eitaa logo
طب کوثر (مخصوص بانوان)
1.8هزار دنبال‌کننده
272 عکس
88 ویدیو
7 فایل
🌸 این کانال، ویژه و به نام نامی مادر سادات است؛ لطفا آقایان وارد نشوند. 👑 سلام بانو! خوش اومدی 🔑 بیمه مادام‌العمر سلامت تو اینجاست 🌱رازهای نهفته‌ی بانوان فاش شد! سلامتی، قبل نطفه تا سن کهنسالی با شیوه شیرین تر از عسل🍯 روش تدریس متفاوت هست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️▪️♦️▪️♦️▪️♦️▪️♦️ فراخوان عشق کوثری 🥀 بانوان کوثری عزیز، سلام! با وجود کسالت، این متن را بی‌منت و تنها به عشق مادر سادات نوشتم. به حسینیه طب کوثر خوش اومدین! اینجا خانه دردانه هستی و بانوی آب و آینه است. خیر مقدم ویژه به همه دوستداران آقا رسول الله (ص)! امشب (شب شهادت)، قلب‌هایتان را آماده کنید تا فردا (روز شهادت) مجلس مادر را به دست بگیرید. همه با بچه‌ها دعوتید؛ یکی چایی بریزه، یکی کفش‌ها رو جفت کنه... 🔔 مهم: مطالب فردا، حاوی رمز و رازهای مهمی است؛ خواندنی و جذاب است. از کانال غفلت نکنید! خادمه شما، خانم سادات.
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
. عرض سلام و ارادت و تسلیت. 🖤 دلتان در ماتم مادر سادات آرام و پرنور باد. 🥀 امید که امروز بهترین رزق معنوی نصیب شما شود.🌱 .
طب کوثر (مخصوص بانوان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #ماجراهای_باغ_
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ 🌱 فصل بهار بود و شکوفه درختان و.... عطر دل‌انگیز طبیعت در شبِ سوگواری پیچیده بود. از چند روز قبل، خانه عمو حسین دیگر خانه‌ی معمولی نبود؛ تبدیل به پایتخت عشق شده بود. مقدمات روضه عموحسین از نصب کردن کتیبه و بساط چایی و دمنوش و... شروع شده بود. خانه، رنگ و بوی روضه‌ی مادر سادات را گرفته بود. شب شهادت مادر سادات، پس از برنامه مسجد محل، تکاپوی عجیبی در خانه حاکم بود. برو و بیاهای عمو حسین... او با دستان خودش، آب و جارو کردن جلوی درب حیاط و بساط دود دادن اسپند را انجام می‌داد که عطرش قلب کوچه را هم تسخیر می‌کرد، و روشن کردن سماورهای بزرگ و... گویی عمو حسین خود را میزبان ملائکه می‌دانست. عمو حسین که بزرگ خاندان بود، با هیبت و احترام، جلوی درب هال نشسته بود. مهمونای روضه یکی یکی، با صلابت کامل وارد می‌شدند. یکی از نوه‌ها، بدون صدا، کفش‌ها را تند و مرتب جفت می‌کرد. و لحظه‌ی ورود: هر کسی که از راه می‌رسید عمو حسین تمام قد بلند می‌شد و دست روی چشاش می‌ذاشت و می‌گفت خوش اومدین. از قبل هم صدای محزون زیبای دعای حدیث کساء تو فضای منزل کاملا معنوی و نورانی کرده بود و هرکسی که از راه می‌رسید تحت تاثیر این دعا می‌شد و محو می‌شد و سکوت کامل و لذت بخشی بود. ✍🏻 کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫 ╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗ https://eitaa.com/tebkowsar ╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝ ‌
طب کوثر (مخصوص بانوان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #ماجراهای_باغ_
