#داستان_تربیتی
حالا این داستانک رو بخون👇
👩🦱 زن: خجالتم نمیکشه هر چی از دهنش دراومد به من گفت،حالم داره دیگه بهم میخوره از این وضعیت، خسته شدم دیگه بسمه هر چی حرف شنیدم و چیزی نگفتم،به خواهرت بگو خودشو جمع کنه، مگرنه این دفعه بدجور جوابشو میدم
👨مرد:عزییییزم ناراحت شدی؟ میگم اون همزن برقی که میخواستی و قیمت گرفتما،کی بریم بخریم؟
😐😐
👩🦱 زن با صدای بلندتر: اصلا فهمیدی من چی گفتم؟؟من چی میگم تو چی میگی؟؟؟
🛎 پرت کردن حواس برای بچه های بالای ۴ سال مثل همین داستان بالاست👆
🔰این مدل پرت کردن حواس یعنی👇
❌درک نشدن
❌عدم احترام
❌ عدم توجه درست به نیاز
#لجبازی #تربیت_کودک #طیبه_بیدقی
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi
طیبه بِیدَقی|تربیت کودک
#داستان_تربیتی حالا این داستانک رو بخون👇 👩🦱 زن: خجالتم نمیکشه هر چی از دهنش دراومد به من
#داستان_تربیتی
و حالا این داستانک رو بخون👇
👨🔬وقتی پزشک داره گوش کیان رو معاینه میکنه
👦کیان شروع میکنه به گریه کردن😭
👱♀مادر کیان فوری ماشین اسباب 🚚 بازی کیان رو جلوی صورتش میگیره و میگه ببین چه ماشینی داره آقا کیان!!!
‼️واکنش کیان چیه⁉️
😫گـریـه کردن با صدای بــلــنــدتــر 😫
یعنی:((اسباببازی؟! شوخی میکنی؟!نمیبینی چقدر ترسیدم؟؟؟؟؟))
#پرت_کردن_حواس_غیرمودبانه
#احساسات
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi
#داستان_تربیتی
👬یه گروهى از بچه ها مشغول بازى بودن.
یه دفعه با دیدن پیامبر(ص )که به مسجد مى رفت , دست از بـازى کـشـیـدن و بـه سمت حـضـرت دویدن و اطرافش را گرفتن.😍
اونا دیده بودن پیامبر اکـرم (ص ),حسن (ع ) و حسین (ع ) را به دوش خود مى گیرد و با آنها بازى مى کند.به این امید, هر یک دامن پیامبر را گرفته , مى گفتند: شتر من باش !😐
پـیامبر مى خواست هر چه زودتر خود را براى نماز جماعت به مسجد برساند, اما دوست نداشت دل پـاک کـودکـان را بـرنـجاند.🥰
بلال درجستجوى پیامبر از مسجد بیرون آمد, وقتى جریان را فهمید خـواسـت بـچه ها را تنبیه کند تا پیامبر را رها کنند.😠
آن حضرت وقتى متوجه منظوربلال شد, به او فرمود: تنگ شدن وقت نماز براى من ازاین که بخواهم بچه ها را برنجانم بهتر است .👌
پیامبر از بلال خواست برود و از منزل🛖 چیزى براى کودکان بیاورد.بلال رفت و با هشت دانه گردو بـرگـشـت .
پـیـامـبـر(ص ) گـردوهـا را بین بچه ها تقسیم کرد و آنها راضى و خوشحال به بازى خودشان مشغول شدند.🤩
و بعد از آن پیامبر روانه ی مسجد شدن.
#توجه #همدلی
#نماز #تربیت_کودک
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi
🎉تو کانالمون یه سری داستانای تربیتی مختص والدین داریم که خیلیاش شبیه زندگیه خودمونه📖
📚رو هر کدوم بزنی میتونی داستانش و بخونی👇
داستان سفرنامه
داستان سعید
داستان خونه ی خاله
داستان زهرا
داستان گوزن آبی
داستان حدیثه
داستان فرهاد
داستان کیک پختن
داستان سپیده
داستان وسط حرفت میپره
داستان کوثر
داستان مدادرنگی
داستان دندان
داستان اسکاج برا من
داستان دوران کودکی
داستان پرت کردن حواس یک
داستان پرت کردن حواس دو
داستان۱۴۰۰ سال پيش
➡️یادت نره برای بقیه بفرستی
#داستان_تربیتی #طیبه_بیدقی
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi
.
ایشون از داستان کوثر خوشش اومد😍
شمام بگید کدوم داستان بیشتر دوست داشتین⁉️
اینم بگید که دوست دارید بازم #داستان_تربیتی بزارم براتون یا نه همینا بسه⁉️
.
