حیدر: بابا چرا نمی ریم دم ضریح؟
من: خب ببین نرده گذاشتن نمی شه رفت
حیدر: ولی با اسب می شه از روی نرده ها بپریم
@telkalayyam
#بر_ما_چنین_گذشت
#پشت_دریاها_شهری_ست
جنگ به سخت ترین لحظه ها رسیده بود
فرمانده به سردارش گفت
بیا برویم برای بچه ها آب بیاوریم...
#روضه_های_سپید
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
#اشهد_لک_بالتسلیم_والتصدیق_والوفاء_والنصیحة
زیارت نامه ها گاهی بیشتر از مقاتل، برای آدم روضه می خوانند...
زیارت نامه ی حضرت مسلم علیه السلام و زیارت نامه ی قمر بنی هاشم علیه السلام را کنار هم که بگذاری شباهت هایی دارند که نقطه ی ثقل مصیبت را به تو نشان می دهند.
توی هر دو زیارت نامه باید قبل از ورود به حائر، کنار در بایستی و شهادت بدهی و بگویی من می دانم که شما مطیع خدا و رسولش بودید.
من می دانم که شما همه ی تلاش خودتان را کردید...
من می دانم که شما در یاری فرزند رسول خدا کم نگذاشتید....
من می دانم که شما بی وفایی نکردید...
انگار یک داغ سنگین و همیشگی از شرم در این دو قلب شعله ور است که تا با این شهادت دادن آن را تسکین ندهی اجازه ی ورود نداری
داخل حائر که می شوی باز باید همین شهادت ها را تکرار کنی...
اشهد انک وفیت بعهدالله و بذلت نفسک فی نصرة حجةالله...
اشهد لک باالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحه لخلف النی صلی الله علیه و آله و سلم...
فجزاک الله... اوفی جزاء احد ممن وفی ببیعته...
اشهد انک قد بالغت فی النصیحه و اعطیت غایة المجهود...
#روضه_های_سپید
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
#لا_نفارقک_ابدا
سال هاست
چراغ های هیئت را که روشن می کنند
گریه کن های تو بیشتر شده اند
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
1.
#تو_ما_را_صدا_زدی
.
.
.
ما گم شده بودیم
و آن جا یک جاده بود...
#صفرنامه
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
3.
#تو_ما_را_صدا_زدی
.
.
.
ابرها جلوی خورشید را گرفته بودند
و آن جا یک جاده بود
#صفرنامه
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
4.
#ما_گریه_کردیم
آن جا یک جاده بود
که دیگر خار نداشت
و پاهای بسیاری
که بی هراس قدم می زدند
#صفرنامه
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
5.
#زندگی_شاید_همین_باشد
.
.
.
همه ی ما یک کوله پشتی و یک پرچم داشتیم
#صفرنامه
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
6.
#هله_بزوار_ابوسجاد
ما زبان آن ها را نمی فهمیدیم
ولی آن ها خیلی وقت بود که ما را می شناختند
#صفرنامه
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
7.
#یل_یاتار_توفان_یاتار...
.
.
.
پرچم های کوچک
به سمت پرچم بزرگ می وزیدند
و باد
کاره ای نبود
#صفرنامه
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
8.
#اشرب_المای_زایر
.
.
.
آن ها اصرار می کردند که ما آب بنوشیم
آن ها خیلی تشنه بودند
#صفرنامه
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
9.
#صدا_همه_جا_بود
.
.
.
صدا ما را بی تاب می کرد
و آرامش می داد...
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
10.
#صدا_همه_جا_بود
.
.
.
صدا قلب ها را آتش می زد
و خنک می کرد...
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
11.
#یا_قمر_العشیرة
.
.
.
ماه بر جاده می تابید
بچه ها توی موکب به خوابِ آرام فرو رفته بودند...
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
12.
#صدا_همه_جا_بود
آن ها تاول های ما را با اشک شستشو می دادند
و ما از خسته شدن
لذت می بردیم...
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
13.
#صدا_همه_جا_بود
من در آن جا چهره ی گریانی را دیدم
که پیاده می رفت
و پا نداشت
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
14.
#صدا_همه_جا_بود
شب بود
خورشید در آسمان می درخشید
از کلیسا صدای قرآن می آمد
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
#ادامه_دارد...
@telkalayyam
15
#هون_علیَّ
آن ها مقابل موکبشان
گهواره ای خالی گذاشته بودند...
جاده پر بود از
مادرها و کالسکه ها...
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
16.
#إن_لک_فی_النهار_سبحا_طویلا
و پیرمردی را دیدم
که داشت خارها را جمع می کرد
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
18.
#بگذریم...
آن ها
مهمان نواز بودند
و سادات را
بر همه مقدم می داشتند
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
21.
#وداع_آخر_بود
با اشاره ی دست،
قلب خواهرش را آرام کرد...
.
.
.
از دور صدای دسته های سینه زنی می آمد
#صفرنامه
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam