eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
18.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 465 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنده خدا بعد از بستن کمربندش همانجا افتاده و خوابیده بود. بچه ها کمک کردند و او را داخل یکی از چادرها آوردند. او دو روز پشت سر هم خوابید. قضیه مایه مزاح بچه ها شده بود. بنده خدا را بیدار میکردیم تا نماز بخواند و چیزی بخورد. نمازش را که خدا و خودش میدانند در چه عالمی میخواند. چنان کرخت بود که در سایه والیومها آن روز هم خوابید و دنداندرد از یادش رفت. آن روزها زیاد به گذشته فکر میکردم. میدیدم نیروها مثل بچه های بدر و والفجر 8 نیستند. روحیه معنوی نیروها نسبت به قبل افت کرده بود اما هنوز عده ای از نیروهای قدیمی بودند که نماز شبشان ترک نمیشد و همانها بودند که تدارک مراسم دعا و توسل به اهلبیت(ع) را میدیدند. جای خالی شهدا به چشم می آمد. آنجا یک مسجد بتونی بود که من هم گاهی برای نماز شب خودم را آنجا میرساندم. خبر رسیده بود برای آموزش شنا به سد دز خواهیم رفت. همان روزها سر مسئله ای با سیدفاطمی حرفمان شده بود. قرار بود به تعدادی از کادر گردان لباس کره ای داده شود. ما اصرار میکردیم قبل از آموزش این لباسها را بگیریم اما آقا سیدفاطمی میگفت: «بعد از آموزش!» دیدم با خود آقا سید نمیتوانیم قضیه را حل کنیم، آمدم سراغ «اصغر علی پور» که آن روزها فرمانده گروهان ما بود. اصغر از دوستان قدیمی ام بود. به اصغر فشار آوردیم وسایل ما را بگیرد. انبار تدارکات پر از وسایل بود؛ لباس، پتو، چراغ والور، ظرف و... آنها به دستور سید فاطمی عمل میکردند که گفته بود وسایل گروهانها در سد دز داده شود. یک شب برای نمازشب بیدار شدم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 466 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همیشه اگر من بیدار میشدم یعقوب را بیدار میکردم و اگر او بیدار میشد، مرا صدا میزد. دوتایی رفتیم وضو گرفتیم. داشتیم به طرف مسجد میرفتیم که به یعقوب گفتم: «کنار کانکسهای تدارکات آتش روشن کردن!» ـ شاید بچه های تدارکات مشغول درست کردن چایی ان. ـ نمیدونم!... ولی اونا به این زودی بیدار نمیشن! با این گفتوگوها وارد مسجد شدیم. حدود بیست نفر از بچه ها مشغول نماز و مناجات بودند، خود آقا سیدفاطمی هم بود. نمازمان را زود خواندیم. در مسجد نیروهایی مسن تر از ما بودند و من از اینکه کسی بفهمد برای نماز شب آمده ایم، معذب میشدم. بعد از نماز به چادرمان برگشتیم. آن روزها برای فرار از گرمای داخل چادر، که شدیدتر از بیرون بود، جلوی چادر با بلوکهای سیمانی جای تمیزی درست کرده بودیم که خیلی وقتها همانجا پتو انداخته و میخوابیدم. تازه میخواستم دراز بکشم که یکدفعه از جا جهیدم و با خودم گفتم: «نکنه این کانکس آتیش گرفته باشه!» فوری یعقوب را صدا زدم و به طرف کانکس دویدیم. آنجا دو تا کانکس بود و کانکس بزرگتر حاوی وسایل تدارکاتی گردان مثل موکت، لباسها و... آتش گرفته بود! کانکس کوچکتری هم بغل همین کانکس بود که اسلحه خانه گردان بود. هراسان وسط محوله گردان دویده و با همه توان فریاد زدیم: «کانکس آتیش گرفته... آتیش!» 👇👇👇 ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️امروزیکشنبه 7مهرماه 1398 🌞 اذان صبح: 04:34 ☀️ طلوع آفتاب: 05:57 🌝 اذان ظهر: 11:55 🌑 غروب آفتاب: 17:52 🌖 اذان مغرب: 18:10 🌓 نیمه شب شرعی23:13 @telavat
💠امام رضا علیه السلام: 🔶هرگزمال وثروت جمع واندوخته نمی گرددمگر با پنج خصلت: ①بخل شدید ②آرزوی دور و دراز ③حرص غالب ④قطع رحم ⑤و برگزیدن دنیا بر آخرت. 📚 عیون اخبار الرضا،ص ۲۵۰،ح ۱۳ 👇👇👇 🍃 @telaavat
