eitaa logo
ثقلین (قرآن و اهلبیت ع)
139 دنبال‌کننده
2هزار عکس
928 ویدیو
11 فایل
قران و تفسیر آیات، چهارده معصوم(ع) (داستان و احادیث)، اخلاق و سبک زندگی، شهدا، احکام شرعی، اخبار و مناسبت روز و عناوین متنوع دیگر. . . . . ارتباط با مدیر:. @jtmyaali
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۳۹ ✍ کاش همه مثلِ این شهید بودند.... متن خاطره جلسه که تمام شد، آقای صیادشیرازی من را صدا کرد و گفت: جلسه‌ی امروز همه‌اش اداری نبود، حرف و کارِ شخصی هم بود ؛ پس هر چقدر برای پذیرایی هزینه کرده اید را بنویسید به حسابِ من... 📌خاطره‌ای از زندگی امیرسپهبد شهید علی صیادشیرازی 📚منبع: یادگاران11«کتاب صیاد» ، صفحه 61 @thaghlain 🌹
۱۴۰ ✍️ شهیدی که ثابت کرد در عشق هم بهترین است... متن خاطره بارها شاهد بودم که بعضی‌ها می‌خواستند روزِ جمعه برای کاری که داشتند خدمتِ آقای بهشتی برسند و نظرِ ایشان را جویا شوند ، اما دکتر بهشتی به آنها می‌گفت: « جمعه ی من مالِ خانواده است ... » 📌خاطره‌ای از زندگی روحانی مظلوم شهید آیت الله دکتر بهشتی 📚منبع: کتاب سیره ی شهید دکتر بهشتی، صفحه ۷۰ @thaghlain 🌹
۱۷۵ 🌸 مسئولین ! لطفاً اینگونه باشید... متن خاطره: شاید از تنها چیزی که ترس نداشت، مرگ بود. از روز اول جنگ بند پوتین هایش را بسته بود، خودش را به خطر می‌انداخت تا مجروحین را به عقب بیاورد. حتی جنازه شهدا را مثل پدری دلسوز کول می‌کرد و می‌آورد عقب. همیشه می‌گفت: " من لیاقت ندارم که فرمانده‌ی این بچه‌ها باشم؛ اینها همگی نماز شب می خوانند، آن وقت من به آنها دستور می‌دهم؛ من از روی هر کدام از آن ها خجالت می کشم..." 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج عبدالله عرب‌نجفی 📚منبع: پایگاه اینترنتی راسخون @thaghlain 🌹
۱۷۶ 🌸 شهدا در شرایط تحریم اقتصادی چگونه زندگی کردند؟ متن خاطره یه روز خونه ی ما دعوت بودند. برای ناهار دو نوع غذا درست کرده بودیم. سید احمد تا متوجه شد ، سریع ما رو صدا کرد و گفت: « مگه شما نمی‌دونید که زمانِ تحریمِ اقتصادی است؟ اگه دوباره دو نوع غـذا درست کنید ، من نخواهم خورد. » 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید سید احمد رحیمی 📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران خراسان @thaghlain 🌹
۱۹۱ 🌺 کاندیدهای انتخاباتی همین یک اخلاق رو از شهید رجایی یاد بگیرن، ایران گلستان میشه متن خاطره می:گفت: شما اگر می:خواهید به من خدمتی کنید، گهگاهی یادم بیاورید که من همان محمدعلی رجایی فرزند عبدالصمد و اهل قزوینم، که قبلاً دوره گردی می‌کردم و در آغازِ نوجوانی قابلمه فروش بودم... و هرگاه دیدی در من تغییراتی به وجود آمده و ممکن است خود را فراموش کرده باشم، همان مشخصات را در گوشم زمزمه کنید؛ این تذکر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزنده‌تر است... 📌خاطره ای از رئیس جمهور شهید محمدعلی رجایی 📚منبع: کتاب حدیث جاودانگی ، صفحه ۱۲۹ @thaghlain 🌹
۲۱۰ 🌺 فریادِ شهید باقری بخاطر کباب کوبیده... متن خاطره عصر بود که از شناسایی برگشت. انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید ، چیزی نداشتیم. یکی از بچه‌ها رفت و از نزدیکیِ شهر چند سیخ کباب کوبیده برایش خرید و آورد. حسن کباب‌ها رو که دید ، داد زد و گفت: اینا چیه؟ هر چیزی که بسیجی‌ها خوردن از همون بیار ؛ اگر هم چیزی نیست ، نون خشک بیار برام... . 🦋خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حسن باقری ✍منبع: یادگاران۴ «کتاب شهید باقری» صفحه ۶۰ . @thaghlain 🌹
