eitaa logo
ترور رسانه
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
605 ویدیو
41 فایل
راهبردها و اقدامات #آمریکا در مواجهه با ایران💠 همراه با ✅ تاریخ معاصر ✅اطلاعاتی از اقدامات سازمانهای امنیتی مدیر @Konjnevis 📘جهت خرید #کتاب : @Adminketabb 💥لینک کانال کتاب های سیاسی تاریخی: https://eitaa.com/joinchat/562167825C0712bdfc96
مشاهده در ایتا
دانلود
ترور رسانه
🍃 🍃🍃 🍃✨🍃 🍃✨✨🍃 🍃✨✨✨🍃 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_نود_و_چه
به قسمت قبلے☝️ ✨ ✨✨ ✨☘✨ ✨☘☘✨ ✨☘☘☘✨ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: معاویــــه وقتــے خبـــــــر را مےشنود، شراب مےخورد و از شادمانــــــے فریــــــاد مےڪشد: دیدید ڪه خـــداے را سپاهیانـــے است از و این عســل چقدر ڪام ما را شیریــــن ڪرده است! دوباره جام شـــراب را سر مےڪشد. اما وقتــــے خبــــــر به علـــے مےرسد، اشڪ در چشـــــــم هایـــش حقلـــــــــه مےزند و از به خــــــود مےپیچید و مےگوید: خدایـــــا! مرگ او از جمله هاے بزرگ روزگار ماست. سپـــس نامه اے به محمـــد بن ابوبڪر مے نویسد و از او مےخواهد ڪه در سمت خود باقے بماند و در برابر دشمـــن مقاومت ڪند: ... به من خبـــر داده اند ڪه از فرستادن مالڪ به سوے مصـــر، ناراحت شده اے. این ڪار را به دلیــــل ڪند شدن و سهل انگاریات، انجام ندادم. اگر تــــو را از فرماندارے مصــــر عزل کردم، فرماندار جایـــے قرارت مےدادم ڪه اداره ے آن جا بر تو آســــان تر و حڪومت تو در آن سامـــان خوش تر باشد. همانا مردے را به فرماندارے مصــــر قرار دادم ڪه تو میدانـــے نسبت به من خواه و نسبت به دشمنان ما گیر و بـود. خــدا او را رحمــت ڪند ڪه ایـــام زندگـــے خود را ڪامل و مــرگ خــود را ملاقات ڪرد. در حالـــے ڪه ما از او بودیم. خداونــــد خــود را نصیـــب او گرداند و پـــاداش او را چند برابر عطــا ڪند. پس براے مقابلــه با دشمــن، سپاهیانــت را بیرون بیاور و با آگاهــے لازم، به سوي دشمن حرڪت ڪن و با ڪســے ڪه با تو در جنگ است، آماده ے پیڪار باش... این نامــه، مقدارے از اعتمـــاد به نفــس محمـد بن ابوبڪر را که با مخالفــان لازم داشت، به او باز مےگرداند. لیڪن هنوز مدتـــے نگذشته ایست ڪه طوفــــان حوادث، شروع به وزیــدن مےڪند. مخالفــــــت ها با با مصـــر اوج مےگیرد. داستـــان خونـخواهــے عثمــان توسط معاویه در مصر، بار دیگر عده زیادے را مےفریبد. لیڪن نگذشته است ڪه طوفــــان حوادث، شروع به وزیدن مےڪند. داستان خونخواهے عثمــان توسط طرفداران معاویــه در مصــــر، بار دیگر عده ی زیادے را مےفریبد. 🌸@chaharrah_majazi
