فکر میکنم اینکه کلمه ندارم بیشتر بهخاطر اینه که سرکوبشون میکنم و از یادم میرن، نه اینکه مطلقا چیزی نباشه.
امتحان امروز از درس فنون رواندرمانی بود و بیشتر بودجه مربوط به طرحوارهدرمانی میشد. یکی از سوالات این بود که یکی از طرحوارههاتون و نحوهی شکلگیریش رو بنویسین، جوابش خیلی شخصی بود و الان پشیمون شدم که براساس واقعیت نوشتم :(
برای نخوندن این درس چه کارها که نکردم؛
توی چندتا سایت لوازمالتحریر سبد خرید پر کردم، جزوه رو دادم به هوش مصنوعی تا برام خلاصه کنه و آخرم برگشتم به جزوهی اصلی، لیست کارهایی که بعد از کنکور قراره انجام بدم رو هم نوشتم 🫠
بالاخره با مشقت و به کمک کوپایلت یه دورم تموم شد، صبح باز باید پاشم تا امتحان بخونم چون هماکنون میدانم که چیزی نمیدانم.
امیدوارم تحت فشار امتحان روانشناسی جنایی خودم دچار جرم و جنایت نشم. 🙏
*پ.ن: خوب پیش رفت، با اینکه خوندن جزوهش طاقتفرسا بود ولی سوالات کلی و ساده بودن.