🍃✼🌺✼🍃 ⏪سوره مائده آيه 95 (بسم الله الرحمن الرحیم) ⤵️يَأيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّداً فَجَزَآءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ هَدْياً بَلِغَ الكَعْبَةِ أَوْ كَفَّرَةٌ طَعَامُ مَسَكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَ لِكَ صِيَاماً لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ ‏ ترجمه 🔻 ⤵️اى كسانى كه ایمان آورده‏ اید! در حال احرام، شكار را نكشید، و هر كس از شما به عمد، شكارى را بكشد، كیفر و كفّاره ‏اش كشتن نظیر آن حیوان از چهارپایان است كه (به این نظیر بودن) دو شاهد عادل از میان خودتان حكم كنند. 🌼 (این حیوان قربانى) هدیه‏اى است كه به كعبه برسد (وآنجا ذبح شود) یا (به جاى قربانى) براى جبران آن (به شصت) فقیر طعام بدهد یا برابر آن روزه بگیرد. 🌼 (این كفّاره‏هاى سه ‏گانه) براى آن است كه جزاى كار خود را بچشد. خداوند از گذشته‏ ى شما (كه قانون كفّاره نیامده بود) گذشت. 🌼و هر كس این كار را تكرار كند، خداوند از او انتقام مى‏گیرد، و خداوند، شكست‏ ناپذیر و انتقام گیرنده است. ┅═══🍃✼🌺✼🍃 نکته ها🔻تفسیرنور☀️ ⤵️كلمه ‏ى «حُرُم» به معناى كسى است كه براى حج یا عمره، مُحرم شده است. كلمه ‏ى «نَعَم» كه جمع آن «اَنعام» است، به شتر، گاو و گوسفند گفته مى‏شود. 💟كلمه ‏ى «مسكین» از «سكن»، به كسى گفته مى ‏شود كه به خاطر تهى‏دستى و فقر، از مسكن خود خارج نمى‏ شود وبه اصطلاح فقر او را از پا در آورده و خانه‏نشین كرده است. 💟امام صادق ‏علیه السلام فرمود: كفّاره‏ى شترمرغ، شتر و كفّاره‏ى الاغ وحشى، گاو و كفّاره‏ى آهو، گوسفند و كفّاره‏ى گاو وحشى، گاو اهلى است. 📗 تهذیب ج‏5، ص‏341. نورالثقلین، ج‏1، ص‏673. براى توضیح بیشتر در مورد كفّاره‏ى شكار و احكام و خصوصیّات آن، به كتب فقهى و توضیح المسائل مراجعه شود. ┅═══🍃✼🌺✼🍃 پيام ها ⚡📬 1- خداوند، از مؤمنان انتظار ویژه ‏اى دارد. «یا ایها الذین آمنوا لاتقتلوا...» 1- امنیّت در حال احرام، حتّى براى حیوانات نیز باید حفظ شود. «لاتقتلوا الصید و انتم حُرُم» 2- فلسفه‏ ى تحریم یا حلال ساختن، همیشه ذاتى و مربوط به خود موارد نیست، بلكه گاهى به اقتضاى شرایط زمانى و مكانى است، پس زمان و مكان، تاریخ و جغرافیا، در حكم الهى تأثیر دارد. «و انتم حُرُم» 3- اسلام براى حالات خاص، دستورات ویژه‏اى دارد. «و انتم حُرُم» 4- قوانین اسلام براى همه است. «و من قتله منكم» 5 - خطرناكتر از عمل و تخلّف، انگیزه و هدف و سوء قصد آگاهانه است. «من قتله منكم متعمّداً» 6- كیفر، باید عادلانه باشد. «مثل ما قتل» 7- پرداخت كیفر و جریمه باید دقیق باشد. «یحكم به ذوا عدل» 8 - اسلام به عدالت در همه جا توجّه دارد. «ذوا عدل منكم» 9- اسلام به هر مناسبتى به مسئله ‏ى گرسنگان و فقرزدایى توجّه دارد. «طعام مسكین» 10- حیواناتى كه در مكّه ذبح مى‏شوند، هدیه هستند. «هدیاً بالغ الكعبة» 11- دست مجرم را در انتخاب نوع جریمه (قربانى، اطعام، روزه) باز بگذاریم و شرایط مالى و توان جسمى او را نادیده نگیریم. «فجزاء مثل ما قتل... او عدل ذلك صیاماً» 12- كیفر قانون‏شكنى به قدرى سنگین است كه اطعام شصت فقیر یا گرفتن شصت روزه تنها گوشه ‏اى از آن است، نه تمام آن. «لیذوق» 13- اجراى قوانین، پس از ابلاغ رسمى آنهاست. «عفى اللّه عما سلف» قانون موارد قبلى را شامل نمى‏ شود. 14- در تكرار شكار، علاوه بر جریمه، انتقام و قهر الهى نیز وجود دارد. «و من عاد فینتقم اللَّه» 15-اصرار بر گناه و تكرار آن، بسیار خطرناك وعقوبت سختى در پى دارد. «و من عاد فینتقم اللَّه منه و اللّه عزیز ذو انتقام» 16- تهدیدات الهى را جدّى بگیریم. «فینتقم اللّه... عزیز ذو انتقام» ✅ @telaavat 👈
