eitaa logo
ثقلین🏴
206 دنبال‌کننده
5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
40 فایل
💫 *دختران زهرایی پسران علوی*💫 😍🌸 *اللهم_عجل_لولیک_الفرج*🌸😍 *به لطف حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) فاطمی ام*🧕 *به لطف حضرت علی (علیه السلام ) علوی ام*🧔 *کپی باذکر صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا و مولایمان آزاده*. 🌹@thaqalain🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃حاج حسن توکل معروف به حاج حسن نجار،زور خانه ای نزدیک دبیرستان ابوریحان داشت. ابراهیم اوایل دوران دبیرستان به زورخانه حاج حسن می رفت. حاج حسن ورزش را با آیه های قرآن و حدیث شروع می کرد. ☘️بیشتر شب ها، ابراهیم را وسط گود میفرستاد. او هم در یک دور ورزش، معمولا یک سوره قرآن، دعای توسل و یا اشعاری از اهل بیت میخواد و به این ترتیب به مرشد هم کمک می کرد. 🌿 زمان اذان مغرب، بچه ها ورزش ها قطع میکردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت می خواندند. به این ترتیب حاج حسن در دوران قبل از انقلاب، درس ایمان و اخلاق را در کنار ورزش به جوان ها می آموخت. 🍀یک بار پس از ورزش بچه ها درحال پوشیدن لباس و خداحافظی بودند که مردی بچه خرسالی در بغل داشت. سراسیمه وارد زورخانه شد و با رنگ پرید و صدای لرزان به حاج حسن گفت:کمکم کن. بچه ام مریضه، دکترا جوابش کردن. نفس شما حقه تو رو خدا دعا کنید.بعد شروع به گریه کرد. 🍃ابراهیم بلند شد و گفت:لباساتونو بپوشید و بیاید وسط گود. آن شب ابراهیم در یک دور ورزش، دعای توسل را با بچه ها زمزمه کرد. بعد هم با سوز دل برای آن بچه دعا کرد. ☘️دوهفته بعد حاج حسن بعداز ورزش گفت:ناهار دعوت شدید.بچه ای که مریض بود الحمدالله خوب شده و دکتر هم گفته مشکل بچه اش برطرف شده. بخاطر همین ناهار دعوت کرده. ابرهیم، مثل کسی که چیزی نشنیده آماده رفتن می شد. اما من شک نداشتم دعای توسلی که ابراهیم با آن شور و حال عجیب خواند کار خودش را کرده. 📚پ. ن:رونوشت از کتاب سلام بر ابراهیم ج1 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❌هیچ وقت نگو:❌ ✘محیط خرابه منم خراب شدم✘ همانگونه که هرچه هوا سردتر باشد لباست را بیشتر میکنی پس هر چه جامعه فاسدتر شد تو لِباسِ تَقوایَت را بیشتر کن 🌷🌷🌷🌷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍃پیامبر اکرم خطاب به امام علی (ع) فرمودند:(یا علی، اگر یک نفر به واسطه ی تو هدایت شود از آنچه بر آن می تابد بالاتر است) 🍂ابراهیم با کسایی دوست می شد که اصلا چیزی از دین نمیدونستند. مثلا نه نماز، نه روزه. 🍁همه ازش می پرسیدند آخه براهیم برای چی با این جور آدما رفیق میشی که اصلا اهل هیئت نیستن و امام حسین رو نمیشناسن.ابراهیم هم میخندید و می گفت ما اگر این بچه ها رو مذهبی کنیم هنر کردیم. 🌴دوستی ابراهیم بااین پسر باعث شد که همه ی کارهای اشتباهش را کنار گذاشت و یکی از بهترین ورزشکاران شد. آن پسر میگفت:من زندگی ام رو مدیون ابراهیم هستم. چون اگر او نبود معلوم نبود من الان کجا بودم... *************** ☘️در یکی از شب های ماه رمضان بچه ها گروهی به زورخانه رفتند و ورزش میکردند. 🍀مدت طولانی بود که ابراهیم در کنار گود شعر می خواند، دعا می خواند و ورزش می کردند. 🌿پیر مردی در بالای سکو داشت به ورزش بچه ها نگاه میکرد. پیش من آمد و گفت :آن جوان کیست؟ از وقتی که من اومدم شنا می رفت. با تسبیح شمردم، تا الان هفت دور تسبیح یعنی هفتصدتا شنا رفته، الان حالش بد میشه، توروخدا بهش بگو کافیه دیگه. بعدها ابراهیم سرزبان ها افتاده بود بخاطر همین دیگه جلوی بچه ها چنین کارهارو انجام نمیداد. چون میگفت این کارها باعث غرور من میشه و مردم همش به من توجه میکنن و زحمت سایر دوستان ضایع میشه. بعد از اون وقتی میاندار ورزش بود هرموقع خسته میشد کنار میرفت و دوستاش وسط می اومدن. 📚پ. ن: بازنویسی از کتاب سلام بر ابراهیم ج1 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 #
