eitaa logo
طب الرضا
828 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
75 فایل
مباحث آموزشی #رایگان حجامت ، ماساژ و مزاج شناسی انجام انواع حجامت تخصصی فصد زالو درمانی ماساژ درمانی #شهر_قدس ادمین کانال(مشاوره) : @Khademoreza888
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆راوی.حاج حسین یکتا: 🌺خیلی ها تو نماز جمعه میگفتند : جنگ ، جنگ تا پیروزی ، اینا حزب الله هایی ها بودند و خیلی ها اومدن تا جبهه اینا انقلابی بودند ولی تو این نبرد چون جهاد اکبر نه حزب الله هایی ازشون کار بر میاد ، نه انقلابی هایی که اومدند ، فقط " انقطاعی ها" ازشون کار بر میاد، اونایی که شب عملیات همه کپ کردند این بلند شد آرپی چی رو زد، شب عملیات عبدالحسین برونسی رفت سجده گریه کرد، بی بی حضرت زهرا (س) تو عالم مکاشفه دید و به شهید عبدالحسین برونسی گفت 20 تا به راست 10 تا به چپ ... حالا تو باید امروز معبر رو پیدا کنی....👆👆 @ayatollah_haqshenas
khakhaye-narm-kooshk_46563.pdf
2.07M
خاک های نرم کوشک از پرتیراژترین رمان های فارسی اثر سعید عاکف زندگی شهید برونسی @ayatollah_haqshenas
20.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معلم مدرسه عشق شهیدی که بعد از 27سال بابازگشت پیکرش هدایتگری می کند @ayatollah_haqshenas
اوستا عبدالحسینِ بنّای درس‌نخوانده، در میدان جنگ در بین رزمندگان وقتی می‌ایستاد و حرف میزد -آن کسانی که پای صحبت او بوده‌اند و شنیده‌اند، [میدانند]- مثل یک حکیم، مثل یک دانای خردمند حرف میزد و قانع میکرد طرف مقابلش را؛ جنگ، انسان‌ساز است. این دفاع مقدّس با این خصوصیّاتی که من گفتم، یک چنین انسانهایی تربیت میکند. بیانات در توصیف @ayatollah_haqshenas
طب الرضا
اوستا عبدالحسینِ بنّای درس‌نخوانده، در میدان جنگ در بین رزمندگان وقتی می‌ایستاد و حرف میزد -آن کسانی
برخوردار از معرفت درونی ایشان اول جنگ وارد میدان نبرد شده بود... بعضی از دوستان ما که ... با این جوان بی‌سواد صحبت کرده بودند، می‌گفتند آن‌چنان برای این‌ها صحبت می‌کرده که دلهای همه‌ی این‌ها را در مشت می‌گرفته؛ به خاطر همین که گفتم، یک معرفت درونی را، یک ادراک را، یک احساس صادقانه را و یک فهم از عالم وجود را منعکس می‌کرده؛ بعد هم بعد از شجاعتهای بسیار و حضور در میدانهای دشوار، به شهادت می‌رسد. ۱۳۸۵/۰۳/۲۳ امام خامنه ای @ayatollah_haqshenas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رابطه ویژه شهید برونسی باحضرت زهرا سلام الله علیها توسل واعتقاد به حضرت زهرا سلام الله علیها را از شهید بیاموزیم @ayatollah_haqshenas
امروز23اسفند سالگرد شهادت دلداده حضرت زهرا سلام الله علیها عبدالحسین برونسی است. @ayatollah_haqshenas
طب الرضا
...: ﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِس
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 داماد طلبه 》 🖇با شنیدن این جمله چشماش👀 پرید ... می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود ... 🌙اون شب وقتی به حال اومدم ... تمام شب خوابم نبرد ... هم درد، هم فکرهای مختلف ... روی همه چیز فکر کردم ... یأس و خلأ بزرگی رو درونم حس می کردم ... برای اولین بار کم آورده بودم ... اشک، قطره قطره از چشمهام 😢😢می‌اومد و کنترلی برای نگهداشتنشون نداشتم ... 🔹بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم ... به چهره نجیب علی نمی‌خورد اهل زدن باشه ... از طرفی این جمله‌اش درست بود ... من هیچ وقت بدون فکری و تصمیم‌های احساسی نمی‌گرفتم ... حداقل تنها کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود ... و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود ...😊 با خودم گفتم، زندگی با یه طلبه هر چقدر هم سخت و وحشتناک باشه از این زندگی بهتره ... 👌🍃 اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ‌‌❓ ... چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راهکار رو پیدا کردم ... یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال‌پرسی به همه دوست‌ها، همسایه‌ها و اقوام زنگ☎️ زدم ... و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می‌خواستم و در نهایت ... وای یعنی شما جدی خبر نداشتید❓ ... ما اون شب شیرینی خوردیم💞 ... بله، داماد طلبه است ... خیلی پسر خوبیه ... کمتر از دو ساعت بعد، سر و کله پدرم پیدا شد ... وقتی مادرم برگشت، من بی‌هوش روی زمین افتاده بودم ... اما خیلی زود خطبه عقد من و علی خونده شد 💞💞... البته در اولین زمانی که کبودی‌های صورت و بدنم خوب شد... فکر کنم نزدیک دو ماه بعد ...✨ ✍ ادامه دارد ... @ayatollah_haqshenas
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 دل تنگ دیدنت شده ام حضرت بهار... باز آی، بی تو سخت شده دور روزگار.... السلام علی ربیع الانام... •|الســلام علیـڪ یا بقیـة الله|• @ayatollah_haqshenas
خاطرات شهدا 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 بوی امام زمان(عج) ... 🌷خاطرم هست که هفتهای برای عرض ارادت به شهدا ، همراه احمد آقا به بهشت زهرا رفته بودیم. 🌟در لابهلای صحبتهای احمد آقا به سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختیم. همانجا نشستیم. 🌻 فاتحه‌ای خواندیم. امّا احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد! 🍁در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن شهید را میشناختی؟ پاسخ داد: نه! 🍀پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ امّا جوابی نداد. 🌺فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی امام زمان(عج) را میداد. 🌱 مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند. ❤ منبع:کتاب عارفانه @ayatollah_haqshenas
شهادت حاج «عباس كریمی» فرمانده لشكر 27 محمدرسولاللَّه (ص) در جریان جنگ تحمیلی (1363 ش) تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهك‌ها بود و بيشتر وقتش صرف رفت‌وآمد ميان آن‌ها مي‌شد. غالباً هم تنها مي‌رفت و بدون اسلحه! مثلاً يك گردن كلفتي به اسم «علي مريوان» دار و دسته مسلح سي _ چهل‌نفری راه انداخته بود. عباس تصميم گرفت كه «علي مريوان» را وادار به تسليم كند. اراده كرد و رفت پیششان. اميدوار نبوديم زنده برگردد. هرچه مي‌گفتيم بابا! این‌ها كه آدم نيستند، مي‌روي، سرت را برايمان مي‌فرستند، عين خيالش نبود. مدتي با آن‌ها رفت‌وآمد مي‌كرد. در آخر علي مريوان و دار و دسته‌اش داوطلبانه تسليم شدند. @ayatollah_haqshenas