حسین اسدی: انتصاب مشاور قرآنی در سازمان تبلیغات اسلامی به منزله کاهش مأموریت‌های سازمان دارالقرآن نیست 👇👇👇👇 http://iqna.ir/fa/news/3845515/
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 📖✂️ برشی از یک کتاب صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُم ختم نمی شود . اگر مرد میدانِ صداقتی ، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با اُنسی این گونه هست یا خیر ! اگر هست که هیچ ، تو نیز از قبله دارانِ دایره طوافی ، و اگر نه ... دیگر به جای آن که با زبان بخوانی ، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین با به زیارت عاشورا برو . ضحاک بن عبدالله مشرقی را که می شناسی ! عصر عاشورا از جبهه حق گریخت بعد از آن که صبح تا شام را در رکاب امام شمشیر زده بود . فرزندِ است و شک زاییده و این هر سه ، خوف و شک و شرک ، راهزنان طریق حق اند ... که اگر با مرگ اُنس نگیری خوف راه تو را خواهد زد و را در رها خواهی کرد . 📚 فتح خون ، مرتضی آوینی ، ص۸۴ و ۸۵ 👇👇👇 @telaavat
🌸کلام امیر #روش برخورد با #دنیا ✨ كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَي سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَي مَحْذُورٍ أَوْ إِلَي إِينَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَي إِيحَاشٍ وَ السَّلَامُ. 💠 آنگاه كه به دنیا خو گرفته ای بیشتر بترس، زیرا كه دنیاپرست تا به خوشگذرانی در دنیا اطمینان كرد زود او را به تلخ كامی كشاند، و هرگاه كه به دنیا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار می گردد. 📚نهج البلاغه.نامه ۶۸ @telaavat
💠هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند که چنین مرده‌اند... #شهید_مرتضی_آوینی @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ تلاوتی بسیار زیبا، روحانی و جاویدان با صدای فوق الوصف استاد مرحوم شیخ منشاوی؛ 📖 سوره مبارکه بقره، ۲۸۶-۲۸۵ 🔶 @telaavat 🍃🌸🍃
✨﷽✨ 💠 داستان کوتاه 💠 ✍ پيرى در روستايى هر روز براى نماز صبح از منزل خارج و به مسجد مى رفت. در يک روز بارانى، پير صبح براى نماز از خانه بيرون آمد، چند قدمى كه رفت در چاله ای افتاد، خيس و گلى شد.‌ به خانه بازگشت لباس را عوض كرد و دوباره برگشت، پس از مسافتى براى بار دوم‌خيس و گلى شد برگشت لباس را عوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد. ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟ 💥جوان گفت نه، اى پير، من شيطان هستم. براى بار اول كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت: «تمام گناهان او را بخشيدم.» براى بار دوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت: «تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم.» ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى، خداوند به فرشتگان بگويد: «تمام گناهان اهل روستا را بخشيدم» كه من اين همه تلاش براى گمراهى آنان داشتم. براى همين آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى! 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌🌼🌹🌺 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 467 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یک نفر هم پیدا نشد! باز دویدیم به طرف چادرها. داد میزدیم: «پاشین! کانکس آتش گرفته!...» چند نفر بلند شدند اما متوجه ماجرا نبودند. یاد نماز شبخوانهای مسجد افتادم. رفتم طرف مسجد و تا وارد شدم داد کشیدم: «کانکس آتیش گرفته!» کسی نمازش را قطع نکرد! قبلاً سید فاطمی را هم دیده بودم. رفتم درست ایستادم جلوی سید: «آقا سید! کانکس آتیش گرفته!» نمازش را قطع کرد. ـ چی شده؟!... ـ ... کانکس داره میسوزه! یکباره همه نمازشان را قطع کردند و به طرف کانکس