eitaa logo
شمع
226 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
352 فایل
نكاتي از مهارت هاي زندكي ارتباط با ادمين👇 @Naderiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
لیمو عمانی همان لیمو ترش شیرازی خشک شده است که به عنوان چاشنی در تهیه انواع غذاها استفاده می‌شود. ما در «ایرنا زندگی» طرز تهیه لیمو عمانی را آموزش می‌دهیم تا از بهترین نوع آن در غذاهایتان استفاده کنید. مواد لازم برای تهیه لیمو عمانی: شیرازی: ۱ کیلوگرم : ۱ فنجان : به مقدار لازم طرز تهیه و دستور پخت لیمو عمانی: ۱. لیمو ترش‌های شیرازی را خوب بشویید و بر روی آنها مقداری نمک بریزید. بگذارید ۱ روز بماند و سپس آنها را با آب سرد خوب بشویید. ۲. درون یک قابلمه مقداری آب بریزید، سرکه را به آن اضافه کرده و بگذارید به جوش بیاید. حالا لیمو ترش‌ها را به مخلوط آب و سرکه اضافه کنید و بگذارید ۱۰ ثانیه بجوشند، سپس با آب سرد خوب آبکشی کنید. ۳. مجددا لیمو ترش‌های آبکشی شده را درون مخلوط آب جوش و سرکه بریزید و این بار اجازه دهید به مدت ۱ دقیقه بجوشند، سپس درون آبکش بریزید اما آنها را آبکشی نکنید. ۴. پس از خنک شدن لیمو ترش‌ها با خلال دندان سوراخ ریزی روی هر کدام ایجاد کنید، آنها را بر روی یک پارچه نخی تیره (برای جذب نور بیشتر) بریزید و به مدت ۱۰ روز زیر نور خورشید بگذارید تا خشک شوند. ۵. لیموهای کمی خشک شده را درون سبد بریزید و بگذارید چند روز هم در سایه بمانند تا کاملا خشک شوند. ۶. می‌توانید لیمو عمانی‌ها را آسیاب کنید تا پودر یا گرد آن تهیه شود.
🔴پلیس فتا :برای خرید امن در فضای مجازی به موارد زیر توجه کنید: 1. دقت به آدرس صفحه پرداخت و وارد کردن سایت مورد نظر بصورت دستی 2. توجه کنید آدرس درگاه مورد نظر باید حاوی پروتکل HTTPS باشد و در صورتی که تنها از HTTP استفاده مینمود به آن مشکوک شوید. 3. از کیبورد مجازی خود سایت یا رایانه برای درج اعداد شامل(شماره کارت، رمز اینتزنتی،رمز دوم کارت یا cvv2 ، تاریخ انقضاء )استفاده نمایید. 4. دقت کنید کد امنیتی ای که قرار است وارد کنید عکس نباشد که برای درک این موضوع کلید رفرش را یک مرتبه فشار دهید تا تغییرات حروف برای شما مشهود گردد که اگر تغییر نکرد سایت مورد نظر جعلی می باشد. 5. از سایت Enamad.ir اعتبار فروشگاه اینترنتی را استعلام بگیرید. 6. حتی المقدور فروشگاه اینترنتی دارای نماد اعتماد الکترونیکی را برای خرید انتخاب کنید.
