🔴 در #آلمان توليد #لباس_زير_زنانه با #رمزديجيتال_و_آژير_خطر آغاز کرد.
🔻 به گزارش اسپوتنيك به نقل از Daily Mirror اين لباس زير غير عادى از جنس #الياف بسيار مقاومى است كه به راحتى پاره و يا بريده نمى شود.
براى #درآوردن اين لباس زير نياز به وارد كردن رمز ديجيتال داريد.
اگر #سنسورهاى قرار داده شده رمز نادرست را ثبت كنند، آژيرى با بلندى صداى ١٣٠ دسى بل به صدا در مى آيد.
توليدكنندگان بر اين باورند كه محصول آنها ميتواند از زنان در #تجاوزهاى_جنسى دفاع كند.
اين شركت به حادثه شب سال نو ٢٠١٥ در شهر كلن اشاره مى كند زمانى كه صد زن مورد تهاجم مهاجران آفريقايى قرار گرفتند.
در سايت Safe short ميتوانيد شرت هاى آژيردار را به قيمت ٩٩،٩٩ يورو و لگ هاى اين كمپانى را به قيمت ١٤٩،٩٤ يورو خريدارى كنيد.
#آلمان
#افول_آمریکا
#آمریکا
#آزادی_جنسی
#خیانت
#رازهای_جاسوسی_غرب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ⛔️⭕️⛔️ــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
ترور رسانه
🍃 🍃🍃 🍃🌸🍃 🍃🌸🌸🍃 🍃🌸🌸🌸🍃 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_بیس
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
🔅
🔅🔅
🔅🔷🔅
🔅🔷🔷🔅
🔅🔷🔷🔷🔅
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_بیست_سوم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
اگـر پــرده ها ڪنــار رود، آن ها را در حالتے مـے نگریــد ڪه حشــرات گـوش هایشان را خـورده، ڪاســه هاے چشــمهایشــان پر از خاڪ گردیده و زبــان هایــے ڪه روزے با سرعــت و فصاحــت سخن مےگفتند و فرمــان مے دادند پاره پاره شده.
تمام اعضاے بدن، #پوسیــده و آن ها را زشت
راه آفت زدگــے بر اجسادشان گشــوده است.
نه دستــے براے دفــاع و نه قلبــے براے زارے دارنــد و نه زبانــے براے التمــاس.
آه براے زمیــن!
چه بدن هاے عزیــز و خوش سیمایــے را ڪه با غذاهاے لذیـــذ و رنگین، زندگــے ڪردند و در آغوش نعمــت ها پرورانده شدند، به عام خویش فرو بردے!
آنان مےخواستند با شادے، غم ها را از دل بیرون ڪنند و به هنگام مصیبـــت، با سرگرمــے و بـے خیالــے، عیش و صفاے خود را برهم نزنند.
آن ها به دنیــا مےخندیدند و در سایه ے خوشگذرانــے غفلــت زا، بے خبر بودند ڪه روزگار با خارهاے مصیبــت زا آن ها را در هم ڪوبیــد و گذشت روزگار، #توانایــے شان را گرفت و مرگ از نزدیڪ به آن ها نظر دوخــت و غم و اندوهے ڪه انتظارش را نداشتند، آنان را فرا گرفت؛ در
حالــے ڪه با سلامتــے و خوشــے انـس داشتند و بر قدرت و زیبایــے و اعتبــار و مقــام خود مےبالیدند.
خدا رحمــت ڪند ڪســے را ڪه چون سخنــے #حڪیمانــه بشنود، خوب فراگیرد و چون #هدایــت شود، بپذیرد.
از گناهان خود #بترســـد، خالصــانه گـــام
بردارد، عمل نیڪو انجام دهد، ذخیره اے براے آخـــرت فراهم آورد و از گناه بپرهیزد و با خواسته هاے دل مبارزه ڪند.
آرزوهاے دروغین را طــرد و استقامــت را مرڪب نجات خود قرار دهد و تقوے را زاد و توشه ے روز مردن گرداند، در راه #روشـــن هدایت قدم بگذارد و از راه روشن هدایت فاصلــه نگیرد، چند روز زندگــے دنیا را #غنیمـــت شمارد و پیش از آنکپڪه مرگ او را فرا رسد خود را آماده سازد و از اعمال نیڪو توشــه ے آخرت برگیرد.