دویدیم. نیروهای تدارکات تازه داشتند از خواب بیدار میشدند. آنها درست کنار کانکس در یک چادر خوابیده بودند و گوشه چادر هم جعبه های گلوله و نارنجک بود! یکی دو نفر از نیروهای تدارکات را که هنوز خواب بودند، بیرون کشیدیم. میله های چادر را شکستیم و چادر را از آتش دور کردیم. داخل چادر پر از دود بود و من در عجب بودم که با این وضع چطور بیدار نشده اند! واقعاً که «خواب برادر مرگ است!» کانکس با شدت بیشتری می سوخت. کانکس کوچکتر که پر از اسلحه و مهمات گردان بود حدود دو متر با آتش فاصله داشت اما از شدت گرما کسی نمیتوانست جلو برود. مخصوصاً که بچه ها فهمیدند مهمات هم آنجا هست... کانکس چرخ داشت ولی برای کشیدنش تریلی لازم بود که آنجا نبود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 468 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روی در کانکس اسلحه ها، قفل بزرگی بود که هر چه کردیم نتوانستیم بازش کنیم. اتفاقاً نیروهای اسلحه خانه به دزفول رفته بودند و کلید نبود. با ستاد تماس گرفتند تا لودرها بیایند اما همه اینها زمان میبرد و آتش منتظر ما نبود. به کانکس دیگر کاری نداشتیم هرچند تمام وسایل ذخیره گردان داشت میسوخت. همه نگرانیها از بابت مهمات بود و بچه ها از هر چه دم دستشان بود برای شکستن قفل کمک میگرفتند، میله و کلنگ و... ضربه های کلنگ هم کارگر نبود. بچه ها با کلنگ دو سر روی قفل میزدند اما قفل خیال شکستن نداشت. من هم خواستم امتحانی بکنم، کلنگ را از بچه ها گرفتم و با همه نیرویی که داشتم با لبه پهن آن روی قفل زدم. با ضربه دوم قفل پرید. حالا دیگر تعداد بچه ها زیاد شده بود. عده ای هم با صدای لودرها که تازه رسیده بودند، بیدار شده بودند. از گردان امام حسین هم «محمد رستمی» و عده ای دیگر برای کمک آمده بودند. بچه ها اسلحه ها را بیرون پرت میکردند تا از آتش دور شوند. به هر مصیبتی بود مهمات کانکس کوچک خالی شد چند دقیقه بعد از شکستن قفل، صدای انفجار از کانکس بزرگتر بلند شد. گویا گوشه آن کانکس هم آر.پی.جی و نارنجک گذاشته بودند. معلوم شد آتش به چادر مجاور کانکس هم رسیده و آن را که پر از پتوی نو بود، سوزانده. دیگر کسی نمیتوانست جلو برود. آفتاب داشت بالا می آمد که ماشینهای آتش نشانی از دزفول رسیدند و آتش را خاموش کردند. آن صبح نماز خیلی ها هم قضا شد! ساعاتی بعد دوباره به طرف کانکس رفتیم. واقعاً ناراحت کننده بود. 👇👇👇 ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️️امروز دوشنبه 8 مهرماه 1398 🌞 اذان صبح: 04:35 ☀️ طلوع آفتاب: 05:58 🌝 اذان ظهر: 11:55 🌑 غروب آفتاب: 17:50 🌖 اذان مغرب: 18:08 🌓 نیمه شب شرعی23:12 @telaavat
🍃امام على عليه السلام: [پيامبر صلى الله عليه و آله ] از به كار گرفتن اجير( شخصی که انجام عملی را در برابر مزدی متعهد می شود )، پيش از آن كه معلوم شود مزدش چيست، نهى فرمود نَهى [ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ] أن يُستَعمَلَ أجيرٌ حَتّى يُعلَمَ ما اُجرَتُهُ 📚بحارالأنوار جلد76 صفحه331 🆔 @telaavat
💠دعای هر روز ماه صفر 👈 بدان كه اين ماه معروف به نحوست است و براى رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست‏ اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند 🔹يا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ‏ يَا لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ‏ 🔸اى سخت نيرو و اى سخت‏گير اى با عزت اى عزيز اى با عزت از بزرگيت تمام خلقت در پيشگاه تو خوار است پس شر خلقت را از من كفايت فرما اى احسان كننده اى نيكوكار اى نعمت بخش اى عطا ده اى كه نيست معبود حقى جز تو منزهى تو بدرستى كه من از ظالمانم پس اجابت كرديم برايش و نجاتش داديم از غم و همچنين نجات دهيم مؤمنان را و رحمت خداى بر محمد و آل پاك و پاكيزه ‏اش 📚 مفاتیح الجنان ✅ @telaavat
