eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
447 دنبال‌کننده
124 عکس
5 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ درباره موجود مظلومی به نام «کار فرهنگی»! کار فرهنگی. این یکی از شوخی‌های این چند دهه است. نمی‌گویم ۴۴ سال چون واقعاً در سال‌های اولیه انقلاب و جنگ شوخی نبود و کار جدی و پیگیر فرهنگی (با همه ضعف‌ها و قوت‌هایش) انجام می‌شد و مدارس و دانشگاه‌ها و مساجد و مراکز فرهنگی به‌جد به آن می‌پرداختند. اما از ابتدای حاکمیت جسته گریختهٔ لیبرال‌ها در دولت آقای هاشمی رفسنجانی این کار فرهنگی از مسیر سالم و صلاح خود به مسیر ناسالم و بتدریج بی‌دروپیکری افتاد که نتایج آن را این‌روزها و این‌سال‌ها می‌بینیم. حالا چرا به این کلیدواژه پرداخته‌ام؟ برای اینکه همیشه در برابر هر اقدام تقابلی با فسادهای فرهنگی و به‌تَبَع اخلاقی و ناهنجاری‌های اجتماعی فوراً عده‌ای آمده‌ و گفته‌اند که آقا! به‌جای این کارها شما باید کار فرهنگی کنید. بسیار خوب ببینیم سرنوشت این جناب «کار فرهنگی» در طی این سال‌ها در ساحت مدیریت کشور چگونه بوده است.  همان‌طور که اشاره شد در سال‌های اولیه انقلاب به مدد همت و تدبیر شهیدان رجایی و باهنر و راه‌اندازی نهاد «امور تربیتی» در آموزش و پرورش که جزئی فراموش‌شده از نام این وزارتخانه هم محسوب می‌شد، تمامی مدارس کشور به عرصه همزمان پرورش و تربیت فرهنگی و معنوی و تفریحی سالم در کنار آموزش علم تبدیل شدند. همچنین شهادت استاد مرتضی مطهری به دست تروریست‌های ضدفرهنگ هم باعث شد با توصیه و فرمان امام خمینی، کتاب‌های این عالم تیزبین در مدارس و دانشگاه‌ها و مساجد در معرض مطالعه و غور و بررسی جوانان و نوجوانان قرار گیرد و آنان را از لحاظ عقیدتی در برابر تیرهای شبهات منافقین و مارکسیست‌ها رویین‌تن کند. این اتفاق‌های خوش خیلی دیری نپایید و از فردای پایان جنگ بتدریج با حضور لیبرال‌های با و بی نام‌ونشان و معتقدان به تساهل و تسامح در بخش‌ فرهنگ و هنر کشور چه در ارشاد و چه صداوسیما و چه آموزش و پرورش و دانشگاه‌‌ها، مدیران و صاحبان این «کار فرهنگی» که یا صلاحیت این کار را نداشتند و یا حوصله و سواد و پشتکار قبلی‌ها را و یا با دیدن رنگ و لعاب کارها و آثار غربی وانحرافی دل و دینشان را از دست داده و یا منافقانه خود را انقلابی و سالم و متدین نشان داده و توانسته بودند کرسی‌های هدایت نسل جوان را از آن خود کنند، کار را به آنجا کشاندند که امروز بسیاری از مدارس و مهدهای کودک بخصوص در شهرهای بزرگ از یک محیط سالم و فرهنگی به یک مرکز رقص و موسیقی و ترویج و تعلیم شعرهای مبتذل تبدیل شود، بسیاری از فیلم‌ها چه بر پرده سینماها و چه در شبکه‌های نمایش خانگی، فراورده‌هایی در ترویج رفتارها و عبارات اروتیک و جنسی باشد، حجاب نه یک ارزش که یک افزونه کسالت‌آور از سوی کسانی باشد که عقب‌افتاده یا مجرم یا بی‌سوادند، دینداران کسانی معرفی شوند که اهل ریا و نفاق و خلاف‌های اخلاقی هستند و... .  شما خودتان را جای جوان و نوجوانی بگذارید که پای این فیلم یا آن تئاتر یا آن کتاب می‌نشیند و محیط آموزشی و اجتماعی ساخته‌شده توسط لیبرال‌ها هم در تنور آن می‌دمد، آیا تمایلتان به انقلابی‌گری و تدین و سلامت اخلاقی بیشتر می‌شود یا کمتر؟ اضافه کنیم اگر محیط خانوادگی هم تلاش لازم خود را نکرده و تربیت فرزندان را (همان‌طور که در یادداشت‌های قبلی گفته شد) به امان خدا و محیط آموزشی و اجتماعی رها کرده باشد. در حقیقت لیبرال‌ها و غرب‌زدگان نه اینکه معتقد به «کار فرهنگی» نباشند که آنها هم سفت و سخت به «کار فرهنگی» معتقدند و از اصول خود هم کوتاه نمی‌آیند؛ اما اصول آنها در تضاد با سازه‌های سالم فرهنگ اسلامی و مکتبی است و این است که نتیجه آن را این روزها در همه‌جا می‌بینیم.  دوستان! در یک کلام، از اول انقلاب تا همین امروز یک لحظه هم «کار فرهنگی» قطع نشده است؛ منتها در سال‌های کوتاه اولیه به دست صالحان و مصلحان و در این سال‌ها به دست پیاده‌نظام هوشیار و بابرنامهٔ دشمن و دولت‌های سازشکاری که کار را به دست آنها دادند. در یادداشت بعدی ان‌شاء‌الله به نمونه‌هایی از کار فرهنگی این طیفِ همیشه‌حاکم اشاره خواهم کرد. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳️ مردها و نامردها - بخش اول از ویژگی‌های حوادث و فتنه‌ها این است که مرد و نامرد و اصلی و فیک از هم تمییز داده می‌شوند. به تعبیر عارف مجاهد شهید دکتر مصطفی چمران «هنگامی که شیپور جنگ نو‌اخته می‌شود، مرد از نامرد شناخته می‌شود.» در ماجرای جنایات سبعانه و هولناک اخیر اسرائیل علیه محصوران در باریکه غزه که این‌روزها آب و برق و ارتباطات مجازی و زمینی آنها هم قطع شده است، این شناخت بخوبی به دست آمد. کسانی که انتظاری از آنها نمی‌رفت موضع گرفتند و کسانی دیگر با توجه به ادعاها و موضعگیری‌های قبلی‌شان، در کمال تعجب سکوت محض کردند یا به نفع جنایتکاران صهیونیست موضع گرفتند. شاید بتوان گفت «محمود احمدی‌نژاد» رئیس‌جمهور اسبق کشورمان که از مهمترین شعارهای دوران انتخابات و بعد از انتخابش درباره اسرائیل و هولوکاست و قربانی‌شدن نابحق مردم فلسطین به دلیل جنایات ادعایی در اروپا علیه یهودیان بود، از شاخص‌ترین کسانی است که بسیاری تصور می‌کردند موضعی محکم علیه جنایات اخیر رژیم صهیونیستی اتخاذ خواهد کرد اما علی‌رغم تصور این افراد، او تا لحظه نگارش این یادداشت کوچکترین اعتراضی به اسرائیل نداشته و با اینکه در سمیناری خارجی بوده و امکان دسترسی بیشتری به مخاطبان جهانی داشته، حتی به کنایه هم سخنی نگفته است. این رفتار