ڪشیش سرش را بلند ڪرد، از بالاے عینڪ به مـردم چشــم دوختــ، با پشــت دســت عـرق پیشانے اش را پاڪ ڪرد و ادامــه داد:
#بیدین
🍃@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
🔅
🔅🔅
🔅🔷🔅
🔅🔷🔷🔅
🔅🔷🔷🔷🔅
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_بیست_چهارم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
اے مــردم!
پرهیزڪارے پیشــه ڪنیــد.
یڪے از نشانــه هاے پرهیزڪاران این است ڪه او را این گونه مےبینے؛ در دیندارے نیرومنـــد، نرم خو و دورانـدیــش است.
داراے ایمــان، پر از يقيــن، حریــص در ڪسب دانــش، با داشتن علــے بردبار، در توانگرے #میانــه رو، در عبــادت #فروتــن، در تهےدستــے آراستــه، در سختـــے بردبــار است و در جستجوے ڪسب حلال، روز را به شــب مےرساند.
با سپاسگزارے و یاد خدا، اگر نفسش در آنچه دشوار است از او فرمــان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومــش مےڪند.
روشنــے چشــم پرهیزڪـار، در چیزے قرار دارد ڪه جاودانــه است و آنچه را ترڪ مےڪند ڪه پایـدار نیســت و فانــے شدنــے است.
بردبارے را با علــم و سخـن را با عمل در مےآمیزد.
پرهیز ڪار را مےبینید ڪه آرزویش نزدیڪ، لغزش هایش اندڪ، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراڪش ڪم، ڪارش آســـان، دینش محفوظ، شهرتــش در حــرام مرده و خشمگین فرو خورده است.
مــردم به خیــرش امیدوار و از آزارش در امانند.
اگر در جمع #بےخبـــران باشد، نامش در گروه یادآوران خدا ثبت مےشود و اگر در بین یادآوران باشد، نامش در گروه بےخبران نوشته نمےشود.
ستمڪار را عفــو مےڪند.
به آنڪه محرومــش ساختــه، مےبخشد و ڪار نیڪش آشڪار است.
نیڪے هایش به همه رسیده و آزارهایش به ڪسے نمےرسد.
در سختــے ها آرام، در ناگوارے ها بردبار و در خوشے سپاسگزار است.
پیش از آن ڪه بر #ضـــد او گواهـے دهند، به حق اعتراف مےڪند و آنچــه را به اوسپرده اند، ضایــع نمے سازد و آنچـــه را به او ذکر داده اند، فراموش نمےڪند.
#بیدین
✨ #ادامـــہ_دارد ...
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
•~•~•🖤•~•~•🖤•~•~•
ڪنــج خرابــه نشستــه بــود دخترے ڪه دلش سرشــار بــود از غـــم، با دامنــے خاڪ آلود و پاهایــے زخمــے از جــور زمانــہ، تنهــا همدمش قاصدڪ هایــے بودند ڪه در برابرش میرقصیدندو اوج می گرفتند,قاصدکی آمد بردست هاے ڪوچڪش نشست،
رقیــه بوسیــدش وآرام، آرام درگــوش قاصدڪ گفت:
اے قاصدڪ رهــا درآغــوش نسیم...
سلام بوســہ هایم را بــہ لب هاے بابا #حسین برســان.
✍ #فروغ_ربیعــے
شهادت دختر سـہ سالــہ ے آقا اباعبدالله رو به تمامی شما عزیزان تسلیت عرض می نماییم🌹
#حضرت_رقیه
#کربلا
#اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
•~•~•🖤•~•~•🖤•~•~•
🏴@caharrah_majazi
ترور رسانه
🔅 🔅🔅 🔅🔷🔅 🔅🔷🔷🔅 🔅🔷🔷🔷🔅 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_بیس
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
🔅
🔅🔅
🔅🔷🔅
🔅🔷🔷🔅
🔅🔷🔷🔷🔅
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_بیست_پنجم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
مردم را با #لقب های زشت نمی خواند.
