✨ #تفسیر_نور
🍃 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🍃
❤️ بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ ❤️
وَإِذَا حُيِّيْتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَآ أَوْ رُدُّوهَآ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ حَسِيباً (86)
📖 جزء 5 سوره نساء
✍ ترجمه
وهرگاه شما را به درودى ستایش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحیّت گویید یا (لااقّل) همانند آن را (در پاسخ) باز گویید كه خداوند همواره بر هر چیزى حسابرس است.
🍃نکته ها🍃
مراد از «تحیّت»، سلام كردن به دیگران، یا هر امر دیگرى است كه با آرزوى حیات و سلامتى و شادى دیگران همراه باشد، همچون هدیه دادن. چنانكه وقتى كنیزى به امام حسن علیه السلام دسته گلى هدیه داد، امام او را آزاد كرد و در پاسخ سؤال مردم، همین آیه را قرائت فرمود.
در اسلام، تشویق به سلام به دیگران شده، چه آنان را بشناسیم یا نشناسیم. و بخیل كسى شمرده شده كه در سلام بخل ورزد. و پیامبر به هر كس مى رسید حتّى به كودكان، سلام مى داد.
در نظام تربیتى اسلام، تحیّت تنها از كوچك نسبت به بزرگ نیست، خدا، پیامبر و فرشتگان، به مؤمنان سلام مى دهند.(به آداب سلام در روایات مراجعه شود).
📡پيام ها 📡
1⃣ رابطه ى عاطفى خود را نسبت به یكدیگر گرم تر كنید. «فحیّوا باَحسن»
2⃣ ردّ احسانِ مردم نارواست، باید آن را پذیرفت و به نحوى جبران كرد. «حیّوا باحسن منها»
3⃣ پاسخ محبّت ها و هدایا را نباید تأخیر انداخت. حرف فاء در كلمه «فحیوا»
4⃣ پاداش بهتر در اسلام استحباب دارد. «فحیّوا باحسن منها»
5⃣ در پاسخ نیكى هاى دیگران، ابتدا به سراغ پاسخ بهتر روید، اگر نشد، پاسخى مشابه. «باحسن منها او ردّوها»
6⃣ در جنگ هم اگر دشمن پیشنهاد صلح كرد، شما با رحمت بیشترى بپذیرید، یا مقابله به مثل آن را بپذیرید. «حییتم بتحیّة فحیّوا باحسن منها»
7⃣ از تحیّت هاى بى جواب نگران باشید، كه اگر مردم پاسخ ندهند، خداوند حساب آن را دارد و نه عواطف مردم را بى جواب گذارید، كه خداوند به حساب شما مى رسد. «انّ اللّه كان على كلّ شیىء حسیباً»
👇👇👇
✅ @telaavat
پادشاهان همه مبهوت مَقامت، گویند:
این چه شاهیست مگر؟ این همه نوکر دارد
#اربعین حسینی
#حب_الحسین_یجمعنا
👇👇👇
✅ @telaavat
🌷خواص شگفت انگیز آیت الکرسی :
✨هنگام خارج شدن از منزل ؛ هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود...
✨ هنگام ورود به منزل ؛ قطحے و فقر هرگز به منزل تان نرسد...
✨ بعد از وضو ؛ هفتاد مرتبه درجه را بالا مے برد...
✨قبل از خواب ؛ فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند...
✨ بعد از نماز واجب ؛ فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ مےشود...
📚 ثوابالاعمال و عقابالاعمال
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدونهم🌷
هر بار که نفس می کشیدم گویی وزنه ای سنگین را روی قفسه ی سینه ام بالا وپایین میکنند.حتی مهره های کمرم تیر می کشید.با هر نفس لخته های خون بر دهانم هجوم می آوردند.نفس نمی کشیدم;خون بالا می آوردم.قفسه ی سینه ام متورم ودردناک شده بود ووقت نفس کشیدن این درد تشدید می شد اما برای زنده ماندن چاره ای جز نفس کشیدن نداشتم.