او البته درباره شهادت حاج قاسم سلیمانی هم مسبوق به سابقه است که از آن‌زمان تا امروز در این‌باره زبان به کام گرفته و کوچکترین موضعی علیه قاتلان سرداران شهید فرودگاه بغداد نگرفته است. البته احمدی‌نژاد فعلی با اواسط دهه هشتاد بسیار متفاوت است بخصوص از آن‌زمان که درباره ملت اسرائیل چیزهایی گفت که با واکنش مردم و بخصوص رهبر معظم انقلاب مواجه شد. جالب اینجاست که این سکوت در شرایطی است که کسانی چون سیدمحمد خاتمی و بسیاری از اصلاح‌طلبان هم درباره جنایات اسرائیل موضع گرفتند و حتی کسانی چون محمدعلی ابطحی از این سکوت احمدی‌نژاد تعجب کردند! ساکتین مشهور جنایات اخیر اسرائیل زیادند، اما خوب است به نرگس محمدی هم اشاره کنیم که درست در روزهای منتهی به این جنایات جایزه نوبل صلح را به او دادند، اما دریغ از اینکه او هم در این‌باره کوچکترین موضعی گرفته و حقوق بشر را در این باره هم یادآور شده باشد! دسته‌ دیگر کسانی هستند که موضع گرفتند اما در کمال تعجب، موضع آنها به نفع اشغالگران اسرائیلی یا علیه مجاهدان فلسطینی بود! عبدالحمید اسماعیل‌زهی امام جماعت مسجد مکی زاهدان و مهدی نصیری سوپرانقلابی و مدیرمسئول سابق روزنامه کیهان از این دسته هستند. عبدالحمید که پیشتر در سخن از فلسطینیان دفاع و از اسرائیل برائت می‌کرد، در نمازجمعه اخیر زاهدان گفت: «نابودی اسرائیل، شدنی نیست و بحران کنونی نیازمند راه‌ حل عادلانه است. چاره بحران خاورمیانه، تشکیل دو دولت مستقل است، نه نابودی اسرائیل... واقعیت این است که نه مسلمانان می‌توانند ریشه اسرائیل را بکنند و نه آن‌طرف می‌تواند. این شدنی نیست. وقتی که چیزی شدنی نیست چرا زور می‌زنند؟» @tdejakam
✳️ مردها و نامردها - بخش آخر اما مهدی نصیری که طی ماه‌های اخیر تمام تلاش خود را برای افتراق و دوگانه‌سازی بین مراجع انقلابی داخل ایران بخصوص رهبر معظم انقلاب و حضرت آیت‌الله سیستانی در عراق به کار بسته بود، پس از صدور بیانیه تند و انقلابی این مرجع بزرگوار علیه جنایات اسرائیل و به نفع مجاهدان و مردم مظلوم فلسطین، در موضعی جدید به حمایت حضرت آیت‌الله سیستانی از مجاهدان حماس تاخت. وی که سال‌های سال زمام مهمترین روزنامه سیاسی کشور تا سال ۷۳ را به دست داشت، درست مانند اشتباهش در مناظره با دکتر خانعلی‌زاده فعال رسانه‌ای کشورمان که مستند مدعاهای خود را کانال‌های تلگرامی معرفی کرد، این‌بار هم با استناد به اراجیف رسانه‌هایی که ادعای کشتار کودکان اسرائیلی توسط حماس را مطرح کردند و بعدها همان رسانه‌ها به تکذیب اخبار قبلی خود پرداختند و حتی در داخل اسرائیل این ادعاها تکذیب شد، خطاب به مرجع عالی ساکن عراق نوشت: «چرا این مرجع، هیچ اشاره‌ای به خشونت‌ها و جنایات حماس نسبت به مردم غیرنظامی و بعضاً توریست اسرائیل نکرده است؟» دیگر به آن به‌اصطلاح استاد دانشگاه اشاره نمی‌کنم که در توییتی درباره علت سکوت و موضع‌نگرفتنش درباره جنایات اسرائیل نوشت: «اتفاقات تلخ و غیرانسانی در فلسطین مرتبط با حقوق بشردوستانه است که زیرمجموعه حقوق بین‌الملل است و نیز مرتبط است با حقوق جزای بین‌الملل که بنده در این دو شاخه، هیچ سررشته‌ای ندارم.» خیلی سخت است بگویم این سکوت‌ها یا موضعگیری‌ها به نفع اسرائیل، در شرایطی است که کسانی چون وزیر اسبق رژیم صهیونیستی و نیز ستاره سابق صنعت پورن هم برای محصوران و مظلومان فلسطینی اشک ریختند اما سوپرانقلابی‌های پشیمان برای اسرائیلی‌های غاصب، نه! این است معنای این سخن والای امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» در خطبه ۱۶ نهج‌البلاغه که فرمود: شماها غربال خواهيد شد تا آنكه پايين است به رو آيد و آنكه بالاست به زير رود و آنان كه واپس مانده‌اند جلو بیفتند و آنان كه پيش افتاده بودند واپس بمانند.» روح شهید چمران شاد که از شیپور جنگ برای شناخت مرد و نامرد سخن گفت و دکتر شریعتی که نوشت: «وقتي در صحنه نيستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خويش غايبي، وقتی که شاهد عصر خودت و شهيد حق و باطل جامعه‌ات نيستی، هرکجا که مي‌خواهی باش؛ چه به نماز ايستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.» @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه اول آبان ۱۴۰۲ به چاپ رسیده است. @tdejakam
✳️ دانشجویان هاروارد و خودروی کنعانی‌زادگان فلسطین همواره در این ۷۵ سال مظلوم بوده است، اما نه مانند مظلومیتی که در این یکی دو هفته تجربه می‌کند. مظلومیت او در این‌روزها برای این است که حتی اکثر دولت‌ها و مجامعی که از او حمایت می‌کنند، گوشه چشمی هم به رژیم صهیونیستی دارند و با تلمیح یا تصریح برای ساکنان غاصب هم دل می‌سوزانند. حساب ملت‌ها و مردم آزاده جهان البته متفاوت است. به همین دلیل است که این‌بار نه تنها خلق‌های خشمگین عراق و یمن و بحرین و لبنان و ترکیه و قطر و مراکش و تونس و آسیای مرکزی و شبه قاره و دیگر کشورهای عربی و اسلامی، که آزاده‌مردان و زنان در نیویورک و لندن و تگزاس و پاریس و واشینگتن و ادینبورگ و دوبلین و ملبورن و رم و تورنتو و دیگر شهرهای اروپا و آمریکا با پرچم‌های فلسطین به خیابان‌ها ریختند و علیه رژیم کودک‌کش اسرائیل فریاد کشیدند. در این میان، حرکت‌های خودجوش مجامع دانشگاهی و دانشجویی در جهان افق‌های امیدوارکننده بیشتری در پیش چشم ما باز می‌کند. آنچه در دانشگاه هاروارد آمریکا اتفاق افتاد از این دست اقدامات امیدبخش جوانان روشنفکر و دانشجوست که طی آن بر اساس خبری که ایسنا به نقل از دیلی‌میل ترجمه کرده است، ۳۳ گروه دانشجویی این دانشگاه متحدانه در یک تجمع و سپس راهپیمایی اعتراضی که از محل هاروارد در کمبریج تا محل یکی از دانشکده‌های این دانشگاه در بوستون ادامه داشت و فارغ‌التحصیلان هاروارد و احزاب و گروه‌های حامی فلسطین هم در آن شرکت داشتند، رژیم «تل‌آویو را مسئول و زمینه‌ساز حمله حماس» معرفی کردند و در بیانیه منتشره خود با اعلام همبستگی با مردم فلسطین، خواستار «پایان نسل‌کشی مداوم اسرائیل» شدند. این فقط یک نمونه از حرکت‌های خودجوش دانشجویان و احزاب و گروه‌های سیاسی در کشورهای غربی و عربی است. با کمال تأسف باید گفت جنبش دانشجویی ایران که روزگاری یکی از زنده‌ترین و فعالترین نمونه‌ها در جهان بود و امروز در خمودی و بی‌تحرکی کسالت‌باری بسر می‌برد، از خیلی از این تحرکات عقب مانده است. به یاد بیاورید که بعد از اظهار نظر آقای مهاجرانی در مقاله «مذاکره مستقیم» در اواخر دهه شصت، چگونه تشکل‌های مختلف دانشجویی از چپ تا اسلامی و چپ اسلامی عرصه دانشگاه‌ها و مراکز استان‌ها را به تظاهرات پرشور علیه مذاکره و رابطه با «امپریالیسم آمریکا» تبدیل کردند. همچنین به یاد بیاورید که در هر موضوع مهم داخلی و بخصوص بین‌المللی اکثر احزاب سیاسی کشورمان در دفاع از جبهه حق و علیه استکبار و آمریکا بیانیه‌های فوری صادر می‌کردند و موضع می‌گرفتند اما در ماجرای ما نحن فیه بیانیه و موضعی از احزاب سیاسی ندیدیم؛ بخصوص که ایام انتخابات هم نیست که این احزاب از خواب‌های دوساله و چهارساله خود بیدار شوند! به قول دوستی وقتی رئیس‌جمهور اسبق و شعاردهنده بزرگ علیه هولوکاست و اسرائیل لام تا کام حرف نزده، از احزاب سیاسی مختلف چه انتظاری باید داشت؟ این موضوع البته جای ناامیدی ندارد؛ جبهه حق روزبه‌روز از مردم آزاده جهان نیرو می‌گیرد. امروز حتی فودبلاگرهای مشهور جهان هم با واژه غزه غذا تهیه می‌کنند و ورزشکاران مشهور دنیا پرچم فلسطین را سردست بلند می‌کنند و در شبکه مجازی تیک‌تاک تا این لحظه بیش از یک میلیون و هفتصد ویدئو در چالش «سلام بر مهدی» بارگزاری شده است. بگذار در شرایطی که در یک باریکه کوچک، پنج هزار مظلوم بی‌پناه از جمله ۲۵۰۰ کودک و زن شهید شده‌اند و آب و غذا و گاز و سوخت و اینترنت آنان را قطع کرده‌اند، سینماگران و ورزشکاران و شهره‌های کشورمان -بجز اندکی- ساکت باشند و مهمترین خبر این‌روزهایشان خودرو صدمیلیاردی کنعانی‌زادگان باشد که پس از ناکامی در جام جهانی فوتبال، دولت جمهوری اسلامی اجازه واردات آن را به او داده است. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۸ آبان ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳ جنایت و مکافات لایک‌های ممنوعه! - بخش اول هنگامی که در صبح یک روز زمستانی در فوریه ۲۰۲۲، قوای روسیه به اوکراین حمله کردند، هیچ‌‎کس فراموش نمی‌کند که واکنش‌های دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی به این حمله چه بود. شورای امنیت با شدیدترین لحن ممکن این حمله را محکوم کرد و از مسکو خواست فوراً، کامل و بدون قیدوشرط تمام نیروهای نظامی خود را از خاک اوکراین خارج و این کشور را ترک کند. در این قطعنامه همچنین تأکید شد باید اجازه و تسهیل دسترسی سریع، ایمن و بدون مانع به کمک‌های بشردوستانه به نیازمندان در اوکراین، برای محافظت از غیرنظامیان از جمله پرسنل کمک‌های بشردوستانه و افراد در موقعیت‌های آسیب‌پذیر از جمله کودکان مد نظر قرار گیرد. همچنین به کشورهای عضو سازمان ملل، سازمان امنیت و همکاری اروپا و سایر نهادها و سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای تأکید ‌شد تا از کاهش تنش در منطقه حمایت کنند. چند روز بعد اروپا و آمریکا تمام دارایی‌های روسیه در بانک‌هایشان را مسدود کردند و دسترسی این کشور به بازارهای مالی را هم گرفتند. همچنین تیم‌های ورزشی روسیه از شرکت و رقابت با ورزشکاران در بازی‌های دوستانه و بازی‌های رسمی محروم شدند. شاید باور نکنید اما یکی از تبعات این حمله، حذف واحد مربوط به تدریس آثار داستایوفسکی از جمله رمان‌های جنایت و مکافات، ابله، شیاطین و برادران کارامازوف در دانشگاه بیوکاکوی ایتالیا بود؛ داستان‌نویس شهیری که ۱۴۱ سال پیش درگذشته بود و تنها گناهش این بود که روسی بود! همه این تضییقات و تحریم‌ها در شرایطی بود که طرف اوکراینی چند سال پیش از آن تعهد کرده بود مانند دیگر کشورهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی سابق از هر گونه تلاش برای پیوستن به معاهدات امنیتی با آمریکا و سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) خودداری کند و در مقابل روسیه نیز فعالیت نظامی در اوکراین نداشته باشد. حال برگردیم ببینیم دنیا و بخصوص همین کشورهای غربی و اروپایی در ماجرای اخیر غزه چه موضعی گرفتند. پیشتر به یاد داشته باشیم که روسیه، کشوری با قدمت زیاد و اوکراین کشور تازه‌تأسیسی است که جزئی از روسیه بوده و طی چند سال اخیر یعنی از سال ۱۹۹۱ استقلال پیدا کرده است. و در مقابل، این فلسطین است که کشوری به قدمت تاریخ است و رژیم غاصب اسرائیل، تازه‌تأسیسی که در سال ۱۹۴۹ از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شد؛ آن‌هم در محدوده مشخص مرزهای ۱۹۴۸. حالا این رژیم تازه‌تأسیس که به هیچ‌کدام از قطعنامه‌های سازمان ملل وقعی نگذاشته و طی این سال‌ها جنایت‌های تاریخی در قانا و صبرا و شتیلا و دیر یاسین و غزه (در بارهای قبلی) با ده‌ها هزار کشته بخصوص زنان و کودکان را در کارنامه سیاه خود دارد، حالا یک بار هم با واکنش طبیعی و البته حساب‌شده مجاهدان فلسطینی مواجه شده تا هم افسانه گنبد آهنین او به مضحکه خاص و عام تبدیل شود و هم فاتحه مراقبت‌های اطلاعاتی و امنیتی آن خوانده شود و هم بیشترین تعداد اسیر و کشته از ابتدای تأسیس رژیم نامشروعش به‌جا مانده باشد. @tdejakam
✳️ جنایت و مکافات لایک‌های ممنوعه - بخش آخر اما این رژیم غاصب با این واکنش صاحبان اصلی سرزمین چه کرد؟ تا لحظه نگارش این یادداشت و در حالی که فقط چند هفته از آغاز درگیری گذشته است، اسرائیل بیش از هشت‌هزار نفر از ساکنان غزه را کشته و ده‌ها هزار نفر را مجروح کرده که اکثرشان را زنان و بخصوص کودکان تشکیل می‌دهند. اما شورای امنیت حتی یک قطعنامه هم در این‌باره صادر نکرده است. نهادهای رسمی حقوق‌ بشری و برندگان نوبل صلح خفقان گرفته‌اند. آمریکا رسماً گفته است که برای اسرائیل در حمله به غزه «هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمی‌شناسد». هیچ ورزشکار اسرائیلی به طور رسمی تحریم نشده، اروپا و آمریکا نه تنها از یک واکنش ملایم و به قول ما سوسولی علیه اسرائیل خودداری کرده‌اند، که در اکثر اظهارنظرهای رسمی بشدت از او دفاع و حمایت همه‌جانبه هم می‌کنند. این دفاع و حمایت نه تنها زبانی که ارسال سریع و مکفی سلاح و نیروی تازه‌نفس نظامی و... هم بوده است بخصوص از سوی ایالات متحده آمریکا. دبیر کل سازمان ملل در روزهای اول گفت از کشته‌شدن صدها فلسطینی «وحشت‌زده» شده است. اما تحت فشار آمریکا و صهیونیست‌ها فوراً حرف خود را رد کرد! سران کشورهای عربی به شوی همیشگی و تهوع‌آور «محکوم می‌کنیم» پیوستند و البته اکثرشان همزمان مجاهدان فلسطینی و جلادان صهیونیست را محکوم کردند؛ فقط محکوم کردند. البته اگر بخواهیم صادقانه‌تر بنویسیم باید یادآور شویم که تنها یک بار از آغاز حملات تاکنون کمک‌های بشردوستانه‌ای شامل ده مینی‌کامیون به غزه ارسال کردند که بار اصلی آن «کفن» بود! حساب مردم کشورهای جهان البته در این ماجرا کاملاً فرق می‌کند. مردم نه تنها در کشورهای اسلامی و عربی بلکه علی‌رغم همه ممنوعیت‌ها و مخاطرات در کشورهای اروپایی و آمریکایی بارها و بارها به خیابان‌ها ریختند و با در دست داشتن پرچم‌های فلسطین و با به آتش کشیدن پرچم رژیم کودک‌کش، انسانیت و غیرت و زنده‌بودن خود را فریاد کشیدند. از ترس همین مردم، سفارتخانه‌های اسرائیل در کشورهای مختلف بخصوص کشورهای اسلامی یا تخلیه شده یا با کمترین نفرات و با شدیدترین مراقبت‌های امنیتی روز را شب می‌کند. ورزشکاران و هنرمندان و بازیگران سینما و موسیقیدانان آزاده جهان هم شخصاً از این میدان خود را کنار نکشیدند و صریحاً از غزه و فلسطین دفاع کردند و علیه اسرائیل موضع گرفتند و البته بی‌غیرت‌ها و ترسوها و وامداران به صهیونیست‌ها هم ترجیح دادند همچنان سکوت کنند تا به جیفه دنیایی‌شان خسارتی وارد نشود! حتی اگر به گفته کارشناسان جهانی، به اندازه یک بمب اتم در غزه ویرانی به‌بار آمده باشد. در این میان، این مقایسه تلخِ تلخ هم بماند برای ثبت در تاریخ که همان‌ها که تدریس آثار یک رمان‌نویس بزرگ جهان را به جرم زاده‌شدن در کشوری که ۱۴۱ سال بعد سرانش به جایی لشکر کشیدند، از دانشگاه‌های خود حذف کردند، همان‌ها در کشورهای خود هرگونه تظاهرات علیه رژیم کودک‌کش صهیونیستی را ممنوع کردند و نمی‌دانم خنده‌دار یا گریه‌دار اینکه این دیکتاتورهای مدرن، کسانی را به جرم لایک کردن پست‌هایی که در فضای مجازی در دفاع از مظلومان فلسطینی منتشر شده، از کار برکنار یا بازداشت کرده‌اند! با همین وقاحت و به همین شگفتی! @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۲ در منتشر شده است. @tdejakam
✳️ خدا قوت آقای رئیس‌جمهور! اینکه دولت سیزدهم زبان تبلیغ و حتی ارائه دستاورد‌های خود را ندارد چیزی نیست که قابل انکار باشد. رئیسی نجابت زیادی به خرج داد که از گفتن آنچه از دولت قبلی به او رسید خودداری کرد. ممکن است کسانی در رده‌های چندم دولت سیزدهم این کار را کرده باشند، اما خود رئیس‌جمهور یا چیزی نگفته یا مشتی از خروار‌ها بدهی‌ها و تعهدات و وابستگی‌ها و خرابکاری‌ها را نقل کرده و نگفته که «زمین سوخته» تحویل گرفته است. شاید این یک موضع اخلاقی خوبی باشد، اما برای مردمی که می‌خواهند ببینند انتخابشان در رأی دادن یا ندادن به او درست بوده است یا نه، برای آن‌ها که می‌خواهند ببینند اشتباه کرده‌اند یا نه و برای کسانی که می‌خواهند در انتخاب بعدی تصمیم بگیرند، مهم است بدانند که رئیسی و دولتش در این دو سال چه کار‌ها کرده و چه کار‌ها که نکرده‌اند! در این مقال نه قصد آن را دارم و نه توان آن را که به این پرسش ولو به اختصار پاسخ بدهم، اما تنها می‌خواهم به سفر اخیر رئیسی به کردستان اشاره مختصری کنم. این سفر که در حقیقت دومین سفر رسمی رئیس‌جمهور و کابینه سیزدهم به کردستان بود، در شرایطی انجام شد که سال گذشته از استان‌های هدف در آشوب‌های فتنه‌گران بود. هنوز یادمان نرفته است آن مغازه‌دار شریف را که در جریان بازدید رئیس‌جمهور از بازار سنندج و گفت‌وگو با بازاریان، به او شکلات تعارف کرد و سیل حملات بی‌رحمانه به او و خانواده‌اش آنچنان شدت گرفت که وی را مجبور کردند یکی دو روز بعد کلیپ عذرخواهی منتشر کند! جالب اینجاست که سفر دور اول رئیس‌جمهور به کردستان در تابستان سال پیش، ۱۸۰ مصوبه با اعتبار ۱۵ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان داشت و جالب‌تر اینکه پیشرفت خوب این مصوبات، کردستان را از نظر سرانه تخصیص اعتبارات سفر‌های استانی در رتبه اول قرار داده است. حالا در سفر اخیر رئیسی، وی در میان استقبال کم‌سابقه مردم از او در خیابان‌های شهر، بی‌‎توجه به تمام تمهیدات امنیتی از خودرو پیاده می‌شود و به میان مردم می‌رود و با آن‌ها گام برمی‌دارد و به سخنانشان گوش می‌کند. این را مقایسه کنید با رئیس‌جمهوری که حتی به وزیرانش وقت ملاقات نمی‌داد و جلسات سفر! استانی را از راه دور و پشت مانیتور برگزار می‌کرد و یک بار هم که به یک کارخانه رفت، تا داخل خط تولید را با خودرو رفت و حتی حاضر نشد برای یک لحظه هم از خودرو شاسی‌بلندش پیاده شود و حرف یک کارگر را بشنود! بی‌دلیل نیست که مردم شریف کردستان آنچنان استقبالی از رئیسی کردند که خبرنگاران را هم حیرت‌زده کرد. این استقبال نه تنها در سنندج که در سقز و بانه هم صورت گرفت. به‌خوبی می‌شد نهایت شادمانی و نشاط را در مردمی دید که پس از ۱۹ سال از کلنگ خوردن طرح بزرگ راه‌آهن همدان – سنندج در دولت خاتمی، شاهد «افتتاح واقعی» این پروژه ۴۲۰ کیلومتری بودند، نه «افتتاح نمایشی» و ناقص و تمام‌نشده دولت قبل، که حتی یک بار هم در همه این سال‌ها، از این خط قطاری حرکت نکرد! همچنین مردم خوب سقز که پس از ۲۷ سال از کلنگ‌خوردن پروژه فرودگاه این شهر، حالا با دست سید ابراهیم رئیسی بهره‌برداری از آن را به چشم دیدند و شادی کردند. من به بسیاری از طرح‌ها و پروژه‌های دیگر این سفر از جمله رفع مشکل کولبران و افتتاح بازارچه مرزی و ورزشگاه و آبرسانی‌های جدید در کردستان اشاره نمی‌کنم تا تصور نشود که این یک یادداشت تبلیغاتی است؛ که البته اگر می‌بود هم خوب بود! اما واقعاً حیف است که این‌همه کار در این شرایط سخت اقتصادی و تحریم انجام شود و دستگاه تبلیغاتی دولت فعلی از حداقل تبلیغات رسانه‌ای هم عاجز باشد، تا فرصت به دست نامردانی بیفتد که یک تپق کلامی از یک سخنرانی رئیس‌جمهور را دستمایه طنز و استهزا و کوبیدن مردی کنند که شب و روزش را برای خدمت گذاشته است، تا خدماتش و کار‌های کارستانش دیده نشود؛ و متأسفانه باید گفت که آن‌ها در کارشان موفق‌تر از کسانی هستند که وظیفه روشنگری از خدمات نظام را دارند. البته اگر مردم در سایر نقاط کشور از خدمات و تلاش‌های رئیسی و دولتش در کردستان یا هر جای دیگر بی‌اطلاع بمانند، حداقل خود مردم آن مناطق که می‌دانند حالا چه اتفاقاتی در شهرهایشان افتاده است. مردم بانه و برخی شهر‌ها که می‌دانند که پیش از این روزی شش ساعت بیشتر آب نداشتند. اهالی سنندج که می‌دانند تا سه روز پیش قطاری در این مسیر سوت نزده بوده و حالا دیگر نه یک شکلات، که شیرینی‌ها پخش می‌کنند و از ملامت هیچ فتنه‌گر وابسته‌ای هم نمی‌ترسند و شادی خود را پنهان نمی‌کنند. من هم مانند ده‌ها هزار نفری که در هر شهر کردستان به استقبال رئیسی آمدند، شادمانی خودم را پنهان نمی‌کنم و می‌گویم: سلام آقای رئیس‌جمهور! خدا قوت. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳️ مردی که احساس تکلیف نکرد! همیشه از دیدن کسانی که یک شغل و مسئولیت داشته‌اند و تمام فکر و ذکر خود را معطوف آن کار کرده‌اند خوشم می‌آمده است. برعکس از کسانی که همزمان چندین شغل و مسئولیت غیرمرتبط داشته‌اند و از این شرکت به آن اداره و از آن اداره به فلان مرکز و از فلان مرکز به بهمان مؤسسه در رفت‌وآمد بوده‌اند و البته گاهی از بس این مسئولیت‌ها! زیاد بوده حتی فرصت شرکت در جلسات آنجا‌ها را هم پیدا نمی‌کرده و فقط حقوق‌های نجومی آخر ماه آنها را دریافت می‌کرده‌اند، بیزار بوده‌ام. این غیر از بیزاری از کسانی است که خود را به آب و آتش می‌زنند تا به عنوان و مسئولیتی برسند و اصولاً حب جاه و مقام دارند و به تعبیر معصوم «طلب ریاست» دارند و به فرمایش رسول اعظم «ص» ریاست و مسئولیتی را پذیرفته‌اند و می‌دانند که اهلیت آن را ندارند و سرانجام، «در قبر و قیامت جایگاه آنها پر از آتش خواهد شد». این الزاماً به معنای غلط بودن این شیوه برای کسانی که مشاغل مرتبط دارند نیست؛ طبیعی است که یک رئیس‌جمهور طبق قانون رئیس شورای عالی اقتصاد و شورای عالی امنیت ملی و چندین بخش مرتبط دیگر هم است و چه بسا این جزو الزامات منطقی تصمیم‌گیری درست برای فرد اول اجرایی کشور باشد، اما مثلاً اینکه طرف مثل بسیاری از نمایندگان فعلی یا قبلی مجلس، هم نماینده مردم در پارلمان باشد، هم عضو یا رئیس هیئت مدیره یک یا چند شرکت اقتصادی و مالی و مؤسسه بانکی و خودروسازی، کاملاً غلط و فسادزاست و حداقل این است که از وظیفه اصلی خود در بررسی انبوه طرح‌ها و لوایح و رسیدگی به جزئیات رویداد‌ها در بخش‌های مختلف کشور باز می‌ماند. اینکه آقای شریعتمداری مدیرمسئول کیهان هیچ‌وقت پیشنهادات مختلف برای نمایندگی مجلس را نپذیرفت و خودش هم برخلاف بسیاری افراد، عضو یا رئیس شرکت و مؤسسه و مرکز دیگری نبود همیشه برایم جالب و تحسین‌برانگیز بوده است. غلامحسین محسنی اژه‌ای رئیس دستگاه قضا نیز با آنکه می‌تواند بدون آزمون در خبرگان رهبری وارد شود، و به‌رغم جایگاه مهمی که می‌توانست در این مجلس به‌عنوان قاضی‌القضات داشته باشد، ثبت‌نام نکرد نیز همتّی ستودنی دارد. از وقتی هم که آقای مروی به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد، از اینکه می‌دیدم ایشان هیچ مسئولیت دیگری ندارد و تمام وقت خود را به رسیدگی به وظایف محوله در این مجموعه بزرگ و مهم اختصاص داده است بسیار خوشحال بودم. انصافاً مدیریت آستان قدس با زیرمجموعه‌های بزرگ و فراوان آن اگر نه بیشتر از یک وزارتخانه اصلی، به اندازه آن وقت و کار می‌برد و چه خوب که آقای مروی تمام فکر و ذکر و همت خود را برای بهبود وضعیت همین مجموعه گذاشته است و بس. البته در مسائل نظارتی شاید بتوان با اغماض قبول کرد که کسی مثلاً هم مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در استانی را داشته باشد و هم عضو مجلس خبرگان (و نه مجلس شورای اسلامی) باشد. قاعدتاً مجلس خبرگان همان‌طور که از اسم آن پیداست محل اجتماع و اجماع خبرگان اینجا و آنجاست. با این‌حال، وقتی آقای مروی برخلاف انتظار و تصور همه، اعلام کرد که برای عضویت مجلس خبرگان رهبری ثبت نام نخواهد کرد، علاقه‌ام به ایشان چندین برابر شد. با اینکه متولیان قبلی آستان قدس یعنی مرحوم طبسی و آقای رئیسی با رأی مردم عضو مجلس خبرگان هم بوده‌اند و ظاهراً آن کار تداخل و تزاحمی با مسئولیت آن‌ها نداشته است. اما اینکه کسی به همین مقدار هم نخواسته از تمرکز و جدیت در کار اصلی خود بازبماند، جای قدردانی و تحسین دارد. متولی فعلی آستان قدس رضوی در این‌باره گفته است: اگر در مقوله‌ای به تکلیف و وظیفه شرعی برسم، از انجام آن ابایی نخواهم داشت، اما در خصوص حضور در مجلس خبرگان، احساس تکلیف شرعی نکردم و الحمدلله شخصیت‌های شایسته‌ای [برای این مسئولیت] حضور دارند... اگر بدون احساس تکلیف شرعی در این انتخابات شرکت می‌کردم، از حضرت رضا «ع» خجالت می‌کشیدم و ناسپاسی به درگاه حضرت بود، چراکه معتقدم توفیق نوکری دستگاه قدس رضوی بالاترین افتخار است و رهبر معظم انقلاب با آن مقام و شأن والا می‌فرمایند: "بهترین حکمی که در زندگی‌ام گرفته‌ام، حکم خادمی حضرت رضاست"». این جمله آقای مروی هم خیلی خوب و قابل توجه است که «اینکه گفته می‌شود به طور سنتی تولیت‌های [البته متولیان]گذشتۀ آستان قدس رضوی عضو مجلس خبرگان رهبری بوده‌اند، نیز برای بنده تکلیف شرعی ایجاد نمی‌کند». کاش دستگاه‌های تبلیغی و رسانه‌ها، این شیوه حسنه آقای مروی و امثال ایشان را به عنوان الگو برای دیگران عادی‌سازی می‌کردند تا همیشه کار‌ها در مسیر درست خود جریان داشته باشد و فساد‌ها به حداقل برسد. @tdejakam
از این فرهادکُش فریاد...
✳️ از این فرهادکُش فریاد... ♦️هنوز پایم به تهران نرسیده که مجتبی می‌نویسد: امیر رو دیدی؟ دارم آتیش می‌گیرم. می‌نویسم: نگرفتم مجتبی جان! می‌گه: اینستا رو چک نکردی؟ می‌گم: نه. ولی تا مجتبی ایز تایپینگه، می‌رم اینستا و فرو می‌ریزم... 🔷 چند نفری بودیم که توی تحریریه ، مثل پروانه دور امیر می‌چرخیدیم. بهش می‌گفتیم و این هیچ ربطی نداشت به ارادت وی به که این را بعدها فهمیدیم. از بس که در موضوعات فکری و اندیشه‌ای، صاحبِ نظر و تحلیل و تفسیر بود و ما را گاه‌وبی‌گاه به سرویس معارف روزنامه و دور خودش می‌کشاند تا از دانش و فهمش بخصوص در حوزه احادیث و روایات بهره ببریم و گاهی به بحث‌ها و شوخی‌ها و کل‌کل‌کردن‌های او و علیرضا آل یمین گوش کنیم و دستشان بیندازیم. بعدها در نمازخانه مؤسسه شروع کرد برای جمعی محدود و مشتاق، خواندن و توضیح دادن و تعمیق باورها و اندیشه‌ها. 🔷 امیر از همراهان و یاران بود و سخت بر دینداری و عدالت تأکید داشت؛ در عین حال بسیار مهربان و بانشاط و پرانگیزه و عمیق بود. به‌هیچ‌وجه نگاه سطحی و شعاری و احساسی به مقوله نداشت و آن را در کنار بقیه اجزای دین، در یک مجموعه متصل و مرتبط و لاینفک می‌دید و تبلیغ می‌کرد. 🔶 بسیار به محرومان و مستضعفان توجه و تأکید داشت و از دست‌اندرکاران مجموعه‌ای از نزدیکان و دوستان بود که صندوقی ویژه رسیدگی به این قشر تشکیل داده بودند که ضوابطش با همه صندوق‌های مشابه متفاوت و به‌طرزی باورنکردنی سهل و آسان بود. ♦️قبل از اینکه به مشهد بیایم، سردبیری از ضمائم را داشت؛ نشریه‌ وزینی که آخر سر هم نفهمیدم ربط اسمش به محتوای کاملاً فرهنگی و نخبگانی‌اش (چیزی شبیه ) چه بود؟ ◼️امیر دیشب پس از زیارت علیه‌السلام، در حالی که به سمت تهران برمی‌گشت، در حادثه‌ای تلخ به همراه پدر بزرگوارش به ضیافت مولای رئوفش شتافت و ما را با بهت و حیرت و اشک و حسرت تنها گذاشت. 💠 علیرضا چقدر خوب برای این حادثه از مدد گرفته است: جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد... برنامه تشییع پیکر این پدر و فرزند صبح پنجشنبه در بهشت زهرای تهران و مراسم ترحیمشان روز جمعه است. نشانی را در اینستا داستان کرده‌ام. برای شادی روح این دو درگذشته و شفای عاجل همسر و مادر گرامی‌اش حمد و صلواتی هدیه کنیم. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳️ راز سربلندی جلال چه بود؟ سه‌چهار روز دیگر درست یکصدمین سالروز میلاد جلال آل احمد نویسنده، مترجم، روشنفکر و اندیشمند بزرگ ایرانی است؛ مردی که اوج و فرودها و به تعبیر بهتر فرودها و اوج‌های بسیاری را در زندگی تجربه کرد. او در گرداب‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی بزرگی در عمر کوتاه ۴۶ساله خود وارد شد و شگفت اینکه از همه آنها سربلند و پیروز بیرون آمد. برای کم کسانی دست می‌دهد که هم وارد میدان‌های خطیر متعدد بشوند و هم از همۀ آنها روسپید بیرون بیایند. و جلال یکی از شاخص‌ترین این آدم‌ها بود. البته هستند بسیاری که از خوفِ خراب‌کردن یا خراب‌شدن اصلاً وارد میدان‌های مهم نمی‌شوند و خطر نمی‌کنند. فرقی هم نمی‌کند که روشنفکر باشند یا مذهبی، سلبریتی باشند یا مدیر و مسئول، روحانی باشند یا دانشجو؛ آنها کنج عافیت می‌گزینند و هیچ دیکته‌ای نمی‌نویسند و بهتر بگویم هیچ غلطی نمی‌کنند و در نتیجه هیچ غلطی هم ندارند! اما جلال این‌گونه نبود. خودش در رمان «نون والقلم» که مانیفست و مرامنامه یک انسان آرمانی و یک روشنفکرِ تراز است، از قول شخصیت اول کتابش میرزا اسدالله می‌نویسد:  - حیف! حیف که این تن بدهکار است. فکر می‌کردم اگر این تن بدهکار نبود؛ بدهکار این همه نعماتی که حرام می‌کند، چه راحت می‌شد کنار نشست و تماشاچی بود و خیال بافت و به