آنجا به محضر علیه السلام رسیدم . آن حضرت با دیدن من، از محل اقامتم پرسید و فرمود: از حرملة بن کاهل اسدی چه خبر؟ گفتم: او زنده است و در کوفه سکونت دارد . حضرت با دیدگان اشکبار دست به آسمان بلند کرد و سه مرتبه فرمود: «اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حرالنار; پروردگارا! داغی آهن را به او بچشان . پروردگارا! او را به آتش دوزخ بسوزان » . منهال می افزاید: وقتی به کوفه بازگشتم، باخبر شدم که «مختار» به خونخواهی امام حسین علیه السلام قیام کرده است . با یکی از دوستانم به قصد دیدار او حرکت کردیم . زمانی که به حضور مختار رسیدیم، او اسب خود را طلبید و با سپاهیانش به سوی محله کناسه کوفه حرکت کرد . ما نیز با او همراه شدیم . مدتی نگذشت که ماموران مختار، حرمله را دست بسته آوردند مختار با دیدن آن مرد جنایتکار گفت: - حمد و سپاس خدایی را که مرا بر تو مسلط نمود . آنگاه دستور داد تا دست و پاهای او را قطع کنند . سپس دستور داد تا آتشی روشن کنند و حرمله را در آتش افکنند . لحظه ای نگذشت که حرمله را در میان آتش سوزان دیدم . ناخودآگاه به یاد دعای امام سجاد علیه السلام در مکه افتادم و از روی تعجب چند بار گفتم: سبحان الله، سبحان الله ... ! مختار با شنیدن این ذکر، رو به من کرد و گفت: چرا تسبیح گفتی؟! داستان سفر و دعای امام سجاد علیه السلام را نقل کردم و گفتم: از مشاهده اجرای نفرین آن حضرت به دست تو تعجب کرده، خدایم را تسبیح می کنم . مختار از شنیدن این خبر بسیار شادمان شد . در حالی که هیجان زده شده بود، گفت: الله، الله، آیا به راستی ابوالحسن در مورد حرمله چنین نفرین فرمود؟ گفتم: آری، به خدا سوگند! آنگاه فورا از اسب پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده ای طولانی به جا آورد و خدا را به سبب افتخاری که نصیبش شده بود، شکر کرد . 📚بحارالانوار، ج 45، ص 332 . 🆔 @tavasolnameh
☑️ این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد هیچ عقده ای از این گلوی بسته وا نکرد طوفان گرفت و دار و ندارم به باد رفت روزی که غم وزید و به ما جز جفا نکرد غم های من ز عصر مصیبت شروع شد وقتی که دشمن آمد و رحمی به ما نکرد در گیر و دار غارت معجر ز دختران خلخال و گوشواره ای آرام وا نکرد اما میان این همه رنج و غم وبلا جایی تلافی ستم شام را نکرد بازار داغ برده فروشی شامیان داغی به دل گذاشت که کرب و بلا نکرد در بین کوچه های یهودی نشین شهر ما را کسی به اسم مسلمان صدا نکرد عمری به یاد این همه غم سوختم ولی این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد امام چارم و جور زمانه تنِ تب دار و ضربِ تازیانه واویلا آه و واویلا واویلا (2) چهل منزل ولی با دست بسته بروی ناقۀ عریان نشسته واویلا آه و واویلا واویلا (2) کسی نشنیده بیماری به زاری چهل منزل کند اشتر سواری واویلا آه و واویلا واویلا (2) بنفشه پیکر او زخمِِ غُل داشت به روی نیزه هجده دسته گل داشت واویلا آه و واویلا واویلا (2) به روی خاک ویران صورتش بود رقیه تا سحر هم صحبتش بود واویلا آه و واویلا واویلا (2) مبر ای ناقه مولا را به زاری که خون ازساق پایش گشته جاری واویلا آه و واویلا واویلا (2) علیه السلام @tavasolnameh
☑️ 🏴دفن امام علیه السلام🏴 بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند ، امام باقر وقتی که بدن بابا را غسل می داد اصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبود است سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است؟ فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند. تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابی عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت. یگانه یادگار شهید کربلایم خوشم به زیر زنجیر که عاشق بلایم امام ساجدینم فدای راه دینم بدین حق بقا داد پس از پدر قیامم ز نطق آتشین و ز گریۀ مدامم امام ساجدینم فدای راه دینم گهی به خاک ویران شبانه سرگذارم گهی ز زهر دشمن فغان ز دل برآرم امام ساجدینم فدای راه دینم به شهر شام و کوفه چه طعنه‌ها شنیدم به هر طرف که رفتم سر برهنه دیدم امام ساجدینم فدای راه دینم عیان شود به عالم ز بعدِ کُشتنِ من که حلقه‌های زنجیر چه کرده با تنِ من امام ساجدینم فدای راه دینم گهی سخن بگویم ز حال خود به منهال گهی به پا نمایم عزا کنار گودال امام ساجدینم فدای راه دینم علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ آن گل که دین و مکتب از او آبرو گرفت گلهای باغ عشق از او رنگ و بو گرفت بهر نماز عشق به محراب معرفت از چشمه سار چشم تر خود وضو گرفت وقتی که خواست جسم پدر را نهد به خاک با اشک بوسه ها ز رگ آن گلو گرفت چون شمع سینه سوخته ای آب شد تنش از بسکه همچو فاطمه با گریه خوگرفت رسوا نمود دشمن دین را به نزد خلق با خطبه ای که خواند توان از عدو گرفت پیراهنی که فاطمه از مهر رشته بود تا آنکه دست خصم نماند از او گرفت با یاد تشنگان لب آب خون گریست هرگه که دید آب و بدستش سبو گرفت با کثرت گناه «وفائی» به اشک و آه امید خود ز آیۀ لا تقنطو گرفت 👈🏿هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . . . . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ (آقا شرح می داد) می فرمود: اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، . . . آقا خیلی راه نیست چرا اینطور؟ 👈🏿فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند 🔸تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد. حلقه‌های سلسله با من عزاداری کنید ناقه‌ها با اشک چشم خود مرا یاری کنید من اسیر دشمنم سلسله بر گردنم طایر وحی‌ام ولی بال و پرم را می‌زنند شامیان در پیش چشمم خواهرم را می‌زنند من اسیر دشمنم سلسله بر گردنم گاه از زخم زبان بر سینه چنگم می‌زنند گه به اشکم خنده گه از بام سنگم می‌زنند من اسیر دشمنم سلسله بر گردنم شامیان یک لحظه شرم از مادرم زهرا کنید دست‌های عمه مظلومه‌ام را وا کنید من اسیر دشمنم سلسله بر گردنم شامیان من میوۀ نخل دل پیغمبرم ازچه دشنامم دهید آخر مگر من کافرم من اسیر دشمنم سلسله بر گردنم وامصیبت وامصیبت وای من ای وای من شد چراغ محمـل زینب سر بابای من من اسیر دشمنم سلسله بر گردنم از همان روزی که بین کوچه زهرا را زدند در میان کوچه‌های شام غم ما را زدند من اسیر دشمنم سلسله بر گردنم علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ سر، خاک کف پای تو یا حضرت سجاد جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد دل غرق تجلّای تو یا حضرت سجاد دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد پرواز دهد ذکر تو تا عرش دعا را جنت، شنود از نفست بوی خدا را تو وجه خدا، دست خدا، چشم خدایی تو روح دعا، بال دعا، قلب دعایی تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی تو مشعر و خیـف و عرفاتی و منایی تا دور تو ای کعبه مقصود نگردند حجاج، طواف حرم الله نکردند ای آب بقا، قطره‌ای از آب وضویت وی خضر نبی، نخله سبزی، لب جویت گلبوسۀ جان دو جهان بر گل رویت ارباب دعا چشم گشودند به سویت خورشید دو گیتی مه هر انجمنی تو آئینه زهرا و حسین و حسنی تو مهر تو همه خیل رسل راست وظیفه گفتار تو در لوح الهی است لطیفه بر لعل لبت، بوسۀ آیات شریفه مصحف، بود از فاطمه و از تو، صحیفه اول علی از سلسلۀ خیرالانامی چارم ولی حق پدر هشت امامی تو نور فروزندۀ مصباح هدایی سر سلسلۀ نسل امام شهدایی والله تو، پیغامبرِ خون خدایی همسنگر سرهای ز تن گشته جدایی هر چند که بر گردن خود، سلسله داری جا در دل بشکستۀ هر سلسله داری پرواز کند طایر وحی از چمن تو شمشیر خدا خطبۀ دشمن‌شکن تو افسوس که شد سنگ جواب سخن تو زنجیر کند گریه به زخم بدن تو بس گل، که به سر ریخت ز سنگ لب بامت افسوس که بردند به ویرانۀ شامت غیر تو که ای یوسف زهرای شهیده گردیده پیام‌آور سرهای بریده جای صلوات از همه دشنام شنیده خون دلش از حلقۀ زنجیر چکیده؟ گیرم که عدو برد سوی شام خرابت ای کاش نمی‌برد سوی بزم شرابت ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت هر لحظه دل از شعلۀ داغ دگرت سوخت افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت یک کرب‌ و بلا سوز، دلت بود به سینه تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه عمری به دل سوخته‌ات، سوز نهان بود خون جگرت، دم به دم از دیده، روان بود چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود از کعب نی‌اَت، بر بدن خسته نشان بود در غسل تو یاران ز جگر آه کشیدند بر پیکر پاکت اثر سلسله دیدند هر شب دل زارم شده، زوّار بقیعت ای کاش نهم چهره به دیوار بقیعت چون شمع بسوزم به شب تار بقیعت خون گریه کنم، لحظۀ دیدار بقیعت گیرم به دل شب ز دل خاک سراغت گریم به تو و تربت بی شمع و چراغت من میثم دلسوختۀ زار شمایم خاک قدم میثم تمّار شمایم شرمنده که با هیچ، خریدار شمایم هر چند بدم، عبد گنهکار شمایم نامم ز ره لطف به خاطر بسپارید در مصحف صدّیقۀ کبری بنگارید ▪️بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند،امام باقر وقتی که بدن بابا راغسل می داداصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبوداست سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟ فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ، آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند . تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابو عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت . پاسخ فریاد من، گشته کف و هلهله جای گل انداختند به گردنم سلسله یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین من به تو می‌گریم و تو بهر من گریه کن من به رگ پاره، تو به زخم تن گریه کن یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین یکی ز زخم زبان، بر جگرم چنگ زد یکی مرا کعب نی، یکی به من سنگ زد یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین یکی تصدّق به ما، در مَلَاءعـام داد یکی سر راه ما، کف زد و دشنام داد یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین میان نامحرمان خون شده زینب دلش سر تو باشد درست برابر محملش یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین گرفتم این شامیان، به ما همه دشمنند چرا دگر کودکِ سه‌ساله را می‌زنند یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین مرا نموده اسیر، یزید بیدادگر کاش مرا مادرم نزاده بود ای پدر یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین علیه السلام @tavasolnameh
☑️ وقت باران داغ چشم تر عذابم میدهد آب مینوشم غم حنجر عذابم میدهد شیرخواره سیر باشد زود خوابش میبرد از عطش بی خوابی اصغر عذابم میدهد مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت یاد تشییع تن اکبر عذابم میدهد غیرتم را شعله ور کرده! چهل سالست که ماجرای غارت معجر عذابم میدهد ذبح را وقتی که میبینم کسی سر میبرد خاطرات کندی خنجر عذابم میدهد روی دست من اثر از حلقه های آهن است این کبودی های بر پیکر عذابم میدهد موی بابایم به روی نیزه ها آشفته بود شانه را تا میزنم برسر عذابم میدهد کاش غارت میشد از روی سرم عمامه ام برسرم جامانده خاکستر عذابم میدهد از دم دروازه تا بازار ساعت ها گذشت این شلوغی های هر معبر عذابم میدهد شامیان در پیش من حرف از کنیزی میزدند التماس چشم آن دختر عذابم میدهد داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب از تمام داغ ها بدتر عذابم میدهد خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد چون به مسجد میروم منبر عذابم میدهد هرچه آمد برسر ما از بلای شام بود قتلگاه اصلی ما کوچه های شام بود 🏴روایت سهل ساعدی🏴 سهل ساعی گفت: دیدم مردم شام کف می زنند به یکدیگر می رسند تبریک می گویند ، شهر زینت کردند. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند اسیران خارجی می آورند. از کدام دروازه ؟ از دروازه ی ساعات. سهل ساعدی می گوید : وقتی طرف دروازه ساعات، دیدم جمعیت زیادی شادی می کنند ، کف می زنند تا نگاه کردم دیدم چند سر بریده روی نیزه ها ست یکی از سرها دارد قرآن می خواند ، سر ها که گذشت دیدم آقای بزرگواری را سوار بر شتر برهنه کردند آثار بزرگی از صورتش نمایان است ، جلو رفتم سلام کردم ، آقا فرمودند : خدا رحمتت کند کی هستی ؟ که مرا در این شهر سلام می کنی ( یعنی اینجا به ما سنگ زدند زخم زبان می زنند). گفتم : آقا من سهل ساعدی هستم از صحابه جدت رسول خدایم ، من از سفر بیت الله بر می گردم ، دارم بیت المقدس می روم . آقا این چه حالی است می بینم . فرمود : سهل ساعدی بابایم را کشتند ، عمویم را شهید کردند به حالش گریه کردم . آقا چه کنم ؟ فرمود سهل ، پارچه ای برایم بیاور زیر زنجیر گردنم بگذار . سهل گفت : تا زنجیر را از گردن آقا بلند کردم دیدم خون تازه از زیر حلقه های زنجیر جاری شد. ای سهل در این کوچه ها بال و پرم سوخت از سوز درد تازیانه پیکرم سوخت از بسکه خاکستر به رویم ریخت دشمن عمامه را بردار که موی سرم سوخت در خاطر من هست که دیروز طفلی فریاد می زد عمه جانم معجرم سوخت! شام غریبان لحظه های سخت ما بود در بین آتش جا نماز مادرم سوخت آن لحظه که بی بی رباب از عمق جان گفت: زینب بیا که جامه های اصغرم سوخت بر نیزه شاه تشنه کامان تشنه لب بود با دیدن زخم گلویش حنجرم سوخت وقتی که از نیزه سر شش ماهه افتاد قلب رباب و عمه ها و خواهرم سوخت در راه از بس که رقیه بر زمین خورد از سوز گریه دیده های اکبرم سوخت بدتر از این ها تا که سیلی بر رخش خورد ناگاه دیدم ساقی آب آورم سوخت در پیش چشم مردهای شهر چون شمع دیدم که عمه زینب من در برم سوخت نوحه علیه السلام ای کشته‌ی زهر جفا حضرت سجّاد چشم و چراغ مصطفی حضرت سجّاد حضرت سجّاد تو چارمین امام دین رکن ایمانی تو قلب رکن و حرم و جان قرآنی چرا گهی به حبسی و گه به ویرانی در کوفه و شام بلا حضرت سجّاد حضرت سجّاد زیر غل و زنجیرها، دُر ز لب سفتی در حلقه‌های سلسله ذکـر حق گفتی کنج خرابه از چه ای گنج حق خفتی از آشیان گشتی جدا حضرت سجّاد حضرت سجّاد تو داغ‌ها در عرصۀ کربلا دیدی رأس پدر را بر سر نیزه‌ها دیدی هجده عزیزت را ز تن سر جدا دیدی بر روی خاک کربلا حضرت سجّاد حضرت سجّاد زنجیرها بر پیکرت گریه می‌کردند شمشیرها بر پدرت گریه می‌کردند سرها به نی دور سرت گریه می‌کردند گرید به تو ارض و سما حضرت سجّاد حضرت سجّاد کردی میان سلسله، طیّ منزل‌ها بودی انیس عمّه‌ها، دور محمل‌ها سوزد به یاد غربتت تا ابد دل‌ها گرید به یادت چشم ما حضرت سجّاد حضرت سجّاد ای زیسته تمام عمر بی‌کس و مظلوم مظلومیت گردیده از تـربتت معلوم شد آخر از زهر جفا جگرت مسموم بی‌گنه و جرم و خطا حضرت سجّاد حضرت سجّاد علیه السلام 🆔 @tavasolnameh
✅ روضه و توسل به بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن…اشک ریخت هم زیارتنامه اش آتش گرفت هم سر و عمامه اش آتش گرفت باورش میشد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نا نجیب پست با یک مشک آب پرسه میزد پیش چشمان رباب کوچه های شام خیلی سخت بود سنگهای بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرفهای تند و تیزی می شنید واژه ای مثل کنیزی می شنید خنده های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش میدهد ضربه آخر عذابش میدهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد 👈🏿امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ . . . آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود: عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند. نور حقّ الیقین زینت عابدین ای گل فاطمه سید الساجدین یا علی یا علی... قلب تو بر غمی تا ابد مبتلا آتش جان تو داغ کرببلا یاد دشت بلا ناله داری به دل داغ هفتاد و دو لاله داری به دل بوده ای سیّدی با ستم روبه رو یوسفان تو را سر بریده عدو سر بابای تو شد جدا از بدن پیکرش مانده در قتلگه بی کفن علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ کاش این غصه ها امان بدهند به صدایم کمی دهان بدهند تا غمم را بگویم امشب ، اگر اشک ها فرصت بیان بدهند چقدَر سخت می شود حس کرد که سری را به این و آن بدهند در دلت هی تکان بیندازند نیزه را دائماً تکان بدهند غصه ات را زیادتر بکنند عمه ات را به هم نشان بدهند و برای نظاره ی اُسرا مردم شهر را زمان بدهند در کنار نماز قطعه شده روی سجاده ها اذان بدهند کودکان پا به پای مادر خود زیر این بار ، امتحان بدهند می توانی تصورش بکنی صدقه دست کودکان بدهند؟ باید امشب دوباره گریه کنم کاش این غصه ها امان بدهند 🔴هفت مصیبت🔴 امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود. 1️⃣ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله نمودند و کعب نیزه به ما می زدند. 2️⃣سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت. 3️⃣ زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید. 4️⃣از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند. 5️⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند. 6️⃣ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت. 7️⃣ ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم 🆔 @tavasolnameh
☑️ ☑️آنکه عمری به دعا غنچه لب وا می کرد گریه بر غربت و مظلومی بابا می کرد آنچه در معرکه کرببلا رخ می داد شاهدی بود که از خیمه تماشا می کرد مصلحت بود که آنجا به شهادت نرسد ورنه او هم به بر فاطمه ماوا می کرد سالها بعد شهادت سپری گشت و دلش همچونی ناله ز بی رحمی اعدا می کرد هر زمان دست صبا زلف جوانی می دید یادی از زلف علی اکبر لیلا می کرد داغ قاسم به دلش بود که در فصل خزان یاد پرپر شدن لاله صحرا می کرد برلب جوی چو می دید گلی پژمرده است یادی از دجله و بی دستی سقا می کرد هر زمان آب پی رفع عطش می نوشید یادی از تشنه لبان لب دریا می کرد طفل شش ماهه چو می دید زدود آهش روز را رهگشای شب یلدا می کرد گرچه شد پاره جگر از اثر زهر ستم ناله از بهر جگر گوشه زهرا می کرد امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، ☑️اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند . هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟ فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد . بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند ، امام باقر وقتی که بدن بابا را غسل می داد اصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبود است سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟ فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند . ☑️ناقۀ بی‌جهاز، حلقۀ سلسله خندۀ دشمن و گریۀ قافله ابتا یا حسین ابتا یا حسین رأس خونین تو پیش چشم ترم یک طرف عمه‌ام، یک طرف خواهرم ابتا یا حسین ابتا یا حسین می‌چکد پای هر لالۀ چیده‌ام خونم از ساق پا اشکم از دیده‌ام ابتا یا حسین ابتا یا حسین همدم داغ من سوز و آه و تب است سپرم پیش سنگ سینۀ زینب است ابتا یا حسین ابتا یا حسین من که بر شمس دین اختر عصمتم گشته خاکستر و کعب نی قسمتم ابتا یا حسین ابتا یا حسین کرده دنیا چه با عترت بوتراب زینب و شهر شام من و بزم شراب ابتا یا حسین ابتا یا حسین با کدامین خطا با کدامین گناه صورت من کبود کتف زینب سیاه ابتا یا حسین ابتا یا حسین علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ لاله سرخ شهادت تن تب دار من است چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است حافظ خون و پیام شهدای ره دین لب گویای من و دیده خونبار من است داغ یک دشت شهید و غم یک خیل اسیر این همه بار گران بر تن تب دار من است دشمنم بسته به زنجیر و ولی غافل از آن که بر انداختن ریشه او کار من است پای در سلسله و دست به دامان وصال دشمن از بی خردی در پی آزار من است پرچم نهضت خونین شهیدان امروز گر چه بر دوش من و عمه افکار من است صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق سخت بیمارم وا و باز پرستار من است خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد اشک طفلان ز غمش شمع شب تار من است ازغم اکبر و اصغر جگرم می سوزد آه از این غم که خداوند خبر دار من است بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند،امام باقر وقتی که بدن بابا راغسل می داداصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبوداست سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟ فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند . تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابی عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت 🆔 @tavasolnameh
☑️ بیمار کربلا به تن از تب، توان نداشت تاب توان از کجا، که توان بر فغان نداشت در دشت فتنه خیز که زان سروران تنی جز زیر تیغ و سایه‌ی خنجر امان نداشت این صید هم که ماند، نه از باب رحم بود صیاد دهر تیر جفا در کمان نداشت تا شام هم ز کوفه در آن آفتاب گرم بر فرق جز سر شهدا سایبان نداشت منهال می‌گوید: امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند نی، خشک و خون از آن‌ها جاری بود. رنگ شریفش زرد شده بود. پرسیدم، آقا! کجا می‌روید؟ فرمود: جایی که ما را منزل داده‌اند، سقف ندارد. آفتاب ما را گداخته بر جان زنان می‌ترسم. در همین حال، صدای زنی بلند شد: نور دیده‌ی برادرم کجا می‌روی؟ برگرد که می‌رسم دشمن به تو صدمه‌ای بزند. پرسیدم این زن کیست؟ گفتند: زینب دختر علی مرتضی (علیه‌السلام) است. قربان چشمان خسته‌ات قربان قلب شکسته‌ات تو فاتح شام و کوفه‌ای حتی با دستان بسته‌ات 🔸می‌خوانی خطبه یابن طاها می‌شود کربلایی برپا یا مولا، یا امام سجاد (3) گویا تو می‌خواندی از حَرا محشر برپا شد در آن سرا می‌خواندی با شور حیدری کَرامَتُنَا الشَّهادَه را 🔸وارث آن شهید زنده عاشورا با تو شد پاینده یا مولا، یا امام سجاد (3) علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
☑️ عمری برای غربت بابا گریستم در خود تمام مرثیه ها را گریستم عمه چقدر مرثیه ها را مرور کرد او روضه خواند و غرق تماشا گریستم با خاطرات شام غریبان کربلا یادم نمی رود که چه شب ها گریستم یک عمر با ترانه ی باران دلم گرفت تا مشک دیدم از غم سقا گریستم اطرافیان برای مراعات حال من گفتند کافی است... من اما گریستم تا در زمانه یکسره توفان به پا کنم هر روز و شب به وسعت دریا گریستم با یاد زخم سجده ی پایانی پدر بین صحیفه، بین دعاها گریستم حضرت یعقوب (علیه‌السلام)، در فراغ یوسف آن چنان گریست که قرآن می‌فرماید: و ابیَضَّت عیناهُ من الحزن ؛ چشمانش از گریه در غم فراق یوسف سفید شد. امام سجاد (علیه‌السلام) هم بر امام حسین (علیه‌السلام) می‌گریست و می‌فرمود: یعقوب از یک یوسف دورافتاده بود، آن چنان گریه می‌کرد. چطور من گریه نکنم؛ در حالی که جلوی چشم خودم 18 یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند؟ پاسخ فریاد من، گشته کف و هلهله جای گل انداختند به گردنم سلسله یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین من به تو می‌گریم و تو بهر من گریه کن من بـه رگ پاره، تو به زخم تن گریه کن یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین یکی ز زخم زبان، بر جگرم چنگ زد یکی مرا کعب نی، یکی به من سنگ زد یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین یکی تصدّق به ما، در مَلَاءعام داد یکی سر راه ما، کف زد و دشنام داد یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین میان نامحرمان خون شده زینب دلش سر تو باشد درست برابر محملش یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین گرفتم این شامیان، به ما همه دشمنند چرا دگر کودکِ سه‌ساله را می‌زنند یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین مرا نموده اسیر، یزید بیدادگر کاش مرا مادرم نزاده بود ای پدر یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین علیه السلام 🆔 @tavasolnameh