سر انجام بعد از به در کوبیدن های بسیار,من مشتری همیشگی آنتی بیوتیک هایی در رنگ ها وسایزهای مختلف شدم,بدون اینکه کمترین نشانه ای از بهبودی در من دیده شود.نسخه ی دیگری هم در کار نبود.یک روز چنان نفس در سینه ام حبس شد وتقلا می کردم که خواهرها از شدت ترس ونگرانی به در ودیوار کوبیدند وبا فریاد دکتر را صدا زدند.نگهبان کشیک,گروهبان قراضه بود.وقتی دریچه را باز کرد,با خشم وعصبانیت خواهران که مواجه شد در را محکم بست ورفت.هر چه رنگم بیشتر به کبودی می رفت,صدای فریاد خواهران بلندتر می شد تا اینکه او بالاخره در را باز کرد و مثل همیشه با عینک کوری مرا از سلول بیرون انداخت.اضطراب,تنگی نفسم را تشدید می کرد.از شدت ضعف توان راه رفتن نداشتم.پاهایم را به سختی روی زمین می کشیدم.سرفه هایم مثل شیهه ی اسب مست به در ودیوار راهرو زندان می خورد وبه سینه ام بر می گشت.سرانجام این سرفه ها چنان بی تابم کردند که بی محابا عینک را از روی چشمانم پس زدم وگوشه ای نشستم اما لگدهای محکمی که به استخوانهای بی محافظم,فرود می آمد مجبورم کرد از جا بلند شوم.از اینکه مادرم آنجا نبود که جان کندن مرا ببیند خوشحال بودم.فریادهای خوفناک وکلمه های نامفهوم گروهبان قراضه ولگدهایش نمی گذاشت در آن وضعیت باقی بمانم.برای اولین بار بود که راهرو سلول ها را به خوبی می دیدم;اگر چه فقط چند ثانیه وقت پیدا کرده بودم,اما متوجه شدم در راهرویی طولانی قرار دارم که دو طرفش درهای یک شکل و اندازه. نه در مقابل هم بلکه با فاصله ی یکی دو متر از یکدیگر قرار دارند.در دو طرف راهرو دوتا از درها باز بودند ودو نگهبان کابل به دست بالای سر عده ای ایستاده بودند که به نظر می آمد زندانی باشند.نگهبان ها به آنها امر ونهی می کردند و شلاق هایشان را با گرده های آنان تیز می کردند.فقط برای یک لحظه نگاهم روی آن زندانیان متوقف ماند.برف سفیدی که بر موها ومحاسن شان نشسته بود چهره های نسبتا جوان آنها را پیر و فرسوده نشان می داد.مشغول جارو کردن زمین بودند واصلا حواسشان به اطراف نبود.تنها چیزی که با چشمان معصومشان به آن خیره بودند,مسیر حرکت جارو بود.نزدیک به یلدای دوم وشروع زمستانی دیگر بودیم. می خواستم بدانم,اینها اسیر جنگی هستند یا زندانی سیاسی عراقی.وقتی از کنارشان عبور کردم با صدایی رنجور وبریده بریده در لا به لای سرفه هایم گفتم:جوجه ها را آخر پاییز می شمارند.
یکی از آنها شجاعانه ضمن اینکه اشاره اش به جارو بود و نمی خواست سرباز متوجه حرفش شود گفت:خورشید پشت ابر باقی نمی مونه.
دیگری گفت :ما همسایه های شما هستیم.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
563.mp3
757.8K
🔸🔶تلاوت صفحه 563 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
امام حسین علیه السلام:
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود
مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ
📚 تحف العقول، صفحه248
👇👇👇
✅ @telaavat
✨ #تفسیر_نور
🍃 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🍃
❤️ بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ ❤️
وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَباً فِى قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ (7)
📖 جزء 7 سوره انعام
✍ ترجمه
و (كافران لجوج كه در پى بهانه جویى اند حتى) اگر نوشته اى را در كاغذى بر تو نازل مى كردیم كه آن را با دست هاى خود لمس مى كردند، باز هم كافران مى گفتند: این، جز جادویى آشكار نیست.
🍃نکته ها🍃
گروهى از مشركان مى گفتند: ما درصورتى ایمان مى آوریم كه نوشته اى بر كاغذ، همراه با فرشته اى بر ما نازل كنى. ولى دروغ مى گفتند و در پى بهانه جویى بودند.
«قِرطاس» چیزى است كه بر روى آن بنویسند، چه كاغذ، چه چوب، یا پوست و سنگ، ولى امروز به كاغذ گفته مى شود.
📡پيام ها 📡
1⃣ وقتى پاى لجاجت در كار باشد، هیچ دلیلى كارساز نیست، حتّى محسوسات را منكر مى شوند. «فلمسوه بایدیهم... ان هذا الاّ سحر مبین»
2⃣ نسبت سحر، از رایج ترین نسبت هایى بود كه مشركان به پیامبر مى دادند. «ان هذا الاّ سحر مبین»
👇👇👇
✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر زمین خوردنی را مصیبت تصور نکن
در بسیاری از افتادن ها خیری نهفته است ...
👇👇👇
✅ @telaavat