✨ ✨✨ ✨☘✨ ✨☘☘✨ ✨☘☘☘✨ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: مردم مصـــر نیز چون مـــردم شام، از مرڪز خلافـــت دورند و عثمــان با خلیفه ے مظلـــوم و علــــــے را حڪومت اسلامــے مےنامنــد. معاویـــه لشگریانــش را با فرماندهے عمــروعــاص به سوے مصـــر مےفرستد و همزمان، و وحشــت را به مصـــر تحمیــل مےڪند. مصــــر دوبــاره ناامـــن و پر مےگردد. معاویـــه نامه اے براے محمد بن ابوبڪر مےفرستد و او را تهدیـــد مےڪند: گمـــان مےڪنے ڪه من از تو غافلــــم؟ بر مملڪتے مسلــــط شده اے ڪه در همسایگــے من قــــرار دارد. بیشتــر مــردم آن دیــار از من هستنـد. گروهــے را به سویــــت فرستادم ڪه سخت عليه تو مےباشند و خواستــار نوشیدن خونــت هستند و براے جنگیدن با تـــو، تقرب به خــدا مےجویند و با خــدا عهـــــد ڪرده اند ڪه تــو را بڪشند و قطعــه قطعـــه ات ڪنند. اگر نظـــرے جز ڪشتن تو داشتند، به تو اخطــار نمےڪردم و تـو را نمےترسانیدم. لیڪـن خوش ندارم پســر خلیفــه اول و مردے از قریــش را ڪشته ببینــم. پس از حڪومت ڪنار برو و خودت را نجات بده. عمــروعــاص نیز ڪه در نزدیڪے مصــر اردو زده است، نامه اے براے محمدبن ابوبڪر مينویسد: پسر ابوبڪر! مرا از آلوده شـــدن به خونــت دور دار؛ هر چند خداونـــد مرا به سرنگونــے تو فرمــان داده و ریختــن خونــت مبـــاح مےباشد. پس از شهــر بیــرون رو، زیرا من براے تو نصیحـــت گری راستگــو هستم... محمد بن ابوبڪر ڪه از داخل و خارج تحت فشارهاے شدیدے قرار گرفتـــه، به امام نامه مے نویسد: عمــرو بن عــاص در نزدیڪے مصـــر فــرود ام و بسیارے از مــردم شهــر نیز از موافقان او شده اند. مــن در افــراد خود اندڪے سستـــے و تـــرس مےبینم. اگــر به سرزمیـــن مصــر نیــاز دارے، با افــراد و امــوال مرا یارے ڪن... امام با خوانــدن نامه ے محمد، در پاســخ به او مےنویسد ڪه به زودے 🌸@chaharrah_majazi
✨ ✨✨ ✨☘✨ ✨☘☘✨ ✨☘☘☘✨ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: سپاهــے را راهـــے مصـــر خواهد ڪرد و از او مےخواهد تا رسیــدن نیروهاے ڪمڪے به خــود ادامه دهد. امام علـــے مــردم را در مسجــد گــرد آورده به منبــر مےرود و تلخےهاے درون خود را بیرون مےریزد. این فریــادهاے محمد بن ابوبڪر و برادران مصرے شماست ڪه دشمن خدا، عمروعاص به سوے شان بسیـــج شده است. مبــادا اهــل گمراهـــے در راه باطل خود، از شما براے گرفتن حق متحدتر باشنـد؟! علیــه شمــا و برادرانتــان حملــه و تجــاوز را آغاز ڪنند و شما ساڪت و ناظر باشیــد؟! مصــر از شــام بزرگتــر و داراے مردمے بهتر است. نباید آن ها بر مصــر غلبــه ڪنند. زیرا بـــودن مصــر در دست شما، باعــث قدرت و عزت و سرڪوبے دشمنانتان خواهد شد. آن هایے ڪه آماده ے رفتن به مصر هستند، همگــے در اردوگاه «جرتمه» گرد آیند. ما فــردا همگــے در آنجا گردهم آمده و به یارے مصر خواهیــم شتافت... فردا عده اے از ڪوفیان در اردوگاه گردهم مےآیند. علـــے با دیــدن آن جمعیـت نه چندان انبوه، امید چندانـــے براے بسیـــج یڪ نیروے بزرگ و ڪارآمد، نمےبینید؛ به خصــوص از ڪوفیان ڪه پیش از این نیز بے وفایے و ناتوانــے خود را به اثبات رسانده اند. امام گویــے دل از ڪوفیان دارد. خطاب به آنان مےگوید: آیا دینــے نیست ڪه شما را متحد سازد؟ انگیزه اے نیست را به خشم آورد؟ آیا نمے شنوید ڪه دشمنتان به سرزمیــن هاے شما دارد؟ آیا شگفــت انگیز نیسـت ڪه معاویــه، دو ستمڪاران را فرا مےخواند و آنـها از او مےڪنند ولــے مــن شما افــراد مسلمان و با سابقــه در اســلام را دعــوت مےڪنم و مخالفـت مےورزید؟ از چه مےترسید؟ از مـــرگ؟ به خدا قســم اگر من فرا رسد ڪه حتما مےرسد، در نزد مــن تر از در ڪنار شماست. ✨ ... 🌸@chaharrah_majazi
❄️ اگر پند خردمنـدان به شیرینے نیامـوزی فلڪ آن پند را روزی به تلخے ات بیامــوزد❄️ ✍ #صائب 💌 @chaharrah_majazi
لینک قسمت اول رمان زیبای تقدیم نگاهتون😊❤️ https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 با ما همراه باشید🌸
بهترین درس عاشــــــورا از زبـــان فیلســـوف اسکاتلندی☝️ 🔴 #حتما_بخونید مطالب ناب رو اینجا بخون👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
این اتفـــاق در #آمریڪــا رخ داد❗️ اعتقـــاد ربطـــے به مڪان یا زمــان نداره...☝️ مطالب ناب همه اینجان👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
•••🌹••🌹••• و یــادت باشه ثانیـــه ها براے گذشتن هیچ #رحمــے ندارن و با اشـڪ و افسوســت به #عقــــب بر نمی گردن...! مطالب ناب رو اینجا بخون👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
ترور رسانه
✨ ✨✨ ✨☘✨ ✨☘☘✨ ✨☘☘☘✨ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_نود_و_هف
⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️☄⚡️ ⚡️☄☄⚡️ ⚡️☄☄☄⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: اگــر بر خــود با خــدا و من باقی هستید، همراه مالک بن سعد به مصر حرکت کنید... اما مردم عراق، بی وفایی پیشه ساخته اند و حاضر به نبرد نیستند على از حجاز و ایران سپاهی گرد آورد و راهی مصر کند، محمد ابوبکر با دو هزار سربازی که در اختیار دارد به جنگ سپاه بیست هزار نفره ی عمروعاص می رود؛ به این امید که آنها را سرگرم سازد تا نیروهای کمکی از کوفه برسد که نمی رسد. موج های پی در پی هجوم شامیان بر آن سپاه اندک، آن ها را پراکنده می کند و مجبور به عقب نشینی می سازد. مصر پس از امواج بنیان کن و پی در پی شامیان و شورشیان داخلی، از هم می پاشد. محمد بن ابوبکر را به اسارت می گیرند و او را به طرز به شهادت می رسانند. وقتی خبر شهادت او را به علی می دهند، او اشک ها می ریزد و رو به مردم می گوید: همانا بدانید که بدکاران و فاسدان، ارباب جور و ستم، کسانی که از راه خدا کنار رفته و در اسلام انحراف به وجود آورده اند، مصر را گشودند و تصرف کردند. و شما مردمی هستید که نمی توان به وسیله ی شما انتقام خونی را گرفت و رشته ی تابیده ای را از دستانتان باز کرد. پنجاه و چند روز شما را برای کمک به برادرانتان در مصر دعوت کردم، اما شما مانند که از درد ناف می نالد، ناله سر دارید و همانند کسی که از جهاد در راه خدا می ترسد، بر زمین چسبیدید. بدانید که بدن های شما در کنار هم، اما افکار و خواسته های شما است. بدانید که افراد ضعیف و ناتوان، هرگز نمی توانند و ستم را دور کنند و حق نیز جز با تلاش و کوشش به دست نمی آید. شما که از خانه های خود دفاع نمی کنید، چگونه از خانه ی دیگران دفاع خواهید کرد؟! به خدا سوگند شب را صبح کردم در حالی که گفتار شما را باور ندارم و به یاری شما 🍃@chaharrah_majazi
⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️☄⚡️ ⚡️☄☄⚡️ ⚡️☄☄☄⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: امیدوار نیستم و دشمنان را به امید یاری شما تهدید نمی کنم. آیا سزاوار است که شعار دهید و عمل نکنید؟ اما در شام شرایط دگرگون است؛ اینک معاویه پس از تصرف مصر، نظر به شهر بصره دارد. می داند که بصره یا هر شهر دیگر عــراق را نمی تواند با لشکر کشی تصرف کند. و دشمنان را به امید یاری شما تهدید نمی است که شعار دهید و عمل نکنید؟ ...» شرایط دگر گون است؛ اینک معاویه پس از تصرف مصر، راه دارد. می داند که بصره یا هر شهر دیگر عراق را لشکر کشی تصرف کند. او ضرب المثلی را سرمشق راه خود دار داده که می گوید: «تفرقه بینداز و حکومت کن.» روزی از عباس بن ضحاک، جاسوس خود در بصره نامه ای به دستش می رسد؛ نامه ای که فکر او را به خود مشغول می کند. از آن پس فکر بصره دغدغه اصلی اش می شود. عباس بن ضحاک نوشته است: خبر واقعه ی مصر به ما رسید و شنیدیم که حکومت را به دست گرفته و فرماندارش را کشته اید. بدین وسیله چشمان ما روشن و قلب گروهی که خواهان خون عثمان بودند، آرام گردید. ابن عباس فرماندار بصره در شهر نیست و گویا به مکه رفته است. ما از این فرصت بهره جسته و سقوط مصر را به گردن علی خواهیم انداخت. باید از هر روشی برای ایجاد بهره مند شد. تو نیز اگر صلاح میدانی اشخاصی را به نزد ما بفرست. در بصره دوستانی منتظر اقداماتی از سوی ما هستند... معاویه در پاسخ او می نویسد: رأی تو را پذیرفتم. خدا تو را رحمت کند و محفوظ بدارد. بزودی اشخاصی را به نزدتان خواهم فرستاد تا به کمک هم، على را از بصره کوتاه کنید. صبر کن و فراموش نکن که خداوند با صابرین است. *پ بصره پس از جنگ جمل، یک پارچه و متحد با علی نیست، آن هایی که در جنگ کشته ها داده اند، هنوز داغ عزیزان خود را فراموش نکرده اند. هنوز طایفه هایی داغدار و منتظر فرصتی هستند که انتقام های خود را از علی بگیرند. جاسوسان معاویه با پاشیدن بذر نفاق 🍃@chaharrah_majazi
⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️☄⚡️ ⚡️☄☄⚡️ ⚡️☄☄☄⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: در بین مردم، نارضایتی را دامن می زنند. خشم های فروخورده محبوس و در سینه ها منتظر جرقه ای است تا آتش آن برافروخته شود. معاویه ترجيح می دهد در بین مردم، به جای لشگرکشی به بصره، اردوگاه های نفاق و تفرقه را تقویت کند. می داند که اگر مصر در مدت کوتاهی به چنگش آمد، در به شرایط دیگری حکم فرماست. مصر با بصره تفاوت دارد، بصره تا عراق_تا علی۔ بیشتر از چند فرسخ فاصله ندارد، لشگرکشی بدان جا قطعا با شکست مواجه خواهد شد. معاویه می داند که باید از جنگی آشکار به پیکاری پنهان، و از یک حمله ی علنی به یک نفوذ مخفیانه، و از حرکت در روشنایی به ورود در تاریکی تغییر تاکتیک دهد. باید ارتش سری اش را به کوفه بفرستد ابتدا نامه ای به دوست دیرینه اش عمروعاص می نویسد که حالا به آرزوی خود رسیده و در مصر حکومت می کند: تصمیمی گرفته می خواهم آن را عملی سازم و تنها منتظر اعلام نظر تو هستم. به وضع بصره نگریسته و اغلب اهالی آنجا را طرفدار خود و مخالف على و پیروانش یافتم. زیرا على در جنگی که با آنان درگیر شده بود، افرادی از طوایف بصره را کشت و حس انتقام را در آنان شعله ور ساخت. از سویی فتح مصر و کشته شدن پسر ابوبکر، مخالفان على و دوستداران ما را امیدوارتر کرده است. می خواهم عده ای را به سرپرستی ابن الحضرمی، به کوفه بفرستم تا در میان قبیله ی مضره فرود آید، با قبیله ی ازد اظهار دوستی و به قبیله ی ربیعه اخطار نماید و خواستار انتقام خون عثمان و کشته های جمل شود و جنگ علی را با آنان که باعث نابودی برادران و فرزندان و پدرانشان شده است باد آوری کند حال می خواهم بدانم نظرت چیست؟ پیکم را جز به مدت کوتاهی که باید منتظر نوشتن پاسخت بماند، معطل نکن. والسلام.» ✨ ... لینک قسمت اول رمان زیبای تقدیم نگاهتون😊❤️ https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 با ما همراه باشید🌸 🍃@chaharrah_majazi
و بالاخره پای خانمها به استادیوم آزادی باز شد😎 باز هم به همت و تلاش 😌✌️ دیداری ، متفاوت @chaharrah_majazi
☃دفترم را ورق زدم... آدم بــرفــے با قـــلـــبِ یــخــےِ مهربونش رفته بود 🚶🚶 ردّپاي برفے اَش را با دانه های اشک، دنبال کردم... 📑درانتهای صفحهــ ،آدم برفے هویج های تمآمِ مغازه ها,لبو ها,هیزم ها وشال گردن ها را در گوشه ای،انبار کرده بود... گفتم قرارمان این نبود،قصه شیرینِ مرا تلخ کردی💔 آدم برفی لبخندی زد و گفت: بزودی تمام آدمها آدم برفے خواهند شد و من تاجرخوبی خواهم شد... 🖋 🔍 @chaharrah_majazi
✨ ✨✨ ✨☘✨ ✨☘☘✨ ✨☘☘☘✨ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: پس امیدوار باشید که روز جزای ظالمان نزدیک است و ما به کمک پروردگار، انتقام خون کشته هایتان را از آنان خواهیم گرفت. اولین پاسخی که به دعوت الحضر می داده می شود، کوبنده و دور از انتظار اوست: خدا رسوا و زشت گرداند آن چیزی که برای ما آوردهای چیزی آورده ای که دو رفیقت طلحه و زبیر آوردند و آن جنگ خانمان سوز را شعله ور ساختند. ما با علی بیعت کرده ایم و بر بیعت خود استوار هستیم و انتقام خون عثمان را که دیگر شعاری نخ نما شده است نمی خواهیم. مردی از داخل جمعیت فریاد می زند: خاموش باش مردک! اگر لازم باشد ما بيعت هایمان را با علی میشکنیم. همان مرد پاسخ می دهد: شما چگونه علی را با معاویه همسنگ می دانید در حالی که علی ستونی از ستونهای اسلام بوده و خاندان بنی امیه ستونی از ستون کفر و بت پرستی؟! سپس رو به ابن الحضرمی با صدای بلندتری فریاد می زند: اکنون از ما می خواهی تا شمشیرهایمان را از غلاف در آورده به جان یکدیگر بیفتیم تا معاویه امیر گردد و تو وزیر او شوی و امر حکومت را از علی برگردانیم؟ به خدا قسم هرگز چنین نخواهیم کرد و لنگه کفش های پرو وصله و پینه بسته ی علی را با صدها کاخ و تخت پادشاهی معاویه عوض نمی کنیم. نظرها در هم می آمیزد. مخالف و موافق سخن می گویند. سخن ها چت شعله ور می گردند که به صورت دشنام و بدگویی در می آیند. جنگ ببر طرفداران علی و معاویه. جنگ لفظ است و تهدید. ابن الحضرمی می نگرد و می اندیشد خوب است. آغاز بدی نیست. باید دید به کجا می انجامد. 🍃@chaharrah_majazi
✨ ✨✨ ✨☘✨ ✨☘☘✨ ✨☘☘☘✨ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: در آن روزها زیاد بن عبید در غیاب ابن عباس، امیر بصره بود. زیاد الحضرمی بالا گرفته است. عشایر بصره پیرامونش جمع می شوند. کار ابن الحضرمی بالا گرفته است. اقدامی صورت نداده است. پیروانش افزایش می یابند و شهر دچار دو دستگی و تفرقه می گردد. زیاد که مدیر نالایقی است، نمی تواند تدبیری بیندیشد؛ جز این که اوضاع را به کوفه گزارش دهد و منتظر پاسخی باشد. از سویی، از جان خود نیز بیمناک است. می ترسد عثمانیان به دار الحكومه حمله ور شوند و آسیبی به او برسانند. به فکرش می رسد که برای دوست سابقش صبره رئیس قبیله ی ازد پیغامی بفرستد: اصبره بن شیمان! تو سرور قبیله ات و یکی از بزرگان بصره ای. میدانی که کوفه در التهاب است و من از جان خود و بیت المال مسلمين بیمناکم. آیا به من پناه می دهید؟ تا زمانی که ابن عباس باز گردد و اوضاع آرام گردد. صبره پاسخ می دهد: اگر بیایی از تو حمایت می کنم. زیاد شبانه از کاخ فرمانداری بیرون می آید و به قبیله ی ازد وارد می شود. صبره با احترام به استقبالش می رود. او با این که در جنگ جمل مخالفان على بوده است، اما از عمل خود پشیمان شده و مجددا با علی بیعت کرده است. صبره برای زیاد، مسجدی برای نماز و منبری برای خطبه و تختی برای فرمانروایی و نگهبانانی برای حفظ امنیتش فراهم می آورد. زیاد امید و انگیره اش باز می گردد. ... 🍃@chajarrah_majazi
بدویید قدیس اومد😀👆🏃
•~•~•🌸•~•~• من ـــــــــــــــــــ تو ـــــــــــــــ مـــــا می توانیم از اروپــا جلــــو بزنیم... #ایــران_می توانــــــــــــــــد مطالب نــــاب رو اینجا بخون👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
•••|🍂|••• #خرحمالی چهار ایرانـــی برای یک انگلیســــی انگلیسی ها آرزوی آن دوران را دارند... با ما همراه باشید👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
لینک قسمت اول رمان زیبای تقدیم نگاهتون😊❤️ https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 با ما همراه باشید🌸
•.•.•✨•.•.• هیـچ میدانـــے چرا چــون مــــوج در گریــز از خویشتــن پیوستــه مےڪاهم؟! @chaharrah_majazi
ترور رسانه
⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️☄⚡️ ⚡️☄☄⚡️ ⚡️☄☄☄⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_