#داستان_تربیتی
خونه ی خودمون خیلی آرومه
زیاد اذیت نمیکنه🙂
ولی کافیه یه مهمونیی،جایی بریم
اصلا حرف گوش نمیده،🙁
بچه ی داداشم طفلی برعکس خیلی آرومه
پسرم میره اونم میزنه😠
هرچی بهش میگیم برو ازش معذرت خواهی کن گوش نمیده،
پریشب رفتیم خونه ی یکی از آشناها
روی اوپن ظرف میوه بود🍉
یه جوری رفت سمت میوه ها ظرف افتاد شکست😱
با اینکه قبلش گفته بودم و باهاش حرف زده بودم تا خودم نگفتم نباید پاشی ولی پاک آبرومو برد
آخر دیگه طاقتم سر اومد و دعواش کردم
نمیدونم واقعا چیکار باید بکنم 😞یکی دونفر بهم گفتن احتمالا پسرم بیش فعالی داره
هر دفعه پامو از خونه میزارم بیرون بعدش پشیمون میشم😭
اینا 👆حرفای یکی از مامانای گلمون بود
#تربیت_کودک #طیبه_بیدقی
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi
و این👇 حرفای یه مامان دیگه
اصلا حرف گوش نمیده
به خدا وقتی میریم بیرون میخوام دق کنم از دستش😔
حتی یه سلام خشک و خالی هم به خالش نمیده
هر کی و میبینه میره پشتم قایم میشه خسته شدم از بس همه بهم میگن چرا انقدر بچت خجالتیه🙈
چون خودم آدم اجتماعییم برام تحملش سخته
از پس خودش برنمیاد،دوستاش تحقیرش میکنن😣
دختر عموش و خیلی دوست داره میگه اون خیلی خوشگله ولی من زشتم
دوست داره با اون بازی کنه ولی اون همش اینو میزنه و مامانشم هیچی نمیگه😠
منم اگه بخوام بگم میگن بچست دیگه ناراحت میشن
#داستان_تربیتی #مهمانی
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi
🌱
#داستان_تربیتی
خونه ی خاله👇
کودک: مامانی تو رو خدا ،فقط همین امشب و بمونم خونه خاله😭
مامان:نه دخترم🤨
کودک:جیییییییییییغ😫
مامان: الکی گریه نکن،گریه کنی دیگه دوستت ندارما😠
خونه ی خودمون👇
کودک: مامان خوابم میاد بغلم میکنی؟
مامان :برو همون وَرِ دل خالت بگو بغلت کنه😒
این همه از صبح تا شب تو این خونه کار میکنم آخرم میچسبه به خالش😏
مامان تو دلش:«معلوم نیس آبجی من چیکارش کرده این اینطوری وابسته خودش کرده»🤔
#ما_بد_نیستیم_فقط_بلد_نیستیم
تو این ویس بهت گفتم چیکار کرده و تو باید چیکار کنی👇👇
.
#داستان_تربیتی
🎨دنیای رنگی آریا
🧕الهام داشت برای ناهار لوبیا پلو🍛 درست میکرد و به این فکر میکرد که چرا آریا همش میشینه و نقاشی میکشه؟؟!!نکنه افسردگی داره😱 و منزوی شده،
کاش به یه چیزایی دیگه علاقه داشت که حداقل بزرگ شد به یه دردی بخوره،آخه نقاشی چی داره برای آیندش😏
👦آریا، پسر بچهای شش ساله بود که با خانوادهاش در روستایی سرسبز زندگی میکرد. او کودکی پر از انرژی و خلاق بود و همیشه در حال کشف چیزهای جدید در اطراف خونشون بود.
وقتی الهام غرق فکرای خودش بود آریا با دفترنقاشیش📙 به سمت مامان دوید. با هیجان گفت: "مامان، ببین چی کشیدم!" الهام لبخند زد و از او خواست نقاشیاش را نشان دهد.
تو دلش گفت:((حالا تو ذوق بچه نزن))
ادامه داره....
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi
#داستان_تربیتی
آریا دفترچهاش 📖رو باز کرد و نقاشی اش از یک جنگل رنگارنگ رو نشون داد. درختای آبی، حیوانات صورتی و آسمان سبز؛ دنیایی که فقط در ذهن کودکانه خودش وجود داشت.
الهام با دقت به نقاشی نگاه کرد و گفت: "وای، چه دنیای خوشگلی!😍 دوست داری دربارهاش برام بگی؟"
آریا با شور و اشتیاق شروع به توضیح داد: "اینجا جنگل جادویی منه🤩! هر درخت یه صدا داره 🎵و وقتی باد از بین شاخوبرگهاشون میگذره، موسیقی پخش میشه.🎶 همه حیوانات اینجا میخندن و همیشه بهترین دوستای هم هستند."🥰
ادامه داره....
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi
#داستان_تربیتی
الهام با لبخند از تخیل زنده آریا لذت میبرد ☺️و فهمید که چقدر مهمه به دنیای درونی او توجه کنه.
تصمیم گرفت به جای محدود کردنش، اونو تشویق به کشف هر چه بیشتر کنه.
پیشنهاد داد: "آریا، میخوای یه گوشه از حیاط رو به جنگل جادوییات تبدیل کنیم؟"
چشمای آریا از شادی برق زد 🤩و با صدای بلندی گفت: "آره مامان! میتونیم!" اونا با کمک هم، گوشهای از حیاط رو با وسایل رنگارنگ و اسباببازیها خوشگل کردن، تا آریا بتونه دنیای خیالیش رو در دنیای واقعی به تصویر بکشه.
روزها گذشت و این گوشهی جادویی تبدیل به مکانی شد که آریا و دوستاش👬 هر روز در آن بازی میکردند، جایی که الهام با افتخار میدید که فرزندش با خلاقیت و شادی بزرگ میشه.
در این مسیر، او یاد گرفت که پذیرش دنیای زنده و رنگارنگ آریا نه تنها به شادی فرزندش کمک میکنه، بلکه زندگی خودش را نیز پربارتر میکنه.👌
پایان.
🌸🍃@Tayebeh_beydaghi