eitaa logo
مجموعه روایت به قلم طیبه فرید
946 دنبال‌کننده
461 عکس
74 ویدیو
1 فایل
دلنوشته های طیبه فرید https://eitaa.com/tayebefarid شنونده نظرات شما هستم @ahrar3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱«بخت بلند» ✍️به قلم طیبه فرید 🌱الان که این کلمات را می نویسم با دخترها و نوه هام راحیل و حنیفا توی صفِ نمازِ جماعت مسجد الاقصی در انتظار نشستیم.بوی عطری فضا را پر کرده که ایمان آدم را زیاد می کند.آن قدر جمعیت آمده که مجبور شدیم از عصر بیاییم توی صحن بیتوته کنیم.باورش سخت است اما خدا از بین نسل انسان از آدم تا خاتم تجربه این روزها را قسمت ما کرده.حسین خیرالدین مداح لبنانی محور مقاومت پشت تریبون دارد نحن جنودک بقیة الله را می خواند. تا چند دقیقه دیگر امام برای اقامه نماز می رسد.ویدیو پروژکتور بزرگ مسجد ردیف های اول صف جماعت را نشان می دهد. هر بار با نمایش تصویرِ یکی از آدم های ردیف اول همهمه می افتد میان مردم.مردم آخرالزمان وارث شگفتی های کل تاریخند.آدم هائی توی صف اول جماعت منتظر حضور امامند که یک روز برای شهید شدنشان خون گریه کردیم.چقدر رجعت پدیده عجیبی ست.قبلترها خدا زنده شدن رفته ها را با داستان عُزیر نشان می داد. ولی حالا ما دوباره صدای حاج قاسم را می شنویم.خنده های سید حسن را می بینیم.زن لبنانی کنار دستم می گوید«وكان السيد حسن قد وعدنا بالصلاة معه في المسجد الأقصى»به او می گویم«لقد کان سید علی الحق أن أمنيتنا تحققت» و با هم می خندیم.یک لحظه روی ویدیو پروژکشن بزرگ مسجد، سر و کله سنوار پیدا می شود.می خندد و انگشتش را به نشانه پیروزی بالا می آورد‌.خیلی از شهدا مسئولیت اداره مسجد را به عهده گرفتند.مسجدی که یک روز جولانگاه صهیونیست ها بود.ما هیچ وقت نمی توانستیم دنیای بی اسرائیل را تصور کنیم.مشغول مرور همین عجایبم که دوباره همهمه میان جمع بالا می گیرد.اما این بار شدیدتر.آدم ها از جایشان بلند می شوند.حسین خیرالدین از پشت بلندگو با صدای بم مردانه اش می گوید «جاء الإمام وحضرت عيسى بن مريم وأصحابهم» صدای صلوات مسجد را پر کرده .روی انگشت های پام می ایستم تا صورت امام را ببینم.... یکپارچه نورست.شهدا او را دوره کرده اند‌.تک تکشان را به اسم می شناسم. آدم خستگی از جانش در می رود.... صدای اذان امامِ زمان که توی مسجد می پیچد سکوت عمیقی حاکم می شود... این صدای کسیست که انسان ها در طول تاریخ از هر قوم و نژادی تمنای بودنش را داشتند.... و ما چه بخت بلندی داریم... https://eitaa.com/tayebefarid @tayebefarid
۲۶ بهمن
به قلم دبیر کل شهید حزب الله سید عباس موسوی 🌱«نزدیکترین نقطه به خدا» مولای من، اما من به خاطر ضعف اراده ام، در میان طبقات دنیا محبوس شده ‏ام و اسیر شهوات آن گشته ‏ام.. چه بسیار که تلاش کردم از دنیا فرار کنم، اما نتوانستم و اراده‏ ام شکست خورد.. معبودا! مولای من! حال با آنچه از توان و اراده‏ ام باقی مانده است، چنین انتخاب کرده ‏ام که در بیشتر محل‏ها نزدیک تو باشم و کدامین محل به رحمت تو نزدیک ‏تر از جهاد و شهادت و مبارزه در راه توست؟!.... https://eitaa.com/tayebefarid
۲۸ بهمن
پازل مقدس به قلم طیبه فرید
۴ اسفند
