eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
46 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃امام صادق عليه السلام ـ در جواب كسى كه عرض کرد: فلانى، شما را دوست مى دارد، منتها در برائت از دشمن شما ضعيف است ـ : هيهات! دروغ مى گويد كسى كه دَم از محبّت ما مى زند؛ ولى از دشمن ما بيزارى نمى جويد إنَّ فُلانا يُواليكُم إلّا أنَّهُ يَضعُفُ عَنِ البَراءَةِ مِن عَدُوِّكُم ـ : هَيهاتَ، كَذَبَ مَنِ ادَّعى مَحَبَّتَنا ولَم يَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّنا 📚مستطرفات السرائر ص 149 ح 2 🏴 @telaavat
⏪سوره مائده آيه 69 (بسم الله الرحمن الرحیم) ⤵️إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالْصَّبِئُونَ وَالنَّصَرَى‏ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْأَخِرِ وَعَمِلَ صَلِحاً فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ‏ ترجمه 🔻 ⤵️همانا كسانى كه ایمان آوردند ومؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، هر كدام به خدا و روز قیامت ‏ایمان آورده و كار شایسته انجام دهند، بیم و اندوهى بر آنان نیست. ┅═══🍃✼🌹✼🍃═══┅ نکته ها🔻 ⤵️كلمه‏ ى «صابئین» كه سه بار در قرآن و در كنار یهود و نصارى آمده است، به كسانى گفته مى‏‌شود كه پیرو یكى از ادیان آسمانى بوده، ولى به مرور زمان انحرافاتى در آنان پیدا شده است، 🌷از جمله اعتقاد به تأثیر ستارگان و كناره‏‌گیرى از معاشرت با مردم و داشتن آداب مخصوصى در زندگى. پیروان ادیان مختلف، پس از آمدن دین جدید، باید به آن ایمان آورند، وگرنه بعثت انبیاى بعدى بیهوده خواهد بود. 🍃یهود و نصارى و صابئان، هر كدام مثل مسلمانان به پیامبر اسلام ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، بیم و اندوهى نخواهند داشت. 🌷از میان همه‏ ى ادیان گذشته، نام یهود و نصارى و صابئین برده شده، چون از ادیان الهى هستند كه از سایرین براى قبول دعوت حقّ سزاوارترند. ┅═══🍃✼🌹✼🍃═══┅ پيام ها ⚡📬 1-🔸 از اصول مشترك همه ادیان آسمانى، ایمان به خدا و قیامت و رسالت انبیا است. «مَن آمن باللّه ...» 2-🔷 ملاك سعادت در همه ادیان آسمانى، ایمان و عمل صالح است، نه ادّعا و نام. «مَن آمن باللّه و الیوم الاخر...» 3-🔸 ایمان از عمل جدا نیست. «آمن ... وعمل» 4-🔷 آرامش واقعى، در سایه‏ ى ایمان و عمل صالح است. «مَن آمن... و عمل صالحا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون» 🏴 @telaavat
4_6017090173416768846.mp3
11.95M
💠سید مجید بنی فاطمه 🏴مینویسم تو دفتـرم ٫ اسـم تو را”امـام حسیــن” تــو بهتریـن دوستــی برام “ آقام حسیــن” ، “ آقام حسیــن” 🏴 @telaavat
950717-05.mp3
9.76M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🎙لالالا گلم لالا(شور) 🔺با نوای: حاج سید مجید بنی فاطمه 🏴 @telaavat
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 ✂️ برشی از یک کتاب امروز باید عزای حسین را گرفت ، اما برای حسین در یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن عزای جدید این همه دروغهاست که درباره حادثه کربلا گفته می شود و احدی جلوی این دروغها را نمی گیرد . امروز بر این مصیبتِ حسین بن علی باید گریست ، نه بر آن شمشیرها و نیزه هایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد . 📚 حماسه حسینی ، مرتضی مطهری ، ص ۷۲ 🏴 @telaavat
🔰خوشبخت ترین امام از جهت تعداد یاران 💢 یکی از وظایف اصلی ائمه ی ما حراست از دین است و به خوبی به این وظیفه عمل کردند. اما اگر مردم کمک می کردند ، ذرّه ای از ساختمانی که پیامبر (ص) نهاده بود ، فرو نمی ریخت و امام می توانست به وظیفه ی حدّاکثری خود عمل کند ؛ یعنی هم اسلام را به تمامی در دسترس مردم قرار دهد و هم اجرای عدالت در همه ی ابعاد جامعه را به پا دارد. ⚠️اما مردم همراهی نکردند و امام علی (ع) ، بیش از سه ( یا پنج ) یار و یاور پایدار و وفادار در اختیار نداشت. حضرت علی (ع) فرموده بودند : اگر من چهل یار صاحب عزم داشتم ، در برابر وضع موجود می ایستادم و آن را عوض و اصلاح می کردم 🔻تاریخ نشان می دهد ، ائمّه ی ما همیشه یاران اندکی داشتند. 🔸خوشبخت ترین امام ما از جهت تعداد همراهان ، حضرت حسین (ع) است که هفتاد و دو تن یار به همراه او بوده اند‌. با این تعداد ممکن نبود جامعه ای که تنها نام اسلام بر خود داشت به جامعه ی عادلانه و اسلامی تبدیل کرد. ▪️زمانی که عمر بن سعد ، با سی هزار سرباز برای مقابله آمد با هفتاد و دو نفر نمی شد کاری از پیش برد .این هفتاد و دو نفر تنها می توانستند شهید شوند و اگر با شهادت ، انجام کاری ممکن بود ، کاری انجام دهند. 📚معلم درس محبت ص ۶۵ 🏴 @telaavat