✨ ✨✨ ✨☘✨ ✨☘☘✨ ✨☘☘☘✨ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: عمروعاص در پاسخ می نویسد: از نظری که ابزار داشته ای اطلاع یافتم. نقشه ی خوبی کشیده ای؛ خواستن انتقام خون عثمان، حربه ی وی است. از هنگامی که در این جنگ ها به پاخاستیم، هیچ چیزی از سوی تو و ما و مردم، برای دشمنت على از این نظر زیان آورتر نیست و هیچ موضوعی بهتر از این که نوشته ای، دشمنت را گرفتار و اسیر می سازد. پس نظرت را اجرا کن و با تیر تفرقه و نیرنگ بر قلب على بزن... معاویه دست به کار می شود. عبدالله بن عامر بن الحضرمی، را نزد خود فرا می خواند و از او می خواهد با همراهی عده ای دیگر به سوی بصره حرکت کند و در نامه ای خطاب به بصری ها می نویسد: تعهدم به شما این است که سالی دو بار به شما سهم دهم و مالیات و درآمدتان را هرگز نخواهم. پس به چیزی که دعوت می شوید، شتاب کنید. ابن الحضرمی بدون مانعی وارد بصره می شود و در میان قبیله ی بنی تمیم فرود می آید. همراهانش را در بین مردم شهر می پراکند تا مأموریت خود را آغاز کنند. وقتی همه ی عثمانیان از هر سوی و هر قبیله به مویش می خزند و پیرامونش گرد می آیند، احساس آرامش و قدرت و برای به او می دهد که تصمیم می گیرد آشکارتر به تبلیغ علیه علی دست بزند. او روزی در مسجد شهر برای مردم سخنرانی می کند: ای مردم پیشوای هدایت. عثمان بن عفان را علی بن ابیطالب ستمگرانه به پس خواستار انتقام خونش شوید! با کشندگانش بجنگید برگزیدگان شما گرفتار شده اند. اما خداوند در شام و مصر و حجاز، برادرانی نصیب شما کرده است که قدرتی دارند و بیرون از شمارند. پس امیدوار باشید که روز جزای ظالمان قتل رساند. پس خواستار نیکان و برگزیدگان شما معنی عراق و حجاز، برادران از نظر تعداد، بیرون از شمارند. 🍃@chaharrah_majazi ⛔️کپی بدون ذکر لینک کانال است ⛔️
🔹 🔹🔹 🔹🍁🔹 🔹🍁🍁🔹 🔹🍁🍁🍁🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: شبے از منبــر بالا مےرود و خطــاب به مــردم‌ مے گویــد: اے مــردم شجــاع ازد! اگر مـن در میــان قبیلــه ے بنے تمــیم بــودم و ابن الحضرمے در میــان شــما بــود، انتظـار نداشتــم ڪه با وجــود داشــتن پشتیبانانے چون شما، به وے دســت مےیافتم و اڪنــون نیز او نبایــد امیــدوار باشد به من دست یابــد. ما ایستادگــے شما را در روز جمـــل دیدیم؛ حالا باید همــان گونه ڪه بخاطر باطل پایدارے نشان دادید، در راه حق پایدار به خرج دهیــد و از دین رسول خدا ڪه آماج خاندان منفور بن دفاع ڪنید. در ادامـــه، صبـــره نیـــز خطــاب به قبیله اش می گویــد: ما دیــروز عليــه علــــے بودیــم و امروز در ڪنارش هستیم. شما قبیلــه اے هستیــد ڪه میــدان پیڪارتان پایدارے و سرانجامتان وفــادارے است. زیــاد به شـما پنــاه آورده است، پس از پناهنـــده ے خویــش پشتیبانــے ڪنید و دست نوڪران معاویـــه را از سرتـــــان ڪوتـاه نمایید. زیاد در ڪنار قبیله ے ازد آرام مےگیرد و نامه اے به امــام مےنویسد و مسائــل بصــره را شرح مےدهد. امام نامــه را در