🔴 اوایل ژانویه سال ۲۰۲۰ میان وسایل شخصی "گوته" ادیب، فیلسوف و نقاش آلمانی، دست نوشته های عجیبی پیدا شد که تعجب همه را برانگیخت. https://eitaa.com/erisonteb ♻️ اصرار بر نوشتن و تکرار یک جمله بسیار بهت‌آور است «
👨هروقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاقم، میگفت چرااسراف؟چراهدردادن انرژی ؟ 🤔 آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه !😔 اطاقم که بهم ریخته بود میگفت :تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه..🙄 حتی درزمان بیماریش نیز تذکر میداد مدام حرفهای تکراری وعذاب‌آور، تااینکه روزخوشی فرارسید؛چون می بایست درشرکت بزرگی برای کارمصاحبه بدم باخودگفتم اگرقبول شدم،این خونه کسل کننده و پُراز توبیخ رو، رو ترک میکنم. صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بهم پول دادوبالبخندگفت:فرزندم!😍 🍃۱_مُرَتب و منظم باش؛ 🌺۲_ همیشه خیرخواه دیگران باش 🍃۳_مثبت اندیش باش؛ 🌺۴-خودت رو باور داشته باش؛ تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم ازنصیحت دست بردار نیست واین لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه!😔 باسرعت به شرکت رویایی ام رفتم،به در شرکت رسیدم،باتعجب دیدم هیچ نگهبان وتشریفاتی نبود،فقط چندتابلو راهنمابود! به محض ورود،دیدم اشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله.. اومدم تو راهرو ، دیدم دستگیره در کمی ازجاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که میگفت:خیرخواه باش؛ دستگیره رو سرجاش محکم کردم تا نیوفته! از کنار باغچه رد میشدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..‌ پله ها را بالا میرفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد، لذا اونارو خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم ودیدم افراد زیادی زودترازمن برای همان کار آمدن ومنتظرند نوبتشون برسه چهره ولباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛خصوصاً اونایی که ازمدرک دانشگاههای غربی شون تعریف میکردن! عجیب بود؛ هرکسی که میرفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون! باخودم گفتم:اینا بااین دَک و پوزشون رد شدن،مگرممکنه من قبول بشم؟عُمرا!! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن! باز یادپند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم🍃🌺 *اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد* توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن. وارداتاق مصاحبه شدم،دیدم۳نفرنشستن وبه من نگاه میکنند😳 یکیشون گفت:کِی میخواهی کارتو شروع کنی❓ لحظه ای فکر کردم،داره مسخره م میکنه یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش❗️ پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده ام یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی‼️ باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید⁉️ گفت: چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود. بادوربین مداربسته دیدیم، تنهاشما بودی که تلاش کردی ازدرب ورود تااینجا، نقصها رو اصلاح کنی.. درآن لحظه همه چی ازذهنم پاک شد، کار،مصاحبه،شغل و.. هیچ چیزجزصورت پدرم راندیدم،کسیکه ظاهرش سختگیر،امادرونش پرازمحبت بودوآینده نگری..💪 🌺عزیزانم!🌺 🍃در ماوراء نصایح وتوبیخهایپ و ، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن راخواهید فهمید... 🍃اما شاید دیگر او در کنار ما نباشد: میگن قدیما حیاطها درب نداشت اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود... میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟ چرا اينقدر شاد بودن؟* چرا اينقدر احساس تنهايی نميكردند؟ چرا زندگيها بركت داشت؟ چرا عمرشون طولانی بود؟... چون تو کتاب ها دنبال ثواب نمیگشتند که چی بخونند ثواب داره، دنبال عمل کردن بودند. فقط یک کلام میگفتند: خدایا به داده‌هایت شکر. نمیگفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره موقعی که غذا میپختند، نمیگفتند بدیم به همسایه ثواب داره، میگفتند بو بلند شده همسایه میلش میکشه ببریم اونا هم بخورن. موقعی که یکی مریض میشد نمیگفتن این دعا رو بخونی خوب میشی، میرفتن خونه طرف ظرفاشو می‌شستن جارو میزدن، غذاشو می‌پختن که بچه هایش غصه نخورن اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود. به بچه عیدی می‌دادند، میگفتن دلشون شاد میشه به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره... خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب ها دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاح کنیم و با عمل کردن به ثواب برسی نه فقط با خواندن دعا... مهربان باشیم محبت کنیم بی منت... خدایا عاقبت بخیرمان کن. روزتون به نیکی التماس دعا بیاد باباهای مهربان که دیگر نیستند وخاطرات انها همیشه باماهست روز جمعه براشون بفرست فاتحه وصلوات 🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹
مسابقه مجازی شمیم تفسیر سوره روم ویژه همسران وفرزندان (دختران وپسران)بالای ۱۵سال تاریخ امتحان دوشنبه ۱۴۰۰/۵/۱۹ویژه همسران ساعت ۱۸الی ۱۹ دوشنبه ساعت ۱۹الی۲۰ ویژه فرزندان منبع امتحانی تفسیر نمونه ایت الله مکارم شیرازی جهت اطلاعات بیشتربه آدرس زیر مراجعه فرمایید آدرس سایتwww.shmiim.ir
💠 رويداد مباهله - بخش اوّل ▪️هنگامى كه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم مكه را فتح كردند و عرب تحت فرمان ایشان درآمد، نمايندگان و نامه‌هايى از سوى خود به مناطق مختلف جهان فرستاده و مردم را به اسلام دعوت كردند. ▪️«عقبه بن غزوان»، «عبدالله بن ابى اميه»، «هدير بن عبدالله» و «حبيب بن سنان» نمايندگان پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم بودند كه به «نجران» اعزام شده تا مسيحيان آنجا را به اسلام دعوت نمايند و به آنان پيشنهاد كنند يا اسلام را پذيرفته و با مسلمانان برادر شوند، يا در صورت نپذيرفتن اسلام جزيه پرداخته و در صورت رد هر دو پيشنهاد آماده جنگ باشند. ▪️در نامه رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم آمده بود: ▫️بگو: اى اهل كتاب بياييد از سخن حقّى كه ما و شما آن را قبول داريم پيروى كنيم، كه به جز خداى يكتا هيچ‌كس را نپرستيده، چيزى را شريک او قرار نداده، و برخى را به جاى خدا به خدايى تعظيم نكنيم. اگر آنها از حق روى گرداندند، بگوييد شما گواه باشيد كه ما تسليم فرمان خداونديم. ▪️پس از رسيدن پيام پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم، در معبد بزرگ خود گرد آمدند. عده ديگرى نيز از «مذحج»، «عک»، «حمير»، «انمار» و خويشان و همسايگان آنها از قبايل «سبأ» - كه همگى بجهت سرنوشت مشترک خود و شرايطى كه براى آنان بوجود آمده بود خشمگين بودند - به آنان پيوستند. ▪️اسقف بزرگ آنان كه انسان موّحدى بود، علاوه بر مسيح به پيامبر عليه السّلام نيز ايمان داشت ولى اين مطلب را پنهان مى‌كرد. وقتى ديد مى‌خواهند به مدينه رفته و با پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم به مشاجره برخيزند، آنان را پند و اندرز داده و به تأمل و تأنى دعوت كرد. «كرز بن سبره حارثى» - كه در آن زمان سرپرست قبيله «بنى حارث بن كعب» و فرمانده نظامى آنان و از اشراف و بزرگان آنان محسوب مى‌شد - از سخنان او خشمگين شده و به مقابله با او برخاست ولى اسقف بزرگ، «سيد» و «عاقب» كه آنان نيز از بزرگان قوم خود بودند، به مقابله با او برخاستند. ▪️و به اين ترتيب گفتگوى آنان طول كشيد تا جايى كه براى تطبيق صفات پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم با آنچه پيامبران گذشته در مورد او گفته بودند، كتاب «جامعه» را آورده و ديدند سخنان اسقف بزرگ درست است. در اين جا بود كه «سيد» و «عاقب» مضطرب شده و تصميم گرفتند براى مشاهده‌ی صفات پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم و تطبيق بشارت‌هاى پيامبران گذشته با او به مدينه بروند. ▪️«سيد» و «عاقب» به همراه چهارده نفر از بزرگان و علماى مسيحى نجران و هفتاد نفر از اشراف و بزرگان «بنى حارث بن كعب» براى ديدن پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم به طرف مدينه حركت كردند. آنان داراى چهره‌هاى زيبا و بدنى متناسب بودند و هنگامى كه نزديک مدينه رسيدند، براى اين كه با همراهان خود به مسلمين و مردم مدينه فخر فروشى كنند، سيد و عاقب سفارش كردند كه از مركب‌هاى خود پياده شده، خود را آرايش كرده، لباس‌هاى معمولى خود را از تن در آورده، لباس‌هاى ابريشمى و زيباترين و بهترين لباس‌هاى خود را بپوشند، خود را خوشبو نموده و با شكلى زيبا و صفى منظم به سوى مدينه حركت نمايند. وقتى در مسجد رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم بر آن حضرت وارد شدند، وقت نماز آنان بود. به طرف مشرق مشغول نماز شدند. ▪️مسلمانان خواستند مانع اين عمل شوند ولى پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم نگذاشتند. ▪️تا سه روز نه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم آنان را دعوت به اسلام كرد و نه آنان از پيامبر سئوالى كردند، تا بدين ترتيب آنان فرصت كافى براى ديدن پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم و تطبيق صفات او با آنچه در كتاب‌هاى خود درباره پيامبر ديده بودند، داشته باشند. ادامه دارد ... 📙 المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