🏴 اشعار _______________ برخیز و رحم کن به دل بى امان من داغ تو پیر کرد مرا اى جوان من هفت آسمان به حال تنت گریه می کنند برخیز اى ستاره ى هفت آسمان من آئینه ى رسول خدا، اکبرِ حسین هستى تمام هستى و روح و روان من این تیر و تیغها که به تو سجده مى کنند گویا شنیده اند صداى اذان من هر تیغ تا به جسم تو برخورد می کند یکباره تیر مى کشد از استخوان من اینقدر دست و پا به روى خاکها نکش بردى تمام جان من اى نیمه جان من گیرم کجاى این بدن قطعه قطعه را؟ سخت است اى خدا چقدر امتحان من... دارم به سوى خیمه تو را مى برم، ولى می ریزى از عبا، پسر مهربان من 🔸شاعر: _______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 🏴 @telaavat
🌸کلام امیر ✨مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ يُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ 🔷آبروی تو چون یخی جامد است كه درخواست آن را قطره قطره بچكاند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسی فرو می ریزی؟ 📚نهج البلاغه.حکمت 346 🏴 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 423 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من، جواد، حیدر و رحیم با هم به حرم میرفتیم. بعضی وقتها رسول زارع زاده و «محمد نصرتی» هم با ما می آمدند. قرارمان این بود هر روز سه بار به حرم برویم و همه نمازهایمان را در حرم بخوانیم. مشرف شدن به زیارت امام هشتم با این بچه ها صفای دیگری داشت. طبق معمول در حرم کمتر اشکم درمی آمد اما میدیدم که هر بار به حرم میرویم بچه ها میروند بالای سر حرم. حالشان دیدنی بود، گریه و راز و نیازشان... هر بار این حالت تکرار میشد و من هر بار که آنها را میدیدم، هم خوشحال میشدم و هم ناراحت. خوشحال از اینکه با چنین آدمهایی دوست هستم و ناراحت از اینکه از حالا میدیدم این بچه ها هم رفتنی اند. در بازگشت از حرم میدیدم این بچه ها از نظر شلوغی هیچ فرقی نکرده اند. ادب و معرفتشان در حرم یک بود، شیطنت شان هم خارج از حرم یک. در حسینیه، شبها «پورخانی» ترتیب مراسم عزاداری را میداد. عکسهای یادگاری زیادی در حسینیه و شهر گرفتیم. یک بار جواد بخت شکوهی آمد و دیدیم که انگشتری خریده است. گفت: «بابتش پونصد تومن دادم!» گفتم: «جواد! آخه این چیه خریدی؟!» ـ نه! تو نمیدونی که... ـ باباجان! تو نمیدونی! آگه اینو تو تبریز نشون بدی اصلاً به حساب انگشتر به این نگاه نمیکنن. سرت کلاه گذاشتن. رفتیم بازار امام رضا و با دعوا انگشتر را پس دادیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 424 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جواد مثل بچه های کوچولو به اسباب بازیها نگاه میکرد. دوست داشت اسباب بازی هم بخرد، هم از روی شوخی هم واقعاً اسباب بازی دوست داشت. در آن سه چهار روز بیشتر پولمان را خرج کردیم. دوست داشتم برای بچه ها هم خرج کنم؛ بچه هایی که میدانستم بیشترشان رفتنی هستند. میتوانستم پیشبینی کنم این بچه ها چه سرانجامی خواهند داشت و اتفاقاً زیاد طول نکشید که دعای بچه ها در حرم مستجاب شد. در آن مدت حتی یک روز هم از خوابی که دیده بودم، غافل نبودم و میشمردم که آن پانزده روز کی و کجا به سر میرسد تا من به امیر برسم. در مشهد و حرم باصفای امام رضا چند بار دسته شاخسی و مراسم عزاداری برپا شد که حال بچه ها در آن مراسمها دیدنی تر هم بود. یک بار هم به بهشت رضا رفتیم و البته قصد داشتیم به گلزار شهدای مشهد هم سری بزنیم اما برنامه هامان ناتمام ماند. برادر جلال زاهدی از مشهد به ستاد لشکر زنگ زده بود که پول ما تمام شده و به ما پول برسانید اما جواب شنیده بود که همین امروز حرکت کنید و برگردید که کار داریم! خبر که پخش شد سروصدای بچه ها بلند شد. رفتیم حرم تا بچه هایی را که در حرم بودند، پیدا کنیم و همه جمع بشوند. هیچکس از زیارت سیر نشده بود. بچه ها به تصور ده روز به مشهد آمده بودند و حالا سفرشان در چهار روز خلاصه میشد. جمع و جور کردن بچه ها طول کشید. هر کس می رسید سر آقا جلال غُر میزد. ...ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
Banifatemeh-Shab7Moharram1397[02].mp3
8.38M
اون بالا بالا های شبیه یک پرنده ... @telaavat