#آزار نمی رساند.
در #مصیبت های دیگران شاد نمی شود و در کار ناروا دخالت نمی کند و از محدوده ی حق خارج نمی شود.
#نفس او از دستش در زحمت، ولی مردم از او در آسایشند.
برای #قیامت ، خود را به زحمت می افکند، ولی مردم را به رفاه و #آسایش می رساند.
دوری او از برخی مردم، از روی زهد و پارسایی و نزدیک شدنش با بعضی دیگر، از روی مهربانی و نرم خویی است؛ دوری او از #تکبر و خود پسندی و نزدیکی او از روی حیله و نیرنگ نیست.
ای مردم!
پرهیز کار باشید تا #رستگار شوید.
ای مردم!
چه چیزی ما را بر گناه جرأت داده و در برابر پروردگار مغرور ساخته است؟
و بر نابودی خود علاقه مند کرده است؟
آیا بیماری نفس ما را درمانی نیست؟
و خواب زدگی ما را بیداری نخواهد بود؟
چرا آن گونه که به دیگران رحم می کنیم، به #خود رحم نمی کنیم؟
ما را چه می شود؟
چه بسا کسی را در آفتاب سوزان می بینی، بر او سایه می افکنی با بیماری را می نگری که سخت ناتوان است، از سر دلسوزی بر او اشک می ریزی، اما چه چیزی تو را به بیماری خود بی تفاوت کرده و بر مصیبت های خود شکیبا از گریه به حال خویش باز داشته است؟
در حالی که هیچ چیز برای تو عزیزتر از جانت نیست.
چگونه #ترس از فرو آمدن بلا، شب هنگام تو را بیدار نکرده در حالی که در گناه غوطه ور و در پنجه ی قهر الهی گرفتار شده ای؟
ای انسان!
سستی دل را با استقامت درمان كن و خواب زدگی را با بیداری از میان بردار و اطاعت خدا را بپذیر و با یاد خدا آرام بگیر و یادآور هنگامی که تو از خدا روی گردانی، در همان لحظه او روی به تو دارد و تو را به عفو خویش فرا می خواند و با کرم خویش گناهانت را می پوشاند؛
#اربعین
#پست_ویژه
🍃@chaharrah_majazi
🔅
🔅🔅
🔅🔷🔅
🔅🔷🔷🔅
🔅🔷🔷🔷🔅
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_بیست_ششم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
در حالی که تو از خدا بریده و به غیر او توجه داری.
پس چه نیرومند و بزرگوار است خدا و چه ناتوان و که به عصیان او جرأت داری.
در حالی که خدا تو را در پرتون خود قرار داد.
و در سایه رحمت او آرمیده ای.
نه بخشش خود گرفته و نه پرده ی اسرار تو را دریده است.
تو ای انسان!
بی احسان خدا در چشم بر هم زدنی زنده نبودی، در حالی که با در نعمت های او غرق بودی، یا از گناهان تو پردہ پوشی شده یا بلا و مصیبتی را از تو دور ساخته است.
پس چه فکر می کنی اگر او را #اطاعت کنی؟
ای انسان!
آیا دنیا تو را #فریفته است؟
یا تو #خود را فریفته ای؟
دنیا محل درک و دریافت عبرت هاست. دنیا چه خوب خانه ای است برای آن کسی که آن را جاودانه #نپندارد و خوب محلی است برای آن کس که آن را #وطن خویش انتخاب نکند.
آگاه باش که وقتی زمین سخت بلرزد و نشانه های هولناک قیامت آشکار شود، پیروان هر دینی به آن محلق شوند و هر پرستش کننده ای به معبود خود و هر اطاعت کننده ای به فرمانده ی خود رسد.
در آن روز چه دلیل هایی که باطل می گردد و عذرهایی که پذیرفته نمی شود.
پس در جستجوی عذری باش که پذیرفته شود و دلیلی بجوی که استوار باشد و از دنیای فانی برای آخرت جاویدان خوشه بردار و برای سفر آخرت وسایل لازم را آماده کن که این دنیا رو به زوال است و عمر شما چون باد می گذرد و می رود.
