eitaa logo
شمع
248 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
354 فایل
نكاتي از مهارت هاي زندكي ارتباط با ادمين👇 @Naderiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
اون نمی‌تونه! جغد گفت: «اون دختره رو نگاه کنین. من هر روز می‌بینمش که با مادرش میاد جای صندوق پست. امروز تنهاست و یک نامه هم تو دستشه که می‌خواد پست کنه. من می‌گم نمی‌تونه پستش کنه. آخه قدش خیلی کوتاهه.» کرکس گفت: «من می‌گم می‌تونه. حالا دیگه قدش بلند شده. مادرش از مدت‌ها پیش باید بهش اجازه می‌داد که اون خودش این کار رو انجام بده.» و بعد با نوکش فوت محکم و صداداری کرد. – «من می‌گم نمی‌تونه.» – «من می‌گم می‌تونه.» جغد گفت: «اگه بتونه، من می‌رم و می‌گردم و یک موش صحرایی برات پیدا می‌کنم، میارم که بخوری.» و بال‌هاش رو پر باد کرد. کرکس خندید: «اگه نتونه، من می‌رم و می‌گردم و یک مار برات پیدا می‌کنم و میارم. می‌دونم که چقدر مار دوست داری؛ اما می‌دونم که اون می‌تونه.» و دمش رو بالا و پایین کرد. جغد سقلمه‌ای به کرکس زد: «داره میاد. تقریباً رسیده. حالا می‌تونه یا نمی‌تونه؟» دخترک به سمت صندوق پست  دوید. روی نوک پنجهٔ پاهاش ایستاد و پاکت نامه رو توی صندوق انداخت. کرکس بال‌هاش رو بالا و پایین برد و به هم زد: «من بردم! من بردم! می‌دونستم که می‌تونه. می‌دونستم. می‌دونستم. می‌دونستم. هاهاهاهااااااا!» جغد ابروهاش رو به هم کشید: «فکر می‌کنم که این یعنی که من باید برم برات یک موش صحرایی پیدا کنم بیارم.» – «آره، درسته. و حواست باشه که یک موش چاق‌وچله باشه.» کرکس، جغد رو که پروازکنان دور می‌شد تماشا کرد: «هه‌هه‌هه‌هه. حقشه. من می‌دونستم که دختره می‌تونه.» کرکس نگاه کرد و دخترک رو دید که دوان‌دوان داره دور می‌شه: «من می‌دونستم که تو می‌تونی.» مدتی بعد، کرکس کنار جغد نشسته بود و داشت بزرگ‌ترین موشی رو که تو عمرش دیده بود با اشتها می‌خورد. چیزی نگذشت که پسربچه‌ای همراه با پدرش به اون طرف اومدن. «نگاه کن. باباهه می‌خواد به پسرش دوچرخه‌سواری یاد بده. میدونم که بچه‌هه می‌افته.» «من قول میدم که یاد می‌گیره.» کرکس این رو گفت و یک لقمهٔ دیگه از غذاش خورد. جغد گفت: «ای بابا، باز هم که شروع کردیم!» و به کرکس که به موش صحرایی نوک می‌زد نگاه کرد: «خیلی‌خوب، اشکالی نداره. مثل این که خودم باید برم برای خودم یک مار پیدا کنم.» 🍁🍁🍀🍀🍁🍁🍀🍀🍁🍁⚘⚘🥀🥀 ⛔️ در تربیت کودکان از استفاده نکنید! ⬇️ وقتی کودک در حال انجام کار اشتباهی است؛ نگویید: _ آفرین! _ باریکلا! _ آفرین، رفتی سر وسایل مامان! _ باریکلا، چقدر مشق هات را بدخط نوشتی ↩️ با این نوع صحبت کردن طرف مقابل( کودک) دچار سردرگمی و می‌شود. نمیداند در حال است یا ! روش صحیح را نمی‌آموزد. تفاوت کار درست و غلط را نمی‌فهمد. و خودش از تن صدا، لحن و زبان بدن شما باید حدس بزند که کارش چطور ارزیابی شده !! که این برای بچه‌ها کار دشواری است. ✅ پس به جای آن، روش صحیح را آموزش دهید و از آفرین و باریکلا و احسنت فقط برای «تشویق واقعی» استفاده کنید. 💠بگویید: ✅ وقتی میخوای از وسایل مامان استفاده کنی، اجازه بگیر. ✅ آفرین که مشقهایت را نوشتی، ولی سعی کن آرامتر بنویسی که خوش‌خط‌تر بشه... 🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀 〰〰〰〰〰〰〰 نام زینب دلنشین و دلرباست دختر مشگل گشا، مشگل گشاست هر که خواهد با حسین گیرد تماس ابتدا باید شود زینب شناس عشق هر جا خود نمایی میکند نام زینب دلربایی میکند 🎊 علیها السلام اسوه صبر و استقامت و مبارڪ باد🌺 〰〰〰〰〰〰〰