eitaa logo
ثقلین (قرآن و اهلبیت ع)
140 دنبال‌کننده
2هزار عکس
937 ویدیو
11 فایل
قران و تفسیر آیات، چهارده معصوم(ع) (داستان و احادیث)، اخلاق و سبک زندگی، شهدا، احکام شرعی، اخبار و مناسبت روز و عناوین متنوع دیگر. . . . . ارتباط با مدیر:. @jtmyaali
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۲۲ ✍ 👆پاسخی هوشمندانه‌ از مادرِ شهید احمدی روشن متن خاطره: بعد از شهادتِ مصطفی، مادرش گریه نمی‌کرد. دکترها گفتند: کاری کنید که گریه کند، اما فایده نداشت. تا یک هفته بعد از شهادتِ مصطفی هم گریه نمی‌کرد. وقتی امام خامنه‌ای به منزلشان آمد، مادر خطاب به ایشان گفت: آقا من تا امروز برای اینکه دشمن از اشکم شاد نشود، گریه نکرده‌ام... آقا فرمود: دشمن غلط می‌کند، گریه کنید.‌.. مادر به اذنِ آقا خیالش راحت شد و گریه کرد... بعد از شهادتِ مصطفی هم از مادرش پرسیدند: حالا که مصطفی شهید شده، چه می‌کنید؟ مادر به نوه‌اش اشاره کرد و گفت: مصطفای دیگری تربیت می‌کنم... 📌خاطره ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی‌روشن 📚منبع: کتاب آقا مصطفا، صفحات ۵۹ و ۸۱ @thaghlain 🌹
۱۶۵ ✍ آنقدر خونِ دل خورد و زحمت کشید، تا لایق شهادت شد... متن خاطره مصطفی اومد بهم گفت: بیا سازمان انرژی اتمی پیش خودمون. گفتم: مگه دیوونه‌ام؟ کجا بیام؟ پول میدن؟ برخوردشون درسته؟ چی داره اونجا؟ مصطفی! تو از انرژی اتمی بیا بیرون بریم یه کار راه بندازیم. مصطفی در جوابم گفت: من ایستادم اینجا رو درست کنم... هر بار می‌رفتم نطنز، توی راه برگشت بغض می‌کردم. غربتی داشت اونجا... بعد از شهادت مصطفی رفتم نمازخانۀ سایت. پُر بود از رفقایی که خیلی‌هاشون رو مصطفی با هزار زحمت راضی‌ کرده و آورده بود پای‌کار. یاد روزهای تنهاییِ مصطفی افتادم و بغضم ترکید... @thaghlain 🌹
۲۲۰ 🌺 دقتِ بالای شهید احمدی‌روشن در راه بندگی خدا متن خاطره نانِ سنگک گرفته بودیم و می رفتیم سمتِ خوابگاه چند تا سنگ به نان ها چسبیده بود. مصطفی اونا رو کند و برگشت سمتِ نانوایی... بعد برگشت و گفت: بچه که بودم یک‌بار نانِ سنگک خریدم. وقتی رفتم خونه، بابام سنگهایی که به نان چسبیده بود رو جدا کرد، داد به دستم و گفت: ببر و بده به شاطر؛ نانواها بابتِ اینها پول دادند... 🌹خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی‌روشن 🇮🇷منبع: یادگاران۲۲ «کتاب شهید احمدی‌روشن» صفحه ۲۶ علیه‌السلام @thaghlain 🌹