ای مردم!
زهد یعنی کوتاه کردن آرزو و شکرگزاری در برابر نعمت ها و پرهیز از گناه.
پس اگر نتوانستید همه ی این صفات را فراهم سازید، تلاش کنید که حرام بر صبر شما غلبه نکند و در برابر نعمت ها، شکر یادتان نرود.
چه این که خداوند با دلایل روشن، عذرها را قطع و با کتاب های آسمانی روشنگر، بهانه ها را از بین برده است.
#اربعین
#پست_ویژه
✨ #ادامـــہ_دارد ...
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
ترور رسانه
🔅 🔅🔅 🔅🔷🔅 🔅🔷🔷🔅 🔅🔷🔷🔷🔅 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_بیس
قسمت امشب رمان در مورد بعضی از #نکات_فراموش_شده
بخونیم وبدونیم کجاییم ..!
#تحلیل هاتون از رمان قدیس برا ما بفرستید
@konjnevis
بعضی تابلوهای سرویس بهداشتی در غرب
عجبــــــا!
#غرب
#آمریکا
#مکزیک
#مساله_جنسی
http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
ترور رسانه
🔅 🔅🔅 🔅🔷🔅 🔅🔷🔷🔅 🔅🔷🔷🔷🔅 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_بیس
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
⚜
⚜⚜
⚜💠⚜
⚜💠💠⚜
⚜💠💠💠⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_بیستم_و_هفتم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
ای مردم!
خدا #گوش هایی برای پند گرفتن از شنیدنی ها و چشم هایی برای کنار زدن #تاریکی ها به شما بخشیده است و هر عضوی از بدن را اجزای متناسب و هماهنگ عطا فرموده است تا در ترکیب ظاهری صورت ها و دوران عمر با هم سازگار باشند، با بدن هایی که منافع خود را تأمین می کند و قلب هایی که #روزی را به سراسر بدن با فشار می رساند.
از نعمت های شکوهمند خدا برخوردارند و در برابر نعمتها شکر گذارند و از #سلامت خدادادی بهره مندند.
پس #قدر سلامتی و صحت بدن های خود را بدانید و بدن هایتان را از مال #حرام سیراب نکنید.
پس ای مردم خود را #بسنجید قبل از این که مورد سنجش قرار گیرید.
پیش از آن که #حسابتان را برسند، حساب خود را برسید و بدانید همانا آن کس که خود را یاری نکند و پند دهنده و هشدار دهنده ی خویش نباشد، دیگری هشدار دهنده و پند دهنده ی او نخواهد بود.
کشیش نفس بلندی کشیده عینکش را برداشت و به مردم چشم دوخت.
برگه های کاغذ را تا کرد و در جيب قبایش گذاشت.
دست هایش را به حالت دعا مقابل سینه اش گرفت و گفت:
همه با هم دعا می کنیم.
مردم از روی نیمکت هایشان برخاستند و دست ها را مقابل سینه هایشان گرفتند:
خدایا از ما در گذر!
آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتیم و انجامش ندادیم ما را ببخش.
خدایا ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدیم ولی با قلب آن را ترک کردیم.
خدایا!
ببخشای #نگاه های اشارت آمیز و #سخنان بی فایده و خواسته های دل و لغزش های زبان را.
خدایا به تو پناه می بریم از آن که در سایه ی بی نیازی تو، تهی دست باشیم یا در پرتوی روشنایی هدایت تو، #گمراه گردیم یا در پناه قدرت تو بر ما ستم روا دارند.
خدایا ما به تو پناه می بریم از آنکه از فرمودنی تو بیرون شویم یا از دین تو خارج گردی با هوای نفسانی پیاپی بر ما فرود آید که از هدایت ارزانی شده از جانب تو سرباز زنیم.
خدایا!
#آبرویمان را با بی نیازی نگهدار و با #تنگدستی شخصیت ما را لکه دار مفرما.
خدایا!
ما را #هدایت کن.