☑️ السَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْمُتَهَجّدِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اِمامَ الْمُتَّقِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ الْمُسْلِمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قُرَّهَ عَیْنِ النّاظِرِینَ الْعارِفِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَصِیَّ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خازِنَ وَصایَا الْمُرْسَلِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ضَوْءَ الْمُسْتَوْحِشِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ الْمُجْتَهِدِینَ، . . . ☑️مدح و مرثیه امام سجّاد علیه السلام غم با ارادۀ تو زمینگیر می‌شود قدت کمان، ولی نفست تیر می‌شود آیات صبر بر در دروازه‌های شام با خون ساق پای تو تفسیر می‌شود بشکن به پیش اهل ستم بغض خویش را وقتی شکست، غض تو تکبیر می‌شود قد تو زیر بار فراق پدر خمید دردانۀ سه‌ساله چرا پیر می‌شود؟ تنها نه با خطابه که با غیرت شما آه سه‌ساله تیغۀ شمشیر می‌شود خواندند خارجی و نگفتند وصف تو تفسیر قدر و کوثر و تطهیر می‌شود اطفال شام، سیر زنان‌اند و ای عجب طفل شما به شام ز جان سیر می‌شود خون دلی که کرب‌و‌بلا شد نصیب تو جاری ز جای حلقۀ زنجیر می‌شود گر آسمان نگاه به زخم تنت کند بر خاک، اوفتاده؛ زمینگیر می‌شود «میثم!» ز اهل شام بپرس این همه ستم با آل فاطمه به چه تقصیر می‌شود؟ ☑️☑️امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند . ☑️هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟ فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند ☑️عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد . ☑️ السلام علیک ایها المظلوم علی دومّی و ششمین معصوم ایها المظلوم سیّدی مولا ▪️آه واویلا آه واویلا (2) لحظه لحظه تو را ظلم اعدا کشت قصۀ کربلا، داغ بابا کشت ایها المظلوم سیّدی مولا ▪️آه واویلا آه واویلا (2) از جوانی غم و ابتلا دیدی کوفه و شام و کرب و بلا دیدی ایها المظلوم سیّدی مولا ▪️آه واویلا آه واویلا (2) تو به نی دیده‌ای رأس بابا را بین نامحرمان دخت زهرا را ایها المظلوم سیّدی مولا ▪️آه واویلا آه واویلا (2) تنت آزرده از سلسله کردند دور تو خنده و هلهله کردند ایها المظلوم سیّدی مولا ▪️آه واویلا آه واویلا (2) شعله در دامن خیمه‌ها دیدی کعب نی بر تن عمه‌ها دیدی ایها المظلوم سیّدی مولا ▪️آه واویلا آه واویلا (2) حرمت گنبد و حائر ندارد بقیعت بسته و زائر ندارد ایها المظلوم سیّدی مولا ▪️آه واویلا آه واویلا (2) علیه السلام 👈شعرونوحه ازاستادحاج غلامرضا سازگار @tavasolnameh
💚السلام علیک 💚 ای خدا را عبدو در ملک خدا کارت خدائی کبریا را بنده و بر بندگانت کبریائی هم خدائی کرده در کشتی دل هم ناخدائی از تو بالد ، بر تو ، نازد نام مصباح الهدائی گرچه عطشان در فراتی خضر را عین الحیاتی هم تو صومی هم صلاتی هم شفیع السیئاتی 🍃نیست با مهر تو از کوه گنه آثار پیدا ای خدا را دیده چشم آفرینش در نگاهت ای قلوب انبیا و اولیا آرامگاهت ای به تنهایی تمام عالم و آدم سپاهت هر چه جان جان آفرین داد نثار خاک راهت هم خلایق را ابی تو ، هم به دل هم بر لبی تو هم نبی را کوکبی تو ، هم هلال زینبی تو 🍃گه به مطبخ گه به نی گه بر سر بازار پیدا نام تو تا حشر از اولاد آدم می برد دل صوت قرآنت هنوز از خلق عالم می برد دل روی تو از کعبه ، لبهایت ز زمزم می برد دل عشق تو می دهد جان بر تن و هم می برد دل ای بیادت هر خوشی غم ، ماه شعبان هم محرم بر تو گریان چشم عالم ، میوه ده بر نخل "میثم" 🍃تا بر آن نبود بجز مدح تو برگ و بار پیدا 🌺 @hal_khosh 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«راهتو انتخاب کن» 👤 سید رضا ▫️ حسین‌جان یه کاری کن سربلند بمونیم تو امتحان فتنه‌های ... 🔅 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
AUD-20220811-WA0010.
5.98M
🎤روضه تنور خولی 🔹عباسعلی الماسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا