با یاد پیر سفرکرده آیتالله #آقامجتبی_تهرانی
و خاطره شبهای قدر مسجد جامع بازار تهران
۱
دستیم به دامن عبایت، ای پیر
شعریم سروده در رثایت، ای پیر
اشکیم که میچکیم بر دامن خاک
با یاد صدای گریههایت، ای پیر
۲
بیباور را دلیلِ باور بودی
مؤمن را حجتی فراتر بودی
منبر بی پیر چیست؟ چوبی خشک است
ای پیر، تو آبروی منبر بودی
۳
کار از دل استوار برمیآید
ز آیینهٔ بیغبار برمیآید
بیهمت نردبانِ آهت، شب قدر
از نالهٔ ما چه کار برمیآید
۴
حق است که سازهای ما ناسازند
این حنجرههای خام بیآوازند
وقتی تو نباشی که بگویی آمین
مرغان دعای خلق بیپروازند
۵
آیا به حضیضِ روضهخوانهای حقیر؟
یا عربدههای اوجفرسای اخیر؟
میبندی بار و، این جوان میپرسد
ما را به که باز میسپاری؟ ای پیر
۶
اشراقی سرد، اشتیاقی خاموش
روشن شد، گُر گرفت داغی خاموش
ای چشم و چراغ شهر، بعد از تو همین:
تهران و شبی کور و چراغی خاموش
#امید_مهدی_نژاد
@OmidMahdinejad