eitaa logo
طب الرضا
857 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
75 فایل
مباحث آموزشی #رایگان حجامت ، ماساژ و مزاج شناسی انجام انواع حجامت تخصصی فصد زالو درمانی ماساژ درمانی #شهر_قدس ادمین کانال(مشاوره) : @Khademoreza888
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷✨🌷✨🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷✨🌷 🌷✨🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 🌻راوی خواهر شهید : مدتی بود که آرایشگاه نمی‌رفت. موهای سرش داشت، بلند می‌شد. گمان کردم، به‌خاطر مشغله درس و مدرسه فرصت ندارد هرچه می‌گفتم: ـ حسن جان برو موهاتو کوتاه کن! ـ باشه؛ آبجی می‌رم تا اینکه موهاش به شانه‌هایش رسید. نگو مادرم می‌دانست که حسن دوست دارد، موهایش را بلند کند و بهش چیزی نمی‌گفت. ❄️ تا اینکه یک روز غروب رفتم، به مادرم سر بزنم. توی حیاط فرش پهن کردم دور هم نشستیم، حسن یک سینی چایی ریخت و آورد. مادرم گفت: ـ راستی حسن، دختر همسایه امروز حسرت موی تو را می‌خورد. یک‌دفعه داداش برافروخته شد و پرسید: ـ مگه چی می‌گفت؟ ـ خوش به حال حسن آقا! چه موهایی داره!❄️ همان لحظه حسن غیبش زد. بعد از یک ساعت آمد و از موی بلندش خبری نبود. داداش حسن اصلاً دوست نداشت، نظر کسی را به‌خصوص دخترها را به خودش جلب کند. بعد از آن هرگز موهایش را بلند نکرد.❄️ 🌻راوی مادر شهید : حسن بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد. رفت سوم دبیرستان، درس‌هایش سنگین شده بود. خیلی دوست داشت که وارد دانشگاه شود. به همین دلیل برای درس، وقت بیشتری می‌گذاشت. از مدرسه که می‌آمد، می‌رفت طبقه بالا. برایش چایی و میوه می‌بردم، عصرانه می‌بردم، چند دقیقه کنارش می‌نشستم. من از کارهای روزانه می‌گفتم، حسن هم از اتفاقاتی که در مدرسه می‌افتاد یک روز تقریباً نزدیک به عید بود از مدرسه آمد صدایم کرد: ـ مامان یه چایی بریز بیا بالا! گفت: ـ مدت‌هاست که برات کاری نکردم امسال عید می‌خوام خوشحالت کنم. ـ پسرم اول اینکه که سرت گرم درسه دوم اینکه انتظاری از تو ندارم، مادر. ـ می‌خوام، قسمت‌هایی از خونه که سیمانه، سنگ کنم.❄️ فردای همان روز وقتی از مدرسه رسید، با عجله کتابش را انداخت، توی راهرو و رفت. یکی دوساعت بعد برگشت یک‌ تکه سنگ به رنگ طوسی آورد و نشانم داد. پرسید: ـ مامان، این رنگ را دوست داری؟ ـ دوست که دارم پسرم؛ اما راضی نیستم، به‌زحمت بیفتی ، اصرار داشت که من را خوشحال کنه. قسمت‌هایی از خونه را که سیمان بود، سنگ‌کاری کرد. یک ریال هم از ما پول نگرفت.❄️ دیوارها تمیز و مرتب شدند. هرکدام از اقوام که عید‌دیدنی می‌آمدند، با شوق و ذوق از زحمت و محبت حسن تعریف می‌کردم.❄️ ✍هاجر‌پورواجد @ayatollah_haqshenas