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ 🌱 آخه عمو حسین می‌گه من چند روز قبل از روضه میام تو همین سالن پذیرایی می‌شینم و با صدای بلند عاشورا می‌خونم و از خداوند و آل الله علیهم السلام و ازاین در ودیوار می‌خوام که روضه‌هام مورد قبول قرار بگیره و حالت التماسانه می‌خوام. اینکه عمو حسین خیلی رو منبرها و روضه‌هاش دقت داره، آخه اعتقاد داره که هر مجلس روضه باید یک ترم دانشگاه باشد. برا همین همیشه به واحد اعزام مبلغ خوانسار زنگ می‌زنه و می‌گه من یک طلبه روشنفکر و به روز می‌خوام عین حاج آقای قرائتی، خب اگر از شاگردای آقای قرائتی باشد عالیه که به روز و جذاب و ساده صحبت کنه. خدا را شکر امسال سازمان تبلیغات حاج آقا موسوی رو فرستاده بود. چراغ‌ها و لامپ‌های روشن تابیده روی فرش‌های قرمز دست بافت عین یاقوت چشم رو نوازش می‌داد، اوه ماشاالله همون دقیقه اول، تمام فضا پر شد. همه هم جوون؛ آخه تو روستای اینجا رسمه، دختر و پسرا رو زود خونه بخت می‌فرستن، همه هم تحصیل کرده‌اند ولی دستی هم دامداری و کشاورزی دارن خدا را شکر. فضا دیگه جا نبود. با صدای حاج آقای موسوی، همه سرها رفت به سمت صدا. همه تمام قد به احترام آقا سید بلند شدن و حاج آقای موسوی تشکر کردن و روی صندلی مخصوص نشستن معمولا حاج آقا متفاوت حرف می‌زنه اول یک احکام جذاب می‌گن. مثلاً آداب نماز و بلند میشه دو رکعت نماز رو می‌خونه و واجبات رو می‌گن و چه کارای باطل کننده نمازه یا می‌گن آب بیارین وضو رو عملاً انجام میده. امشبم احکامش جالب بود: «واجبات فوری چند تاست؟»همون لحظه باید انجام بدی و لحظه ای درنگ نباید کرد.! از این طرف عمو حسین جایزه‌های جذاب با کاغذ کادوهای زرق و برق و براق و اکلیلی از دور چشمک می‌زد. حالا فکر کنین این نوجوانا که نزدیک میز جایزه نشسته بودن و محو این جوایز شده بودن که هر کس جواب درست بده یک جایزه می‌گیره. عمو حسین هم از قبل سفارشات لازم رو کرده بودن از مسائل روز و مناسب با ایام فاطمیه از زندگی و روش زندگی حضرت با همسرش خیلی شیوا و روان صحبت کنه. خب از طرح سوال احکام و جواب دادن درست و دادن جوایز.... ✍🏻 کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫 ╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗ https://eitaa.com/tebkowsar ╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝ ‌
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ 🌱 در این لحظه، حاج آقا موسوی با صدایی رسا و لحنی کوبنده، همه را متوجه خود ساخت: "ای برادران و خواهرانی که صدای مرا می‌شنوید! امروز، که به مجلس مادر سادات آمده‌ایم، باید از این اقامه عزا یک یادگار حیاتی برای خود ببریم. من نگران قیامتم هستم که این امر مهم گوش شما برسونم. مرحوم کافی (ره)، سال‌ها پیش روی منبرها داد می‌زد که: از این روغن‌های صنعتی استفاده نکنید! من امروز همان پیام سلامتی را به امت می‌رسانم تا فردای قیامت گرفتار نشوم. یادتان باشد، روح سالم در بدن سالم است!" "بیایید از امروز، مثلث سلامت را رعایت کنیم: آب: آب چشمه بخورید یا حتماً آب‌ها را بجوشانید و استفاده کنید. نمک: نمک سفره شما باید نمک سنگ یا نمک دریا باشد؛ نمک یددار سم است! روغن: روغن‌های صنعتی، مایع و سرخ‌کردنی را برای همیشه ترک کنید." ✍🏻 کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫 ╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗ https://eitaa.com/tebkowsar ╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝ ‌
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌« چادرت را بتکان روزی ما را بفرست... » 🎙 بانوای: حاج 🖤به حسینیه صدیقه طاهره سلام الله علیها خوش اومدین. 💚 ☑️چشاتون بارونی شد در امر فرج و سلامتی سید علی خامنه ای مقتدرترین رهبر جهان دعا کنین و همچنین طلب بارون 🤲 . .