🌱پازل مقدس ✍️به قلم طیبه فرید ◾قطعه اول دوستش داشتم.نه آن طور که هم سن و سال هام آمیتاب باچان و سوفیا لورن و حتی جمشید هاشم‌پور را.عکسش روی دیوار اتاقم بود که هر صبح قبل از همه به او سلام می دادم. ◾قطعه دوم پیامبر بند نعلینش پاره شد.ابوبکر و عبدالرحمن ابن عوف و عمر و زبیر نشسته بودند ولی او نعلینش را داد به علی ابن ابی طالب که وصله اش کند. ◾قطعه سوم ابوذر غفاری که تبعید شد شام ،معاویه به تب و تاب افتاد.نامه نوشت به امیر که«مرا از دست و زبان ابوذر نجات بده‌ قبل از اینکه ترکه حراج بزند به تن عِرض و آبروی نداشته ام» ◾قطعه چهارم هر روز صبح‌آفتاب قبل از هر جای خانه اول می افتاد روی دیوار اتاق من.عکس روی دیوار فامیلمان نبود.طرف قرارداد مالی و حساب و کتاب های کاریَم هم نه.توی روزنامه و مجله و تلویزیون دیده بودمش. ◾قطعه پنجم پیامبر نگاهی به آسمان کرد و گفت « گروهی را در سمت راست عرش می بینم که صورت هایشان نور است و پیرهن تنشان نور و نگاهشان نور و بر منابری از نور تکیه زده اند. ◾قطعه ششم عثمان نامه معاویه را بست و ابوذر را تبعید کرد یک جای دورتر. جبل عامل‌ لبنان.ابوذر آن قدر فاصله میس الجبل و صرفند را رفت و آمد و از جان و‌مالش مایه گذاشت تا جبل عاملی ها عاشق علی شدند. ◾قطعه هفتم زیر نور خورشیدی که هر صبح از پرده اتاق رد می شد و می افتاد روی دیوار ریش هایش سفید شد.من قد کشیده بودم.بیشتر از همیشه دوستش داشتم.برام مثل قمر بنی هاشم بود برای بچه های امام‌حسین. ◾قطعه هشتم هر چه عبدالرحمن و بقیه صحابی پرسیدند این آدم‌های نورانی کدام مردمند پیامبر چیزی نگفت!کار نعلین تمام شد.علی به پیامبر گفت این ها که گفتید کی اند؟ پیامبر گفت «هـم قومٌ تَحابّوا بروح اللّه»*.قطعه نهم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مردی که عکسش روی دیوار اتاقم بود با هیئت کوچکی از مبارزان لبنانی که بعد اسارت امام موسی ،حزب الله را تشکیل دادند آمدند ایران که به رهبر انقلاب بگویند ما فرستاده های ابوذریم که بی هیچ نسبت خونی و مالی شما را دوست داریم. ◾قطعه دهم روی دیوار اتاقم پر از عکس بود.من توی دلم ،توی رگ هام‌ توی مغزم با همه این ها نسبت داشتم . با انقلاب،با عکس های روی دیوار ،با فرستاده های ابوذر... مگر می شد این آدم ها را دوست نداشت. ◾قطعه یازدهم پیامبر به علی علیه السلام گفت«آن آدم های نورانی بی هیچ نسبت خویشی و مالی به واسطه روح الله به‌هم‌ محبتی ناگسستنی دارند!آن ها شیعیان تو هستند. ◾قطعه دوازدهم تا انقلاب اسلامی توی زادگاهش ایران به چله برسد ،شاخه هاش در جنوب لبنان و عراق و یمن و فلسطین و چند نقطه دیگر به ثمر نشست.یکی از نشانه های آدم های انقلاب بی هیچ پیوند خویشی و مالی اجماع قلبی بود.به‌واسطه انسانی به نام روح الله... ◾قطعه خدا خدا داشت توی بهشت میوه های سرِ شاخه طوبی را به فرشته ها نشان می داد.سیب های سبز و سرخ شصت و سه ساله ای که وقت چیدنشان بود.فرشته ها یادشان افتاد به روزی که خدا گفت « إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»* چقدر شیطان‌ عجله کرد! آینده زمین توی دست سیب ها بود. پ.ن: ۱.هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِروحِ اللَّهِ عَلَی غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِک شِیعَتُک وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِی آنان قومی‌اند که بدون نسبت‌های خانوادگی و اموال و منافع مالی به وسیله روح الله به یکدیگر محبت می‌ورزند و دوست هم می‌گردند، آنان شیعه تو هستند و تو امام آن‌ها هستی ای علی». بِشارَةُ الْمُصْطَفی لِشیعةِ الْمُرْتَضی،الجزء الرابع ،ص۲۵۷ ۲.بقره/۳۰ https://eitaa.com/tayebefarid
۴ اسفند
إِزَالَةُ الْجِبَالِ أَهْوَنُ مِنْ إِزَالَةِ قَلْبٍ عَنْ مَوْضِعِهِ و امام صادق شاید این روزهای آدم‌ها را می گفت که کوه کندن از دل کندن آسانتر است... https://eitaa.com/tayebefarid
۵ اسفند