🍃پهلوان🍃 🌸سید طحامی کشتی گیر جهانی به زورخانه حاج حسن رفته بود. او به ورزشکاران و گفت:چه کسی حاضره با من کشتی بگیره؟ همه به ابراهیم نگاه کردند. کشتی شروع شد، مدت طولانی بود که دو کشتی گیر باهم درگیر بودند ولی هیچکدام زمین نخوردند. بعداز کشتی سید طحامی بلند میخندید و میگفت بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعی. ✨✨♦️✨♦️✨✨✨♦️✨♦️✨ ✨ فردای آن روز، پنج پهلوان به آنجا آمدند. قرار بود با بچه های ما کشتی بگیرند و حاج حسن داور این مسابقه باشه. چهار مسابقه برگزار شد که، 2 کشتی رو بچه های ما بردند 2 کشتی رو حریف مقابل. در کشتی آخر کم کم بچه های حریف شلوغ می‌کردند و به حاج حسن بی احترامی می‌کردند. آنها خیلی خوب می دانستند که ابراهیم برنده میشه، بخاطر همین شلوغ کردند که اگر باختند، گردن حاج حسن بیندازند. نوبت به ابراهیم شد. وقتی ابراهیم به داخل گود آمد لبخند زد و به همه بچه ها دست داد و گفت :من کشتی نمیگیرم. رفاقت ما خیلی بیشتر از این حرفا ارزش داره. بعد هم دست حاج حسن رو بوسید و بایک صلوات پایان کشتی رو اعلام کرد. حاج حسن رو کرد و به همه گفت:پهلوانی یعنی همین. ابراهیم بانفس خودش کشتی گرفت و پیروز شد. ابرهیم با این کارش جلوی دعوا و کینه رو گرفت. 📚پ. ن: رونویسی از کتاب سلام بر ابراهیم ج1 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❤️❤️
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍂اوایل انقلاب بچه ها دیگر مثل سابق به زورخانه نمی رفتند، بخاطر همین ابراهیم پیشنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح بخواند. ابراهیم همیشه حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رو میخوند:((اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوب تر است)) 🍁بعداز جنگ تحمیلی دیگر بچه ها به زورخانه نمیرفتند و اکثرا در جبهه حضور داشتند. حاج حسن در همان اوایل انقلاب درگذشت و محل زورخانه بعداز مدتی به خانه های مسکونی تبدیل شد. 🌾علاوه بر ورزش باستانی، ابراهیم در سن 16 سالگی به خوبی والیبال بازی میکرد.او در خط مقدم بود که با بچه های رزمنده والیبال بازی میکرد. دوستان او که والیبالیست حرفه ای بودند. 🍁 دوستان او در یک طرف و ابراهیم به تنهایی در طرف مقابل. تعداد زیادی از رزمندگان هم تماشاگر بودند. 🍂 ابراهیم طبق معمول با پای برهنه و زیر پیراهنی مقابل آن ها قرار گرفت. او به قدری خوب بازی میکرد که آنها باورشان نمی شد که یک رزمنده ساده به این حرفه ای والیبال بازی کند. و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام میشد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍂اوایل انقلاب بچه ها دیگر مثل سابق به زورخانه نمی رفتند، بخاطر همین ابراهیم پیشنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح بخواند. ابراهیم همیشه حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رو میخوند:((اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوب تر است)) 🍁بعداز جنگ تحمیلی دیگر بچه ها به زورخانه نمیرفتند و اکثرا در جبهه حضور داشتند. حاج حسن در همان اوایل انقلاب درگذشت و محل زورخانه بعداز مدتی به خانه های مسکونی تبدیل شد. 🌾علاوه بر ورزش باستانی، ابراهیم در سن 16 سالگی به خوبی والیبال بازی میکرد.او در خط مقدم بود که با بچه های رزمنده والیبال بازی میکرد. دوستان او که والیبالیست حرفه ای بودند. 🍁 دوستان او در یک طرف و ابراهیم به تنهایی در طرف مقابل. تعداد زیادی از رزمندگان هم تماشاگر بودند. 🍂 ابراهیم طبق معمول با پای برهنه و زیر پیراهنی مقابل آن ها قرار گرفت. او به قدری خوب بازی میکرد که آنها باورشان نمی شد که یک رزمنده ساده به این حرفه ای والیبال بازی کند. و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام میشد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷🕊 ..🌷🕊 خوش نام تویی، گمنام منم ... نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها” یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود. ابراهیم همینطور که شنا می رفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد. برادر شهیدم 🌷🕊 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
◈مےگفت:وقتےبراےورزش ◈یامسابقات‌ڪشتےمےرفتم، ◈همیشہ‌دو‌رڪعت‌نماز‌مےخواندم ◈پرسیدم‌چرا...؟! ◈گفت:ازخدامےخوام‌ ◈تومسابقہ‌حال‌ڪسےرونگیرم... :) 💗¦⇠
آقــاابراهیـم‌مــےگفت: ↯ هـروقت‌نـمره‌مـا،پیـش‌خــدابیست‌شـد، آن‌مـوقـع‌شھیدخـواهیم‌شـد💔:) کاش‌روزۍ‌بشـوم‌شبیہ‌تو:)) 🔊شما رسانه شهدا باشید ༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