طب کوثر (مخصوص بانوان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #ماجراهای_باغ_
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ 🌱 عمو حسین هم از قبل سفارشات لازم رو کرده بودن از مسائل روز و مناسب با ایام فاطمیه از زندگی و روش زندگی حضرت با همسرش خیلی شیوا و روان صحبت کنه. خب از طرح سوال احکام و جواب دادن درست و دادن جوایز.... حاج آقا شروع کرد: یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. "حالا در عالم هستی دو ستاره‌ای بودن به نام فاطمه و علی که از جنس نور و آسمانی بودن اینا اصلا زمینی نبودن ولی چند صباحی اومدن تا دربین زمینیان زندگی کردن که، چگونه خوب زندگی کردن آموزش بدن." سپس حاج آقا با ظرافت وارد فضاسازی شد: "از فضای شهر مدینه و کوچه بنی هاشم و اینکه یک توضیح اجمالی از بدو تولد این دختر حضرت زهرا و توصیف جمال دل آرای این دختر طبق روایت همراه با سند" ارائه داد. "کم کم این دختر پدر، بزرگ شد و داشتن خواستگارهای متعدد طبق تصمیم‌گیری که خبر از عادی نبودن شخصیت والای حضرت امیر بود، این امر مقدس انجام شد." "و این دو ستاره آسمانی که اصلا از جنس خاک نبودن، در محله‌ای دورتر از منزل رسول الله (ص) زندگی مشترک‌شون رو شروع کردن که در ابتدا حضرت مستأجر بودن. که کم کم این دوری پدر رو رنجور کرد که اینجا بود که در نزدیک‌ترین مکان در کنار آقا رسول الله اومدن و زندگی مشترک‌شون ادامه و دارای فرزندانی شدن و..." ✍🏻 کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫 ╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗ https://eitaa.com/tebkowsar ╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝ ‌
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ 🌱 حاج آقا: "خب مادر سادات خصوصیات عجیبی داشتن و اینکه خیلی با محبت بودن. تو زندگی حضرت عشق و محبت به همسر و خانواده موج می‌زد." "که اینجا حاج آقای موسوی می‌گن نظام عالم هستی بر اساس عشق و محبت بنا شده و حتی این عشق و محبت در موجودات دیگه از جمله پرندگان هم هست و بر اساس غریزه‌شون." (حاج آقا دو داستان را برای تأیید مودت و محبت آورد):که اسلام بنای اصلیش بررحمانیت و رحیمیت هست داستان کامل گنجشک و حضرت سلیمان (ع): "روزی دو گنجشک نزد حضرت سلیمان (ع) آمدند. گنجشک نر با ناراحتی تمام عرض کرد: «ای پیامبر خدا! این همسر من است. او به من بی‌اعتنایی می‌کند و از توجه به من سر باز می‌زند!» گنجشک ماده گفت: «او ادعا می‌کند که اگر با او همراهی نکنم، سرزمین یمن را ویران خواهد کرد!» حضرت سلیمان خندید، اما گنجشک ماده گفت: «او را به خاطر این ادعای دروغین مجازات کنید! چرا که مردان معمولاً وقتی ادعای بزرگی و بی‌جا می‌کنند، محبتشان در دل همسرانشان کم می‌شود.» حضرت سلیمان (ع) از این سخن تعجب کرد و توبیخ گنجشک نر را کرد تا به این بهانه که دنبال قدرت است، همسرش را آزار ندهد. سلیمان (ع) فهمید که محبت، قانون سازی و جاری هست در بین همه موجودات. (سند: علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۱۴، ص ۱۲۱، نقل از قصص الأنبیاء)" داستان جوان و تأخیر مرگ به واسطه‌ی مهر همسر: "همچنین به یکی از پیامبران خبر