#ان_فی_الجنه_نهرا_من_لبن
توی سال های پدر بودن از کارهای دوست داشتنی ام لالایی خواندن و گاه لالایی ساختن برای بچه هایم بوده.
و باز از نغمه های دوست داشتنی ام لالایی ای ست که به روایتی جبرئیل پای گهواره ی امام حسین علیه السلام می خوانده. وقتهایی که حضرت زهرا سلام الله علیها مشغول دستاس گردانی و کارهای خانه بوده…
نمی دانم پارسال بود یا پیارسال که بیت لالایی جبرئیل را ترجیع قرار دادم و یک لالایی کودکانه ساختم با نغمه ای که موقع ساختن لالایی برایم خیلی دلنشین و مناسب بود. شعررا هم دوست داشتم از آن جهت که با همه ی ضعف هایش بی هیچ صراحتی تداعی روضه های طفل شیرخواره را داشت. راستش وقتی لالایی را می خواندم توی ذهنم پر می شد از پس زمینه ی تصاویر کودکان مظلوم غزه و یمن…
نغمه را خیلی زود فراموش کردم و هر چه از آن به بعد نگاه میکردم دیگر متن شعر با بیت ترجیع تناسبی از جهت موسیقی نداشت…
امروز دوباره چشمم به آن لالایی افتاد… گفتم به اشتراک بگذارم. شاید برود و خودش نغمه ی گم شده اش را پیدا کند…
چی می شه صدای کفش پاش بیاد
بخوابه… در بزنن… باباش بیاد
زیر بارون عمو با داداش بیاد
لالایی طفل زبون بسته ی من
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
قاصدک! فصل گلای پرپره
«خونه ی ابر بهار کدوم وره؟»
پسرم شبا خوابش نمی بره
لالایی هی لباتو به هم نزن
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
الهی مرد خدا بشی یه روز
عصای دست بابا بشی یه روز
شب بخیر گلم! که وا بشی یه روز
لالایی قربون اون لب و دهن
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
کم توی چشام نیگا کن عزیزم
هوا تاریکه لالا کن عزیزم
کاشکی صب بشه دعا کن عزیزم
لالایی چشات دارن بسته می شن
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
خواب دیده عموش اومد… باباش رسید
چی براش آورده؟ یه اسب سفید
اسبه تشنه شه… بهش آب نمی دید؟
لالایی بیا بریم…اینا بدن
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
#لالایی_ها
#شبهای_جمعه_فاطمه….
#روضه_های_خانگی
@telkalayyam