گناهان را ببخشای و توفيق ترک از گناهان را پیش از مرگ نصیبمان فرما.
آمین.
#حب_الحسین_یجمعنا
☘@chaharrah_majazi
⛔️ ڪپي فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
⚜
⚜⚜
⚜💠⚜
⚜💠💠⚜
⚜💠💠💠⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_بیستم_و_هشتم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش کتاب مقدس را بست و عینکش را برداشت.
کتاب را روی میز عسلی گذاشت.
با دو انگشت چشم هایش را مالید و با خودش فکر کرد چرا مطالعه ی کتاب مقدس مانند گذشته راضی اش نمی کند؟
پیش از این، عادت داشت شبی چند صفحه ای از کتاب مقدس را بخواند و برخی موعظه ها و دعاهایش را حفظ کند.
فکر می کرد مطالعه ی هیچ کتابی چون کتاب مقدس ارضایش نمی کند.
کلام انجیل که کلام خدا بود، دغدغه های زندگی را از او می زدود.
وقتی چیزی نگرانش می کرد یا اضطرابی داشت، با مطالعه ی کتاب مقدس آرام می شد.
به همین دلیل #مطالعه ی کتاب #مقدس را به همه توصیه می کرد و در موعظه هایش جز از انجیل سخنی نقل نمی کرد.
اما مدتی بود که انجیل دیگر آن انجيل سابق نبود.
مطالعه ی آن تأثير همیشگی را نداشت.
از وقتی سیر مطالعاتی اش تغییر کرده بود و کتاب قدیمی و کتاب هایی درباره ی علی را می خواند، دریچه های تازه ای از مفاهیم نو و درخشان به رویش گشوده شده بود؛ بخصوص كتاب #نهجالبلاغه که به اعتقاد کشیش، #انجیل تازه ای بود.
او توانسته بود با کلام على، مؤمنین مسیحی را در کلیسا منقلب کند.
#حب_الحسین_یجمعنا
✨ #ادامـــہ_دارد ...
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
☘@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
#نڪتهمهم👇
خود را بسنجید قبل از اینکه شما را بسنجند❗
دیدید یه مغازه دار چطور یه دفتر کنار می زاره و هر شب حساب مغازشو می سنجه؟؟؟
ماهم می تونیم همینجوری خودمون رو بسنجیم و به حسابمون رسیدگی کنیم قبل اینکه رسیدگیکنن.
___________________________________
به اعتقاد کشیش #نهجالبلاغه انجیــــــــل تازه ای بود❗️❗️
یه مسیحی به این درک بالا از نهجالبلاغه رسیده...
ما چی؟
#قدیـــــس
#گپ_خودمونی ❣
•••💠•••💠•••
هرعصری برای خودش بایستی یه #دهقان فداکارداشته باشد...
البته این قصه ایست که به افسانه پیوسته...
اما باوجود حجاب این آقا البته معلوم نیست که دهقان باشد شاید #دلال_دلار است.
در یکی از شب های ظلمانی وجدانش بیدار شده ,دلش به حال بچه های مدرسه که بخاطر #گرانی اکثرا تغذیه مناسب ندارند سوخته و این آتش دلش به دلارهای جیبش هم رسیده وفریاد زنان در مسیر مسافران قطاری که باشتاب برای خالی کردن مغازه ها می روند می گوید:
به کجـــا چنیــن شتابـــان...❗️
#غرب
🖊: #فروغ_ربیعی
#کپی با ذکر نام نویسنده و منبع بلامانع است🙂
☘@chaharrah_majazi
ساحل جواب سرزنش موج را نداد...
گاهی فقط سکوت،
سزای سبکسری است
#فاضل_نظری
@chaharrah_majazi
ترور رسانه
⚜ ⚜⚜ ⚜💠⚜ ⚜💠💠⚜ ⚜💠💠💠⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_بیس
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
🍁
🍁🍁
🍁🍂🍁
🍁🍂🍂🍁
🍁🍂🍂🍂🍁
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_بیست_و_نهم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
پدر کارپیانس آن روز اصرار داشت که بداند او متن #موعظه اش را از روی کدام کتاب نوشته است، اما برخی ملاحظات مذهبی باعث شده بود او #منبع موعظه را افشا نکند.