رسید که جوانی مؤمن، تنها چند روز عمرش باقی مانده است. پیامبر امر کرد: "بروید بساط ازدواج شو محیا کنین." اما روز موعود که رسید، جوان زنده بود! خداوند فرمود: "به واسطه‌ی محبتی زیادی که همسر و خانم این جوان به شوهرش داشت مرگش به تأخیر افتاد." زیر تشک جوان را دیدند، ماری بزرگ و سیاه که مأمور قبض روح بود، خشک شده و مرده بود! (سند: شیخ صدوق، الأمالی، ص ۲۹۰، مجلس ۴۷، حدیث ۱۱)." حاج آقا: "حالا در عالم هستی دو ستاره‌ای بودن به نام فاطمه و علی که از جنس نور و آسمانی بودن اینا اصلا زمینی نبودن ولی چند صباحی اومدن تا دربین زمینیان زندگی کردن که، چگونه خوب زندگی کردن آموزش بدن."زندگی این حضرات عین محبت و عشق واقعی بود! "فضای جلسه روضه عموحسین محو صحبت‌های حاج آقای موسوی شده بودن و کسی حواسش به زمان نبود که حاج آقا گفتن، دردانه هستی یعنی چی؟... که کم کم فضای جلسه داشت نورانی‌تر می‌شد و اینکه روز واقعه بر اساس روایت اهل سنت و "چند نفر اومدن تو کوچه بنی هاشم هیزم آوردن و لشکر کشی و در حالی در خونه فقط زهرا بود و علی هم در مسجد بودن وغربت و انتهایی ال الله، زهرایی به هیچ عنوان نامحرم هیئت و اندام حضرت رو کسی نمی‌دید و بعد از واقعه غدیر یکی یکی درب خونه انصار و مهاجربن رو می‌زد و از ایشون می‌خواستن حجت رو درین دنیا تموم کنه و آن هم فقط به خاطر ولایت خاندان آل الله بود و می‌گفت مکر شما در روز واقعه غدیر، بحث جانشینی بعد از پیامبر رو ندیدین جواب می‌دادن چرا فقط حضرت می‌خواستن از این مردم بی وفا اقرار بگیرن و بیاین یک صدا زیر پرچم سبز خوشگل آقا رسول الله یکدست شن و یک ملت ۷۳ فرقه نشیم و فقط از این ۷۳ تا یک فرقه حق هست ذکر سند..." (سند مرجع ۷۳ فرقه: سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۲۲). "مجلس داشت منفجر می‌شد یک حال عجیبی تو مجلس پیدا شده بود تازه هنوز حاج آقای موسوی وارد اصل روضه نشده بود که سوزندان درب و میخ درب و ماجرای محسن سقط شده." صدای حاج آقا اوج گرفت: "... آن درب ساده، با هیزمِ کینه سوخت! (سند هجوم: ابن قتیبه دینوری، الإمامة و السیاسة، ج ۱، ص ۳۰). این ضربه نه تنها روح را آزرد، بلکه جسم را دچار یک ضایعه شدید کرد و خونریزی داخلی آغاز شد. مجلس اهل بیت علیهم السلام هم جسم و روح تو صفا میده، "شعر و مداحی قدیمی: جوانی رو تماشا کن که بهر راه رفتن همون دستی که بشکسته هست بر دیوار می‌گیرد در آن روزی که دیوان عدالت می شود ... به جز محسن دو شاهد از دیوار و می‌گیرم و..." حاج آقا با صدای محزون مجلس مادر رو حسابی صفا داد. پس از پایان روضه، سکوتی سنگین حاکم شد. عطر چلو گوشت جایگزین عطر اسپند شد. و بعد هم پذیرایی شام و چلو گوشت. سفره‌ای به وسعت کرامت اهل بیت علیهم السلام پهن شد. دو تا گوسفند عمو حسین که نذر روضه مادر سادات شده بود، آماده شده بود. جوانان، که حالا هم روحشان با روضه صفا یافته بود و هم جسمشان با غذای حلال، با اشتیاق دور سفره نشستند. #مجلس_بی_ریا ✍🏻 کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫 ╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗ https://eitaa.com/tebkowsar ╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝ ‌