شعر و عرفان پناه برد. اما حیف که جبران این‌همه نعمت، به سکون ممکن نیست... جبران هر کدام از این نعمات را باید به عمل کرد نه به سکون؛ سکون و سکوت جبران هیچ چیزی را نمی‌کند... نفرت دارم؛ بد جوری هم دارم. من نفس نفرتم، نفس نفیِ وضعِ موجودم، و ناچار بایست نفس قیام هم باشم... وقتی از جایت تکان نخوردی، کمترین نتیجه‌اش این است که نجیب می‌مانی مثل پیرزن‌ها! جلال، فرزند یک عالم بزرگ و پسرخاله یک مجاهد نستوه [آیت‌الله طالقانی] بود، اما احساس کرد شرایط کشور اقتضای اعتراض و کار سیاسی دارد و پرسروصداترین حزب سیاسی وقت [حزب توده] محمل کنش سیاسی جلال شد. اما در همان حزب هم هیچ‌گاه سرسپرده مرکزیت نشد و به هر خطا و اشتباه آنها انتقاد و اعتراض کرد و کار به انشعاب و بعد کناره‌گیری کشید. او در حوزه دین هم وارد شد و حتی مدتی به نجف و حوزه علمیه نجف رفت و طلبگی کرد و پای درس بزرگان وقت نشست، اما به مرور نسبت به برخی موضوعات مسئله‌دار شد و از آنجا و آنها هم کناره گرفت تا اینکه با بزرگمردی چون «آقا روح‌الله خمینی» آشنا شد و دین را و تعالی را در چهره و مرام او یافت و مریدش شد و دوباره به واجبات شرعی التزام پیدا کرد و به نمازخواندن برگشت و به حج رفت و آن نامۀ نغز سیاسی – عاشقانه را از مکه برای امام نوشت: - آیت‌اللها! وقتی خبرِ خوشِ آزادی آن‌‎حضرت، تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظرالپرواز(!) بودند به سمت بیت‌الله. این است که فرصت دست‌بوسیِ مجدّد نشد. اما این جا دوسه خبر اتفاق افتاده و شنیده شده که دیدم اگر آنها را وسیله‌ای کنم برای عرض سلامی بد نیست... خواستم این دو خبر را داده باشم... دیگر این که [کتاب] «غرب‌زدگی» را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان. زیر چاپ جمعش کردند و ناشر محترم متضرر شد. فدای سر شما. دیگر اینکه طرح دیگری در دست داشتم که تمام شد و آمدم، درباره نقش روشنفکران میان روحانیت و سلطنت. و توضیح اینکه چرا این حضرات همیشه در آخرین دقایق، طرفِ سلطنت را گرفته‌اند و نمی‌بایست. اگر عمری بود و برگشتیم تمامش خواهم کرد و به حضرتتان خواهم فرستاد. علل تاریخی و روحی قضیه را گمان می‌کنم نشان داده باشم. مقدماتش در «غرب‌زدگی»ِ ناقص چاپ اول آمده... بدین‌ترتیب است که جلال از وارد شدن به هیچ میدانی نترسید و در تک‌تک آنها درست و هوشمندانه و با بینش عمیق موضع گرفت و اعتراض کرد و مناسبات را به هم زد و بیرون آمد و سر آخر هم به درست‌ترین موضع حق پایبند ماند تا زمان مرگ زودرس و تلخش. *** اول سال هم نوشتم که خیلی دوست داشتم امسال به مناسبت صدمین زادروز جلال، از لحاظ فرهنگی بیشتر به او پرداخته می‌شد. که متأسفانه نشد! اما خیلی دوست دارم در همین ماه‌های باقیمانده از سال خورشیدی جاری، به این وجه از زندگی جلال بیشتر و عمیق‌تر پرداخته شود که در جلال چه بود که در هر میدانی که وارد شد برخلاف بسیاری از دوستان و همراهانش، سربلند بیرون آمد. اگر به این سؤال خوب و دقیق پاسخ دهیم، هم می‌توانیم بفهمیم کسانی که امروز خراب شدند از سوپرانقلابی‌های پشیمان تا روحانیان واداده تا شهره‌های بند به آب‌داده چه چیز یا چیز‌هایی نداشتند که به این فلاکت امروز افتادند و در عین حال، تابلویی است در جلوی روی همه ما تا بدانیم تا با داشتن چه چیز یا چیز‌هایی می‌توان در راه حق، پایدار و ثابت‌قدم باقی ماند و منحرف و پشیمان نشد و روسپید ماند. به نظر شما آیا رسانه‌های ما به این موضوع جالب و مبتلابه خواهند پرداخت؟ متن کامل در: http://www.javann.ir/0052Nb @tdejakam
جرم: تغییر عقیده؛ ارتداد! از: سید احمد خویی
✳️ جرم: تغییر عقیده! ارتداد! پروانه معصومی، چند صباحی را با شما گذراند، در کنار شما شغل حرفه‌ای سینما را پی گرفت، انقلاب اسلامی که شد، زوایای فرهنگی پنهان ایران که با اسلام‌ستیزی پهلوی به گوشه‌ای افکنده شده بود بر او پیداتر شد؛ او به مرور زمان باور و عقیدۀ خود را تغییر داد. کم‌کم از جمع‌های فاسد و پر از فحشا و فساد شما دوری گزید و به شمال کشور رفت و در آرامش، به تکامل انسانی خود پرداخت و اگر لازم دید، در محیط مناسب به سینما و تلویزیون بازگشت. این جرم او بود: در گلّه نبودن، اطاعت نکردن، پیروی نکردن، ارتداد نسبت به کلونی کفر و شرک و فحشا و فساد شما. اما شما در حالی که در خانه شراب می‌خوردید و در کاسبی بیرون به اسلام و انقلاب در زبان تعظیم می‌کردید به او افترای ریا زدید و گفتید او سمت باد است، با جوهرۀ خودتان سنجیدید و خود را در آینه دیدید. مادامی که حس کردید جمهوری اسلامی بر بقاست تعظیم کردید و به محض وزش نسیمی فریبکار که نوای سقوط جمهوری اسلامی می‌داد بند خود را با تمام سخافت به باد دادید. حالا نه احترام نان و نمک گذشته‌ای که با او خوردید را نگاه می‌دارید، نه احترام متوفی را، و نه احترام خانواده و مجلس او را ... سخنرانی می‌کنید که «هر کس با مردم ( بخوانید با ما ) نبود، تشییعش کم جمعیت است». تو نگو که او اصلا نه خود احتیاج به حضور گلّۀ خدانشناس بر سر مزار پاکش دارد و نه نزدیکانش با فکر اومانیستی و آبادی دنیا، مقدّمه می‌چینند و لابی می‌کنند که نمایش جمعیت بدهند و نه من علاقه‌مند به او تشکر و قدردانی و فاتحه و قرآنم منوط به حضور بر سر مزار او می‌دانم. که هیچ‌کدام از شما در اوج هنرتان نتوانستید به گرد جمعیت عظیم تشییع مرحوم "مرتضی پاشائی" هم برسید! تا برتری بارزی برای خود ثبت کنید! مرحومه پروانه معصومی نیز، به خوبی با عقل و هنر تهی شما آشنا بود و نه او، نه خانواده و نه علاقه‌مندانش این مسلک تهی و نمایشی را هرگز ارزش