۲۱۵ 🌺 مسئولِ باشرافت مانندِ این شهید عمل می‌کند... متن خاطره بیکار بودم. برادرم با توجه به مسئولیتی‌ که داشت، می‌توانست ما رو ببره سرِکار و برامون کار جور کنه، اما این‌کار رو نکرد ، و هرگز چنین چیزی رو برامون نخواست... کلاً آقـا محمد اجـازه نمی‌داد کسی از موقعیتش سوء استفاده کنه. در برخورد با غریبه و آشنا یک‌جور رفتار می‌کرد. کاری هم نداشت کسی از این رفتارش دلخور میشه یا نه؟ 🌹خاطره‌ای از زندگی شهید محمد رواقی 📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس @thaghlain 🌹
۲۱۶ 🌺 بخوانید تا بدانید شهادت انتخابی است، نه اتفاقی... هفتم تیرماه، وقتی دفترِ حزبِ جمهوری اسلامی منفجر شد ، من در کنارِ حسین زیر آوار قرار گرفتم. حال و روزِ خوبی نداشتیم. حسین حتی صدایش به زحمت شنیده می‌شد. اما با همان حال از من پرسید: تو الان چهارده معصوم علیهم‌السلام را می بینی؟ گفتم : نه! نمی بینم... حسین گفت: پس هنوز وقتش نرسیده شهید شوی... اما انگار زمانِ شهادتِ خودش رسیده بود. دیگر هیچ صدایی از حسین نشنیدم. او با شهادت پرکشید و من ماندم... 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید حسین سعادتی 📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس @thaghlain 🌹
۲۱۸ 🌺 کاش این خاطره به گوشِ همه‌ی نمایندگانِ مجلس می‌رسید... متن خاطره خیلی به فکرِ مستضعفین بود؛ وقتی حقوق می‌گرفت به اندازه‌ی امرارِ معاشِ خانواده برمی‌داشت و بقیه رو صرفِ کمک به نیازمندان می‌کرد. بعد از اینکه نماینده‌ی مجلس شد، دوستش با دیدنِ زندگیِ ساده‌ی او گفت: آقای طیبی! اصلاً زندگی‌ات فرق نکرده؛ نه خانه‌ات، نه لباست، نه وضعِ فرزندانت... حاج‌آقا در جوابش گفت: مگه من رفتم مجلس که به خودم برسم؟!!! من رفتم تا برایِ مردم کار کنم... 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید محمد حسن طیبی 📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس علیه‌السلام @thaghlain 🌹
💠 ما مسئول اعمالمان هستیم... 🔹 ولَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَ ٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡئولٗا. 🔸 و از چیزى که به آن علم ندارى، پیروى نکن؛ 🔹 زیرا از همه اعمالِ گوش و چشم و دل، پرسیده خواهد شد. 🔺 سوره مبارکه إسراء/36 علیه‌السلام @thaghlain 🌹
۲۲۱ 🌺 خاطره‌ای زیبا از بزرگواری شهید خرازی متن خاطره ترکش خورده بود به گلویِ حاج حسین خرّازی و راننده‌اش. خونریزی حاجی شدید شده بود ، اما نمی‌گذاشت زخمش رو ببندم. می‌گفت: اول زخمِ راننده‌ام... بعد هم با خودش حرف می‌زد و می‌گفت: اون زن و بچه داره ، امانته دستِ من ... حاجی با خودش داشت این حرف‌ها رو زمزمه می‌کرد که بیهوش شد... 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرّازی 📚منبع: یادگاران۷ «کتاب شهید خرّازی» صفحه ۶۶ علیه‌السلام @thaghlain 🌹
۲۳۳ 🌺 مسئولِ انقلابی یعنی شهید کاوه... متن خاطره موقعِ جلسه ، سرِ ساعت درِ اتاق رو می‌بست. اگر کسی ده دقیقه هم دیر می‌یومد ، راهش نمی‌داد و می‌گفت: همون پشتِ در بایست... بعد از جلسه هم با توپ و تشر می‌رفت و بهش می‌گفت: وقتی توی جلسه ده دقیقه دیر میای ، لابد توی عملیات هم می‌خوای به دشمن بگی ده دقیقه صبر کن برم آماده بشم بعد بیام بجنگم؛ این‌که نمیشه، این نیروها زیر دستت امانت هستند. اینجور نگهشون میداری؟ 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمود کاوه 📚منبع: یادگاران۶ «کتاب شهیدکاوه» ، صفحه۳۲ علیه‌السلام @thaghlain 🌹