از نظر گاه او، علی #قدیسی بود که اگر در دنیای مسیحیت به دنیا آمد و به کلیسا تعلق داشت، کلامش #مكمل کلام عیسی مسیح می شد و آن وقت او می توانست آزادانه نام او را به زبان بیاورد.
صدای آنوشا او را به خود آورد.
آنوشا موهایش را از دو طرف بسته بود و شلوار جین صورتی و کاپشنی سفید با گل های آبی آسمانی بر تن داشت.
از در که وارد شد، به طرف کشیش دوید و گفت:
بابابزرگ!
ما آمدیم!
دش را توی آغوش کشیش انداخت.
کشیش گونه هایش را بوسید و سرش را نوازش کرد و پرسید:
مامان اینها کجایند؟
آنوشا با دست در سالن را نشان داد و گفت:
توی حیاط دارند ماشین را پارک می کنند.
کشیش پرسید:
بازار خوش گذشت؟
آنوشا سرش را بالا گرفت و گفت:
نه! بابابزرگ، من هیچی نخریدم!
ایرینا ويولا از در وارد شدند.
يولا دو پاکت پلاستیکی توی دست هایش بود.
سلام کرد و به طرف آشپزخانه رفت.
ایرینا کیفش را روی مبل انداخت و در حالی که داشت دکمه ی مانتوی زیتونی اش را باز می کرد رو به کشیش گفت:
بیروت چه شهر ارزانی است!
قابل مقایسه با مسکو نیست.
بعد مانتویش را روی دسته ی مبل انداخت، نشست و ادامه داد:
آدم دلش می خواهد هی خرید کند.
کشیش آنوشا را از روی پاهایش بلند کرد و کنار خودش نشاند و گفت:
مگر نشنیدی که می گویند مسکو دومین شهر #گران جهان است ؟!
آنوشا به کشیش نگاه کرد و گفت:
خوب پس چرا اینجا نمی مانید؟
مگر نمی گویید اینجا همه چیز ارزان است؟
#جنگ_تبلیغاتی
#اربعین
🍃@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
🍁
🍁🍁
🍁🍂🍁
🍁🍂🍂🍁
🍁🍂🍂🍂🍁
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_سی_ام
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش موهای او را نوازش کرد و گفت:
تو هم توی رگ هایت خون روسی است آنوشا؛ یک روزی باید بیایی و ساکن روسیه شوی.
آنوشا گفت:
من بدون بابا و مامان هیچ جا نمی روم.
يولا با سینی شربت به آن ها نزدیک شد.
سینی را روی میز عسلی جلوی کشیش گذاشت، خودش روی مبل کنار ایرینا نشست و گفت:
حسابی خسته شدیم.
مخصوصا مادرجان که از نفس افتاد.
ایرینا دهانش را باز کرد که حرفی بزند، اما آنوشا گفت:
پس من چی مامان؟
من که از همه بیشتر خسته شدم!
کشیش رو به يولا گفت:
چرا خرید را خودت انجام می دهی؟
می گفتی راننده ی سرگئی می خرید.
يولا گفت:
البته بیشتر خریدها را سرگئی خودش انجام می دهد.
این بار خودم به خرید رفتم تا مادر جان توی خانه حوصله اش سر نرود.
کمی هم توی شهر گشتیم.
ایرینا شربتش را تا ته نوشید و گفت:
من توی فروشگاه خسته شدم.
امشب هم با شما نمی آیم به کنسرت؛ حال و حوصله اش را ندارم.
يولا گفت:
ولی مادرجان!
سرگئی برای کنسرت امشب بلیط گرفته.
شما که نیایید لطفی ندارد.
کشیش گفت:
یولا جان!
این مادر شوهرت دیگر آن مادر شوهر سابق نیست؛ می بینی که پیر شده و باید فکری به حال پدر شوهرت بکنی.
بعد با صدای بلند خندید و به ایرینا نگاه کرد که داشت با اخم نگاهش می کرد.