🌱«سِپَر دلتنگ» ✍️به قلم طیبه فرید 🍂دل ریشترین‌ نگاه تشییع امروز چشم های حاج ابو علی بود که تمام سال های پیش از این با سر تراشیده و ته ریش ،سپر محافظِ جان سید بود.برای من و تو چند ماه گذشته و برای او بیست و یک هفته و سه روز.... غم به جای اضطراب و نگرانی از جان محبوب، توی چشم‌هاش ته نشین شده!دیگر نگران از دست دادن او نیست. آقای سِپَرِ دلتنگ، سنگین ترین غم عمرش را گذاشته روی شانه اش.... و چه کسی می داند که دل کندن از کوه کندن جانکاه ترست.... https://eitaa.com/tayebefarid
۵ اسفند
🌱درباره فیلم سینمائی«پنجم اسفند» ✍️به قلم طیبه فرید به جایی از عصر رسانه رسیدیم که خودِ خدا هم با زبان فیلم با آدما حرف می زنه!بعد از مستند تکون دهنده « منم یحیی»،یکشنبه گذشته اثر فاخر و شریفِ «پنجم اسفند»با آهنگسازی کارن همایونفر و طراحی صحنه مسعود نجابتی روی پرده رفت. پنجم اسفند با جلوه های هنری بدیع و منظر جدیدش از لحظه ورود بازیگر نقش اول مرد به سینمای کمیل شمعون تا انتخاب نقش بازمانده داستان حاج ابو علی جواد باعث شد مردم ساعت ها روی صندلی های سینما بشینن و تکون نخورن. این اثر هنری بی بدیل بزودی بخشی از شعار جهانی راه قدس از کربلا می گذره میشه.وقتی مسافرای قدس بعد از زیارت کربلا و قبل از رسیدن به مسجدالاقصی در حرم نصرالله بیتوته می کنن... https://eitaa.com/tayebefarid
۱۰ اسفند
Karen Homayounfar - Neda Asma 128.mp3
5.14M
🎹موزیک بی کلام نداء السما 🌱اثر کارن همایونفر https://eitaa.com/tayebefarid
۱۰ اسفند
🌱رفیقِ من بگو که نیستی فقط خدای جا نمازها بگو که چاره‌ سازی و خدای چاره‌ سازها بگو که نیستی فقط خدای در سجودها تو در قیام‌ سَروها، تو در خروش رودها تو در هوای باغ‌ ها، میان شاه‌ توت‌ ها تو بر لب قنات‌ ها، تو در دل قنوت‌ ها خدای من! چه بی‌ خبر قدم زدم کنار تو رفیق من! چه دیر آمدم سرِ قرار تو قرار من! قرار لحظه‌ های بی‌ قرار من! خدای من! یگانه ی همیشه در کنار من! تو خوبی و نمی‌ رسی به داد خوب‌ ها فقط تو هر دمی کنارمی، نه در غروب‌ ها فقط تو را میان گریه و میان خنده دیده‌ ام تو را میان هجرت و پَر پرنده دیده‌ ام تویی، تو رازِ آخرین تبسّم شهیدها تو در سرود بادها، تو در جنون بیدها شنیده‌ ام بهشت تو بهار مهر کوثر است همان بهشت محشری که زیر پای مادر است خدای من! چه بی‌ خبر قدم زدم کنار تو رفیق من! چه دیر آمدم سرِ قرار تو قاسم صرافان https://eitaa.com/tayebefarid
۱۲ اسفند
🌱بسم الله خبر شهادت مالک که رسید پدر خاک گفت «خدا رحمت کند مالک را، و چه مالکی؟! فراق این مسافر دیار ابدیت برای من بسیار سخت است.مالک اگر کوه بود، بلند و سر به فلک کشیده بود، اگر صخره بود بسیار سخت بود فراق ابدی او، تکه ای از وجودم را قطع کرد.*» این حرف ها خیلی آشناست.خصوصا وقتی بعدش تاریخ می نویسد « علی با خودش عهد کرده بود بعد رفتن رسول خدا بر هر مصیبتی صبر کند اما پیوسته می گفت داغ مالک بزرگ است*.کو تا دیگر زنی مثل مالک را به دنیا بیاورد....*» این حرف های آشنا حرف دل جانِ عالمست درفراق مالک های زمانه. و از میان همه این مصائب ابدی امان از غم‌نصرالله... پ.ن:مَالِكٌ، وَ مَا مَالِكٌ! وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً، وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً؛ لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ، وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ *با اقتباس از حکمت ۴۴۳ نهج البلاغه *اختصاص مفید/ص83 https://eitaa.com/tayebefarid
۱۵ اسفند
«نقش من کو؟» به قلم طیبه فرید
۱۷ اسفند