جمع یارانش مےخواند و با آنان مشورت مےڪند. یڪے از یارانش ڪه از قبیله ے بنے تمیم است بر مےخیزد و مےگوید: یا امیــــر المؤمنیــــن! مرا به نــزد قبیلـــه ام به ڪوفه بفرست تا آنان را به فرمانبردارے از تو و در بیعت بخوانم و قبیله ے ڪینه توز ازد را بر آنان چیره ساز. یڪے از افــراد قبیلــه ے ازد در پاســخ او مےگوید: ڪینه توز ڪسانـــے هستند ڪه نافرمانـــے خدا ڪنند و با امیــر المؤمنیــن به مخالفــت برخیزند ڪه افراد قبیله ے تو چنینند. اختلاف بيــن افــراد دو قبيلــه بالا مےگیرد. علـــے آنــان را آرام مےڪند و مےگویـد: از اختـلاف و تفرقــه ڪنید. روزے را به باد آور همگــے، گروه اندڪے مشرڪ، ڪینه تــوز و پراڪنده بودیــد. اسلام شما را با هم متحــد ساخت. حال پس از این اتحــاد، پراڪنده نشوید و راه دسته پیــش نگیرید. به خدا سوگنــد، نتیجه ے این شیوه ے شما، ریختــن خــون هـــاے فــراوان و باعــث پشیمانــے اســت. 💥@chaharrah_majazi ⛔️کپی بدون لینک کانال حرام است ⛔️
🔹 🔹🔹 🔹🍁🔹 🔹🍁🍁🔹 🔹🍁🍁🍁🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: اعین بن ضبیعه از قبیله ے بنــے تمیم براے دلجویــے از امــام مےگویـد: ناراحــت نباشیـد امیــر المؤمنيــن. هنوز چیزے ڪه ناخوشاینــد شمــا باشد، صورت نگرفتــه است. امــام مےگوید: نشنیــدے ڪه افــراد قبیلــه ات به همراه ابن الحضرمــے در صبــر و بر ڪارگزار من شوریده اند و گمراهــان ستمگــــر را علــیه من یارے مےڪنند؟ اعین مےگوید: پس مرا به نــزد آنــان بفرست! من تعهــد مےڪنم ڪه آنــان را به فرمانبردارے از تو باز گردانم. جمعیتشــان را پراڪنده سازم و اخراج ابن الحصرمــے از بصــره یا قتــل او را تضمین ڪنم. علـــے ســرش را تڪان مےدهد و مےگوید: همیــن الساعــه حرڪت ڪن. ليڪن حوادث در قرارگاه فتنـــه در جاے خود آرام نمےایستد. مخالفــان علـــے متحـــد شده و تصمیم مےگیرند بصـــره را فتــح و اعــلام استقــلال ڪنند. اما قبله ے ازد تصمیــم مےگیرند از دارالحڪومه حفاظــت ڪنند و مانــع سقوط حڪومت شوند. بوے جنــگ به شــام مےرسد. سینــه ها جوشــان و دل ها فروزاننـد. شمشیــرها از غلاف ها بیــرون آمده، برق آن ها چشــم ها را خیــره مےسازد. ڪافــے اسـت جرقــه اے زده شود تا آتــش شعله ور گردد. اما خردمنــدان دو قبیله ے ازد و بنــے تمیــم وارد میــدان مےشوند. تمیمی ها به ازدے ها پیغام مےفرستند: شما رفیقتــان را بیــرون ڪنید، ما هم رفیق خود را بیــرون مےڪنیم. هر یڪ از این دو پیــروز شدند، در دایره ے فرمانش در مےآییم. بهتـــر اسـت اینڪ افـراد خود را به ڪشتن ندهیم. اما قبیله ے ازد از این پیشنهـاد بوے نیرنگ را حس مےڪند و پاســخ مےدهد: هرگــز ما از ڪسے ڪه پناه داده ایم حمایــت مےڪنیم و او را بیــرون نخواهیــم ڪرد. ☘ ... لینک قسمت اول رمان زیبای تقدیم نگاهتون😊❤️ https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 با ما همراه باشید🌸 💥@chaharrah_majazi 📛کپی بدون ذکر لینک کانال حرام است 📛