eitaa logo
طب الرضا
870 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
75 فایل
مباحث آموزشی #رایگان حجامت ، ماساژ و مزاج شناسی انجام انواع حجامت تخصصی فصد زالو درمانی ماساژ درمانی #شهر_قدس ادمین کانال(مشاوره) : @Khademoreza888
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷✨🌷✨🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷✨🌷 🌷✨🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 🌻 برادر شهید : یک سال بعد از تولد داداش حسن، من ازدواج کردم و ارتباط تنگاتنگی با هم نداشتیم؛ اما دفعات کمی که کنار هم بودیم، اخلاقش دستم آمده بود. رفتار خاصی با من داشت، انگار حق پدری گردنش داشته باشم، یادمِ از سفر مشهد یک انگشتر سبز خیلی زیبا برایم آورده بود. گفت: ـ داداش حسین این انگشتری شبیه انگشتری حضرت آقاست خوشم آمد، براتون خریدم.❄️ روز پاسدار همیشه گل و شیرینی می‌خرید، می‌آمد دیدنم. حسن مرا به یاد پدرم می‌انداخت. برای پدرم خیلی عزیز بود حرمتش را نگه می‌داشت. همه جا با هم می‌رفتند، انگار به هم قفل و زنجیر شده باشند. علاقه عجیبی به پدر داشت که شاید در وجود ما این کمتر بود. وقتی پدرم مریض شد و بیمارستان خوابید، رفت دیدنش. همین‌که به بالای سرش رسید، از حال رفت. حسن را بردیم، روی یک تخت دیگه خواباندیم تا حالش کمی بهتر شد. اشکش بند نمی‌آمد، فوت پدر برای حسن ضایعه سنگینی بود. خیلی در روحیه‌اش تأثیر گذاشت.❄️ روز فوت پدر، حسن یک حرکت قشنگی کرد که به ذهن هیچ‌کدام از ما خطور نمی‌کرد. کفن بابا را برداشت و تمام امامزاد‌ه‌ها را چرخاند و تبرک کرد. شب آمد خانه، رفت یه گوشه به نماز ایستاد. کفن پدر هم کنارش بود. بعد از نماز کفن را گرفت، بغلش زارزار گریه می‌کرد. آن شب همه منزل پدر بودیم، صبح که بیدار شدیم، دیدم حسن کمی سرحال شده. لبخند روی لبش نشسته. مادر پرسید: ـ حسن جان چی شده؟ انگار حالت بهتره؟ ـ خواب بابا را دیدم به هم گفت، «پسرم این‌قدر دلتنگی نکن، تو خیلی زود می‌آیی پیشم.» یک سال و چند ماه از فوت پدرم نگذشته بود که حسن شهید شد.❄️ 🌷 ✍هاجر‌پورواجد @ayatollah_haqshenas