🍃✼🌹✼🍃 ⏪سوره مائده آيه 96 (بسم الله الرحمن الرحیم) ⤵️أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَعاً لَّكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَادُمْتُمْ حُرُماً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ‏ ترجمه🔻 ⤵️(البتّه) شكار دریا و خوراك آن براى شما حلال شده كه توشه‏اى براى شما و كاروانیان است، ولى تا وقتى مُحرم هستید، صید صحرایى بر شما حرام است. و از خداوندى كه به سوى او محشور مى‏‌شوید، پروا كنید. ┅═══🍃✼🌹✼🍃═══┅ نکته ها 🔻تفسیرنور☀️ ⤵️تفسیر مجمع ‏البیان وبرخى تفاسیر دیگر و كتب فقهى، از این آیه استفاده كرده‏اند كه در حال احرام، صید حیوانات دریایى و مصرف آن حلال است، امّا حیوانات صحرایى، شكار و مصرفشان حرام است. 🏝البتّه مراد از حیوان دریایى، آبزیان و حیواناتى است كه در آب زندگى مى‏كنند، گرچه در رودخانه باشد. ⛲️امام صادق ‏علیه السلام درباره‏ى «وطعامه متاعاً لكم و للسّیارة» فرمودند: مقصود ماهى نمك‏زده‏اى است كه مى‏ خورند. (كه براى مدّت طولانى و در سفرها به وسیله‏ ى نمك زدن مانع فاسد شدن آن مى‏شدند.) 📗 كافى، ج‏4، ص‏392. ┅═══🍃✼🌹✼🍃═══┅ پيام ها ⚡📬 1- براى افراد محرم، همه‏ى راه‏ها بسته نیست. (خداوند در كنار منع شكار صحرایى، شكار دریایى را جایز دانسته است.) «احلّ... حرم» 2- شكار آنگاه حلال است كه براى تغذیه باشد نه تفریح و لغو. «متاعاً لكم» 3- منافع و فرآورده‏ هاى دریایى، تنها مخصوص ساحل‏ نشینان نیست. «متاعاً لكم و للسّیارة» 4- ساحل نشینان، در بهره‏گیرى از دریا اولویّت دارند. «لكم وللسیارة» (كلمه «لكم» قبل از كلمه «للسیارة» آمده است) 5 -صید حیوانات صحرایى یا خوردن آن در حال احرام، بى‏تقوایى است. «حرّم علیكم صید البرّ ما دمتم حرماً و اتّقواللَّه» 6- به متخلّفان باید هشدار داد. «واتّقواللَّه الّذى الیه تحشرون» 7- ایمان به قیامت ومحاسبه‏ ى اعمال، عامل بازدارنده از گناه است. «واتّقوا اللَّه الّذى الیه تحشرون» 🍃 @telaavat 👆👆👆
1335002_484.mp3
21.82M
🏴دلتنگم ای کرب و بلا در دیدار ما... 💠میثم مطیعی 🆔 @telaavat
🔴چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار و پند آموز 🏷حکایت اول: از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی می کنی؟ گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم، پیدا می کند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم می کند!!!؟ 🏷حکایت دوم: پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت... پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم...!! پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت: ان شاءالله خدا او را هدایت می کند...! دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت می کند، با خدایی که روزی می دهد، فرق دارد؟؟!!!!... 🏷حکایت سوم: از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟... گفت: آری... مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم.. صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...! گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم... گفتند: پس تو بخشنده تری...! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!! اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!! 🏷حکایت چهارم: عارفی راگفتند: خداوند را چگونه می بینی؟! گفت آن گونه که همیشه می تواند مچم را بگیرد، اما دستم را می گیرد.... 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸 @telaavat
🌸کلام امیر 🔔از این راه به سوی خدا آیید 🌷أَفِيضُوا فِي ذِکْرِ اللهِ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الذِّکْرِ 🍃«پيوسته به ياد خدا باشيد، که بهترين يادهاست!» 📚نهج البلاغه.خطبه ۱۱۰ 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 469 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه وسایل سوخته و از بین رفته بودند؛ پتوهای نو، موکتها، لباسهای کره ای که آن همه اصرار کردیم بدهند و ندادند، ظرف، پوتین، کتانی و کلاه آهنی که تویش سوخته بود اما بیرون کلاه هنوز سالم بود و فقط تیر و ترکش میتوانست سوراخش کند! آقا سیدفاطمی در بازار تبریز اعتبار خوبی داشت و کمکهای زیادی از بازار به گردان میشد. «امیر خردمند»، «حبیب رحیمی»، «حاج فیروز قادریان» و «سید یونس سیدفاطمی» برادر فرمانده گردان و عده ای دیگر کنار بقایای وسایل بودند. امیر که از شلوغ های گردان بود مزه پرانی میکرد. میخواست به سید یونس حرص بدهد در حالی که به اِکوی سوخته اشاره میکرد سینه زنان میرفت پیش سید یونس و با لحن عزاداری میخواند: «ای وای! کو بلندگوم ای وای... ای وای... لباسهای کره ای وای!...» بچه ها بین وسایل می گشتند، لباسها دیگر به درد نمیخوردند مگر اینکه بعضیها را با تکه های دیگر وصله میزدیم. بچه ها پاچه شلوارها را می بریدند تا به عنوان شورت استفاده کنند. امیر میگفت: «عیبی نداره! برای شنا که به سد دز رفتیم اینا به درد میخورن!» دو روز بعد سوار اتوبوسهایی شدیم که برای انتقال ما به سد دز آمده بودند، چادرهایمان را جمع کرده بودیم تا در منطقه سد دز دوباره برپا کنیم. طبق معمول با راننده ها مشکل داشتیم، جاده تا سه کیلومتر مانده به سد راه خوبی بود، باقی راه را هم سپاه از کنار کوه زده بود و آنقدرها بد نبود که راننده ها از رفتن به آنجا اکراه داشته باشند. با زحمت به سد دز رسیدیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 470 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قبل از هر کاری حدود صدوپنجاه نفر نیرو به گردان دادند و نیروهای گروهانها تکمیل شد، هرچند مثل همیشه تعدادی از نیروها در جریان آموزش کنار گذاشته میشدند. البته نیروهای باسابقه و خوبی مثل «حمید غم سوار» هم در میان نیروهای جدید دیده میشدند. آموزش شنا شروع شد. شنای نظامی سخت تر از شناییست که معمولاً همه بلدند. مسئول آموزش نظامی «هادی نقدی» بود، برای آموزش تعدادی از کادر گردان که شنا نمیدانستند آمده بودند. «قدرت توفیقی» هم به نیروها آموزش میداد. روی آب پله ایی نصب شده بود که به کمک همین پلها محدوده استخرمانندی درست میشد. زیر آب نرده هایی به موازات سطح آب قرار داده بودند تا اگر کسی در آب فرو رفت پایینتر نرود. عمق آب در محل آموزش حدود سه متر بود. روزهای اول بعضی از بچه ها از آب می ترسیدند و ما آنها را داخل آب هل میدادیم. عده ای چون عمق آب سد دز را شنیده بودند. ترس شان بیشتر شده بود. قرار بود این نیروها آنقدر در شنا مهارت پیدا کنند که برای آموزشهای سخت تر و در نهایت به عنوان نیروهای خط شکن بتوان از آنها استفاده کرد. در سد دز بودیم که هیئتی از طرف خانواده شهدا به دیدارمان آمدند. پدر علی پاشایی هم بین آنها بود. حضورشان به ما روحیه میداد. آنها از مشکلات شهر می گفتند، از مسائلی که در شهر میگذشت که ما بیخبر بودیم و البته شنیدن این حرفها برای ما از جهاتی خوب بود. آنها تأکید میکردند ما در هر حال پیروزیم. «حاج رضا داروئیان» نوحه خوان ما بود و عزاداریهای پرشوری برپا میکردیم. 👇👇👇 ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️️امروز سه شنبه 9 مهرماه 1398 🌞 اذان صبح: 04:35 ☀️ طلوع آفتاب:05:59 🌝 اذان ظهر: 11:54 🌑 غروب آفتاب: 17:49 🌖 اذان مغرب: 18:07 🌓 نیمه شب شرعی23:12 @telaavat