طب الرضا
وقتی از «ژوان» پرسید: «کی تو رو شیعه کرد❓» او جواب داد: «دعای کمیل علی(ع)» 🌹🍃 #کمال_کورسل ؛ تنها شهی
🌹🌹پدرژوان ازتجار مراکشی بودو🕌مسلمان ومادرش🇫🇷 فرانسوی و ⛪️مسیحی.
۱۷ ساله بود که همراه پدرش در سفری تجاری به مراکش رفت و🕋مسلمان شد. دریکی ازنمازجمعه های اهل تسنن🇫🇷 پاریس یکی ازسخنرانیهای #امام_خمینی(ره) به دستش رسید، گوشهی خلوتی پیداکردوخواند.📖
خیلی خوشش آمده بود خواست که باز هم برای او از این🎙 سخنرانیها بیاورند.
بعد از مدتی، رفت وآمدِ «ژوان کورسل» با دانشجوهای🇮🇷 ایرانی کانون پاریس، بیشتر شد.
غروب شب جمعه ای همراه دوستش جهت🙏 #دعایکمیل رفت وآخرمجلس نشست.
چون پدرش مراکشی بود، عربی را خوب میدانست. آن شب «ژوان» توسل خوبی پیدا کرد. این را همه بچهها میگفتند.
🌷🌷
یک روز بچههای کانون، دیدند «ژوان» نماز میخواند، اما دستهایش را روی هم نگذاشته و هفته بعد دیدند که بر مُهر سجده میکند.
وقتی از «ژوان» پرسید: «کی تو رو شیعه کرد؟» او جواب داد: « #دعایکمیلعلی(ع)»
جهت #طلبه شدن به🇮🇷 ایران عزیمت کرد.
اجازه نمیداد🕰 یک دقیقه از وقتش ضایع شود. همیشه به دوستانش میگفت: معنا ندارد کسی روی #نظم نخوابد؛ روی نظم بیدار نشود.»⏱
خیلی راحت میگفت:«من کار دارم. شما نشستید با من حرف بزنید که چی بشه! برید سر درستون. من هم باید مطالعه کنم.»📖
📚 کتاب «چهل حدیث» و «مسألة حجاب» را به زبان 🇫🇷فرانسه #ترجمه کرد.
یک روز هم تصمیم گرفت به #جبهه برود.🔫
گفت:« بایدبروم، حضرت امام گفتند #واجب است.»
فردای آن روز، رفته بود لشگر بدر و به عنوان بسیجی، اسم نوشته بود و رفت عملیات مرصاد۲. هنوز یک هفته نشده بود که خبر #شهادتش را آوردند. آن موقع، تقریباً #بیستوچهارسال داشت.
🌹🌹
از زمان بلوغش تا شهادت هشت ـ نه سال بیشتر عمر نکرد، ولی هر روز یکقدم جلوتر بود. ⛪️مسیحی بود،🕌 سنی شد، و بعد شیعه. مقلد امام شد و مترجم و بالاخره رزمنده.
چقدر راحت این #قوسصعودی را طی کرد، چقدر سریع.
#کمال، آگاهانه #کامل شد و در یک کلام، بنده خوبی شد
🌹🌹
#شهیدکمالکورسل -ژوان (شهیدفرانسوی دفاع مقدس)
#شادی_روح_شهید_صلوات
@ayatollah_haqshenas
طب الرضا
🌹سلام بر ابراهیم....💔
☘ سلام بر ابراهیم ☘
🌷 حلال مشکلات
✔️ راوی : یکی از دوستان شهید
🔸از پيامبر سؤال شد: «کداميک از مؤمنين ايماني کاملتر دارند؟
فرمودند: آنکه در راه خدا با #جان و #مال خود جهاد کند »
سردار محمد کوثري( فرمانده اسبق لشكر حضرت رسول ) ضمن بيان خاطراتي از ابراهيم تعريف ميكرد:
🔸در روزهاي اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهيم گفتم؛ برادر هادي، حقوق شما آماده است هر وقت صلاح ميداني بيا و بگير.
در جواب خيلي آهسته گفت: شما کي ميري تهران!؟
گفتم: آخر هفته. بعدگفت: سه تا آدرس رو مينويسم، تهران رفتي حقوقم رو در اين خونه ها
بده!
من هم اين کار را انجام دادم. بعدها فهميدم هر سه، از خانواده هاي #مستحق و آبرودار بودند.
٭٭٭
🔸از #جبهه برم يگشتم. وقتي رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولي همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هايم از من پول ميخواهند. تازه اجاره خانه را چه كنم!؟ سراغ کی بروم؟ به چه کسي رو بيندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبي نداشت.
سر چهارراه عارف ايستاده بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند.
من اصلاً نميدانم چه كنم!
🔸در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم #ابراهيم سوار بر موتور به سمت من آمد. خيلي خوشحال شدم.
تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد.
چند دقيقه اي صحبت كرديم. وقتي ميخواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتي؟!
گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولي مهم نيست.
دست کرد توي جيب و يک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نميگيرم، خودت احتياج داري.
گفت: اين قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتي پس ميدي. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت.
🔸آن پول خيلي #برکت داشت. خيلي از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتي مشکلي از لحاظ مالي نداشتم.
خيلي دعايش کردم. آن روز خدا ابراهيم را رساند. مثل هميشه #حلال مشكلات شده بود.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
#سیره_عاشقان
#شهید #ابراهیم_هادی
@ayatollah_haqshenas
🌹🌹 شهیدرمضان🌙
شهیدی که در #رمــضان بدنیا آمد
در رمضــــــــــان وارد #حـــوزه شد
در رمضــــــــــان به #جبـــــهه رفت
در #عملیات_رمضـــــان شهـید
و #مفــقودالاثر شد در ماه رمضـان
نیز پیڪر مطـهرش #پیدا و تشـییع
شـــــد.
#شهید_ایوب_توانائے🌷
#یاد_شهدا
#شادی_روح_شهداصلوات
@ayatollah_haqshenas