یولا گفت:
پدر جان شما که لابد می آیید به کنسرت؟
کشیش گفت:
نه دخترم، من امشب باید مطالعه کنم.
حال و حوصله ی کنسرت و موسیقی را هم ندارم.
#جنگ_تبلیغاتی
#اربعین
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
☘@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
از نظر کشیش علی قدیسی بود که اگه تو دنیای مسیحیت به دنیا میومد و به کلیسا تعلق داشت، کلامش #مکمل کلام عیسی مسیح می شد و اون وقت می تونست #آزادانه نامش رو به زبون بیاره.
شما هم دارید به همون چیزی فکر می کنید که من فکر می کنم؟ 🤔
______________________________
من فکر می کنم که👇
کشیش به جایی از معرفت رسیده که کلام امام علی(ع) رو با وجود تمام سختی به صورت #تقیه توی کلیسا به مردم #انتقال میده تا همه از اندیشه و حرف های امام علی(ع) مطلع بشن و توی زندگیشون #استفاده کنن.
واقعا چـــــــــــــــــــــــــــــرا؟؟
یه کشیشی که ۳۰سال سابقه داره حالا میاد از علی حرف میزنه...
با اینکار #اعتبارش خدشه دار میشد دیگه نه؟
یکم فکرشو بکن...!
کشیـــش علـــی رو از نوشته هاش شناخــــت و مریدش شد.
ما چقدر از #معرفت کشیش رو داریم که یک عمر، دم از علـــــــی زدیم؟
#قدیس
#جنگ_تبلیغاتی
#گپ_خودمونی ❣
ترور رسانه
🍁 🍁🍁 🍁🍂🍁 🍁🍂🍂🍁 🍁🍂🍂🍂🍁 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_سی_
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
✨
✨✨
✨☘✨
✨☘☘✨
✨☘☘☘✨
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_سی_و_یکم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
ایرینــا گفت:
او را چه به ڪنسرت؟!
آن قدر پیر شده ڪه حال ندارد راه برود!
خودم با شما مے آیم.
یولا گفت:
حرف پدر، رگ غیــرت شما را جنباند مادرجان!
حالا ڪه شما مے آیید، دست از سر پدر مےڪشیم تا به ڪارهایش برسد.
آنوشا بازوے ڪشیش را گرفت و گفت:
تو هم بیــا بابابزرگ.
ڪشیش گفت:
نه عزیزم، من باید ڪتاب هایم را بخوانم.
آنوشا گفت:
شما چقدر ڪتاب مےخوانید بابابزرگ!
خسته نمےشوید؟
ڪشیش گفت:
چرا عزیزم، خسته مےشوم.
اما چاره اے ندارم؛ باید این ڪتاب ها را بخوانم تا آن چیزے را ڪه دنبالش مےگردم، پیدا ڪنم.
آنوشا پرسید:
بابابزرگ!
توے ڪتاب ها دنبال چی مےگردید؟
ڪشیش او را به خود فشرد و گفت:
خیلــے چیزها آنوشا جان.
بزرگ ڪه بشوے تو هم باید گم شده هایت را توے ڪتاب ها پیدا ڪنـے...
آنوشا گفت:
ولے من چیزے گم نڪرده ام.
همیشــه مواظــب هستم تا وسایلــم گم نشود.
ایرینــا و یولا با صداے بلند خندیدند.
اما ڪشیش سرش را پایین انداخت و به ڪتاب مقدس در روي میز عسلــے خیره ماند.
***
خلوت و سڪوت منزل و نشاطــے ڪه از خواب بعد از ظهـرش در خود احساس مےڪرد، نوید یڪ شب پر مطالعــه را مےداد.
اوراق باقــے مانده از ڪتاب قدیمــے آنقدر زیاد نبود ڪه نتواند مطالعه ے آن را به پایان برساند، و هنوز باقــے بود؛ راهے ڪه ڪشیش احساس مےڪرد پایانی ندارد.
ڪتاب هاے زیادے توے قفسه در نوبت مطالعه بودنــد.
#حب_الحسین_یجمعنا
#شب_جمعه
🍃@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.