هدایت شده از خاکستر زرد''
او هم پشت پنجره ایستاده بود، یک پنجره ی قدی اما شیشه ها شکسته بودن و ردِ هر تَرَک، آغشته به قطره های شکستِ خون ، دنیا نه تلفیقی از رنگین کمون و غنچه های رز بود نه مثل آثار کلود مونه بوی قهوه میداد.
دنیا پر شده بود از قرمز و مشکی مثل یک پروانه که نمی تونست بال های خودش رو ببینه..
مثل یک شمع که برای مرگ هر پروانه می سوخت.
بویِ مرگ می داد، بویِ تعفنِ شکستِ یک جوهر برای زندگی..
⇦خاکستر زرد
#روایت
آبرو فقط اونجا که آهنگو بلد نیستی ولی تو فازی و الکی لب میزنی...
ولی یکی داره تو رو میبینه:
#fact
دیدین جدیدا
یه اخلاق مزخرف رو یه اسم ترجیحاً خارجی میزارن و به خودشون میبالن که اون اخلاق رو دارن!...