ندانستند. حماسه اگر خواستید، یک بار دیگر عظیم‌ترین ، وسیع‌ترین و تاریخی‌ترین تشییع بشریت در دو کشور همسایه و در صدها شهر را یک بار دیگر مرور کنید. عکسهای قدیم و جدید او را می‌گذارید که قدیم چنان بوده و جدید چنان، گوئی تغییر ذاتا جرم است! این هم لطف خدا به اوست که سربلند نزد خدا وارد بشود و گناهان پنجاه سال پیش او را شما با اشتیاق بشویید و گناهان او هم به نام شما نوشته شود و به جای او هیزم جهنّم بشوید. خداوند به کسی که به سوی او می‌رود وعده داده هیچ نگران نباشد! گویا عملیات سبک کردن گناهان او همین امروز آغاز شده است. شما دروغ گفتید که به باورها، تغییرها، فکرها به‌طور یکسان احترام می‌گذارید ... دروغ گفتید تا مردم را به باورهای دیگری غیر از اسلام فرا بخوانید و فرهنگ و تمدن را نابود کنید، اما حالا که کسی به اسلام بر می‌گردد به وحشیانه‌ترین وجه به او حمله می‌کنید. اسلام از اول نیز نگفته بود هر باوری مساوی باور دیگر، دانا، مساوی با جاهل، یا طیّب، مساوی خبیث است. اسلام با مردم صادق بود و باور را به دین در برابر کفر و مرزهای الهی و غیر الهی تقسیم کرده بود و کفّار را شایستۀ حذف و مبارزه دانسته بود ... رحم الله من يقرأ الفاتحة مع الصلوات روحش شاد و یادش گرامی باد @ahmadkhoei
این یادداشت امروز به مناسبت یکصدمین زادروز جلال آل احمد در خبرگزاری ایسنا منتشر شده است؛ با این نشانی: https://www.isna.ir/news/1402091107547 @tdejakam
✳ مردی که جلال آل قلم شد... - بخش اول  جلال آل احمد که این‌روزها یکصدمین زادروزش را می‌گذرانیم، مردی با توانمندی‌های فراوان بود؛ هم نویسنده بود، هم مترجم، هم داستان‌نویس، هم استاد دانشگاه، هم منتقد ادبی و سینمایی، هم سیاستمدار و فعال حزبی و خلاصه به چندین هنر آراسته بود. اما در روزگاری که او حسابی شهرتی به‌هم زده بود و ناشران کتاب و صاحبان مجلات و مطبوعات مختلف برای گرفتن مطلب از او سرودست می‌شکستند، او هیچ‌گاه دست‌وپایش را و خودش را گم نکرد و حرمت قلمش را نگه داشت و آن را نه به ثمن بخس که اصلاً به هیچ بهایی حتی به بهای هو شدن از سوی روشنفکران و هم‌حزبی‌ها و هوادارانش نفروخت.   ممکن است اشتباه کنم اما به نظر نگارنده هیچ نویسنده مشهوری در دوران معاصر به اندازه جلال به «قلم» و «حرمت قلم» توجه نداشته و در این باره قلمفرسایی و سخنرانی نکرده است. حتی یکی از معروفترین رمان‌هایش «نون والقلم» است که شاید بتوان آن را به عنوان نوعی مانیفست و مرامنامه نویسندۀ مسئول، تراز و آرمانی معرفی کرد.   شاید تکان‌دهنده‌ترین هشدارهایی که برای یک نویسنده بتوان گفت، همین عباراتی باشد که جلال در این رمان آورده است. اگر نویسنده و روزنامه‌نگار و خبرنگارید یا مشاغلی از این دست دارید، لطفاً کمی بیشتر از معمول به این عبارات توجه کنید:  - همه حرف و سخن‌های عالَم از همین سی‌ودو تا حرف درست شده است؛ به هر زبان که بنویسی اصل قضیه فرق نمی‌کند. هر چه فحش و بد و بیراه هست، هر چه کلام مقدس داریم – حتی اسم اعظم خدا – همه‌شان را با همین سی‌‍‌‌ودو تا حرف می‌نویسند. می‌خواهم بگویم مبادا یک وقت، این کوره سوادی که داری جلوی چشمت را بگیرد و حق را زیر پا بگذاری. یادت هم باشد که ابزار کار شیطان هم همین سی‌‍ودو تا حرف است، حکم قتل همه بیگناه‌ها و گناهکارها را هم با همین حروف می‌نویسند. حالا که این طور است مبادا قلمت به ناحق بگردد و این حروف در دست تو یا روی کاغذت بشود ابزار کار شیطان. در «رسالۀ پولس رسول به کاتبان» هم آورده است:  - زینهار تا «کلام» را به خاطر«نان» نفروشی و روح را به خدمت جسم در نیاوری. به هیچ قیمتی -گرچه به گرانی گنج قارون- زرخرید انسان مشو. اگر می‌فروشی همان به که بازوی خود را، اما قلم را هرگز. در کلام خود عزاداران را تسلا باش، ضعفا را پشتوانه و ظالمان را تیغِ رو در رو.  او در جای دیگر این «به هیچ قیمتی» را بیشتر توضیح می‌دهد و نشان می‌دهد که خیلی بالاتر و والاتر از این‌ها می‌اندیشد؛ فروختن قلم برای خیلی خیلی کمتر هم در قاموس او ممنوع است. او می‌گوید حتی برای اینکه دل کسی را به دست بیاوری هم ننویس چه رسد که بخواهی که به زبان امروز شهره و سلبریتی و شاخ فضای مجازی بشوی:  - من دست کم خودم می‌دانم که با این قلم جوری تا نکرده‌ام که دل کسی را به دست بیاورم، چه رسد به «وجاهت ملی». من زده‌ام و خورده‌ام و با این زد وخورد، دست کم خودم را نیز نگه داشته‌ام؛ بی هیچ منتی بر احدی.  و در «کارنامۀ سه‌ساله» باز هم در این‌باره تلنگر می‌زند و مخاطب را به فکر و تأمل وامی‌دارد:  - «قلم» این روزها برای ما شده یک سلاح. و با تفنگ اگر بازی کنی، بچۀ همسایه هم که به تیر اتفاقی‌اش مجروح نشود؛ کفترهای همسایه که پر خواهند کشید... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا به‌کار باید برد.  در «غرب‌زدگی» به نقش قلم‌های روشنگر اشاره می‌کند و در این زمینه، با هشیاری قلم یک مرجع بزرگ تقلید را مثال می‌زند:  - می‌بینیم که اسلام چقدر قدرت دارد که با یک قلم میرزای شیرازی، امتیاز تنباکو لغو می‌شود و در اینجاست که غرب خود را در خطر می‌بیند و به خاطر همین مشروطه را بنا کرد و ضد مشروعه نشان‌داد و عده‌ای را سرگرم مقارنات و نجاسات. و در «یک چاه و دو چاله» همین شیوه را به عنوان یک دستورالعمل سیاسی – اجتماعی توصیه می‌کند:  - در دنیای سیاست و اجتماع، فراوان شده باشد تا فلان نطربوق از آن به جایی برسد... اما یک نردبان همیشه یک نردبان است و تو که آن را به سینۀ دیواری نهاده‌ای، می‌توانی پایش را بکشی و آن را که سوار است به زمین بکوبی. @tdejakam