🔹
🔹🔹
🔹🍁🔹
🔹🍁🍁🔹
🔹🍁🍁🍁🔹
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_هشتم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
بر قبیله ی ازد فرود می آید، به نزد زیاد می رود و نامه ی امام را برای آنان می خواند:
شما ای مردم بصره!
ازپیمان شکنی و دشمنی آشکار با من آگاهید.
با این همه جرم، شما را #عفو کردم و شمشیر از فراری هایتان برداشتم و استقبال کنندگان را
پذیرفتم و از گناه شما چشم پوشیدم.
اگر بار دیگر کارهای ناپسند و اندیشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بکشاند، سپاه من آماده و پا در رکابند و اگر مرا به حرکت دوباره به سوی بصره مجبور کنید، حمله ای بر شما روا دارم که جنگ جمل در برابر آن بسیار کوچک باشد.
قبیله ی ازد بر بیعت خود استوار است و قول همکاری با جاریه را می دهد.
جاريه راه می افتد تا نزد قبیله اش بنی تمیم برود، لیكن از او به سردی استقبال می کنند.
آنان هنوز بر حمایتشان از نماینده ی معاویه اصرار دارند و به بیعت خود با علی پشت کرده اند.
آن ها جاريه را از خود طرد می کنند.
او به ناچار به نزد قبیله ی ازد باز می گردد و می گوید که چاره ای جز #جنگ با آنان ندارند.
هر دو گروه، سواره و پیاده، مسلح می شوند.
بصره در وضعیت یک شهر جنگی قرار می گیرد.
الحضرمی با قبیله ی بنی تمیم و زیاد با قبیله ی ازد، مقابل هم صف آرایی می کنند.
جنگ آغاز می شود.
الحضرمی بر خلاف تصورش، سپاه زیاد را مقاوم و یاران خود را پراکنده می بیند.
مردان قبیله ی بنی تمیم اطراف او را خالی می کنند.
الحضرمی با صلابت می جنگد، اما مقاومت با نیرویی اندک در برابر نیروهای با انگیزه ی قبیله ازد، امکان پذیر نیست.
لذا او مجبور به عقب نشینی می شود.
باعده ی کمی از یاران وفادارش به منزلش پناه می برد که دژ نسبتا محکمی است.
مقاومت را از پشت دیوارها ادامه می دهد.
به او پیغام می دهد که خود را تسلیم کند تا از خونش درگذرند.
اما او راه مقاومت را در پیش می گیرد.
🌸@chaharrah_majazi