#ان_اصبح_ماءکم_غورا_فمن_یاتیکم_بماء_معین
شب عیدی نمی دانم چرا مدام آن لحظه ی در خاک و خون تپیدن شما در محراب در ذهنم مرور می شود
که خاک را چنگ می زدید و این آیه را تلاوت می کردید:
منها خلقناکم
و فیها نعیدکم
و منها نخرجکم تارة اخری
شما را از خاک خلق کردیم
و به خاک برمی گردانیم
و دوباره از خاک خارج می کنیم
.
به خاک فکر می کنم
که چهارده قرن است شما را از چشم های ما گرفته است.
به خاک فکر می کنم
که بعد از شما همیشه بوی خون می داده است
به خاک و خون هایی فکر می کنم که انسانِِ دور از شما در این سال ها و قرن ها، در آن دست و پا زده است...
و به آب فکر می کنم
که مهر همسر شماست
و روز به روز نایاب تر می شود
به آب...
که روزی از لب های خشکیده و خونی فرزندانت دریغ شد
و شنیده ام که جنگ های آینده ی دنیا جنگ تشنگی ست
به آب...
که ولایت شماست
و حتی اگر یک روز به پایان دنیا مانده باشد
دوباره از دل خاک خواهد جوشید
به شستشوی این همه خون....
#پویش_صدای_آب
@telkalayyam