🔸 قسمتی از وصیت نامه شهید عارف، غلامعلی پیچک:
«جنازه مرا بر روی مین ها بیندازید تا منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازه مان دریغ داریم.
به دامادی دو ماهه من نگاه نکنید، دامادی بزرگی در پیش داریم!
من در این راهی که انتخاب کرده ام سختی بسیار کشیده ام؛ خیلی محرومیت ها لمس نموده ام.
همه هدفم این است که زحماتم از بین نرود. از خدا می خواهم که حتماً این کارها را از من قبول کند و اجرم را بدهد.
اجر من تنها با شهادت ادا می شود و اگر در این راه شهید نشوم، همه زحماتم هدر رفته است.»
🔹نقل است که شهید وقتی که فقط ۵ ساله بود و مادرش برای او یک بستنی برای خرید، وی پس از باز کردن و قبل از خوردن آن در بازار، دلش برای دیگر کودکانی که بستنی نخریده بودند سوخت و آن را در آستین خود پنهان کرد و تا زمانی که به خانه رسید تمام آن بستنی آب شد. مادرش از همان کودکی متوجه روح بزرگ و شعور الهی ایشان شد.
🔸غلامعلی وقتی که بزرگتر می شود شب ها در فصل زمستان چراغ نفتی اتاق خود را خاموش می کرد تا سرما را حس کند و می گفت خیلی از مردم در خانه های خودشان نفت ندارند و من چگونه در گرمای حاصل از این چراغ نفتی با آرامش بخوابم؟ او همانند مولایش امام علی (ع) همیشه حامی فقرا و مظلومین بود و به فریاد آنها می رسید.
🔴 شادی روحش صلوات
#شهدا
#شهدا_زنده_اند
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهدا_شر_منده_ایم 😔
#مدیون_شهداییم