eitaa logo
شمع
206 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
351 فایل
نكاتي از مهارت هاي زندكي ارتباط با ادمين👇 @Naderiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
🐜 مورچه بی دقت آن شب برف سنگینی باریده بود . همه جا سرد بود . موچی ( مورچه كوچولو ) و فیلو ( فیل كوچولو ) در خانه خوابیده بودند . بخاری كوچک آنها روشن بود اما نمی توانست همه خانه را گرم كند. موچی گفت : " باید یک فكری بكنیم كه خانه را گرم كنیم . " و بعد گفت : " یك فكر حسابی دارم . ما می توانیم تمام شعله های اجاق گاز را روشن كنیم تا خانه گرم شود ." فیلو گفت : " اما این كار خطرناک است . مگر یادت نیست كه آقای ایمنی می گفت هیچوقت این كار را نكنید ؟" موچی گفت : آقای ایمنی در خانه گرمش خوابیده و نمی داند كه ما داریم از سرما می لرزیم ." موچی این را گفت و سراغ اجاق گاز رفت و همه شعله ها را روشن كرد . كم كم خانه گرم شد ولی بوی گاز همه جا را گرفته بود . موچی كه گرمش شده بود پنجره را باز كرد . چند دقیقه بعد صدای زنگ در بلند شد . فیلو با تعجب در را باز كرد . آقای ایمنی پشت در بود . آقای ایمنی گفت :" داشتم از اینجا عبور می كردم ، دیدم توی این سرما پنجره هایتان باز است، تعجب كردم . گفتم در بزنم و بپرسم اینجا چه خبر است ؟ ! " فیلو گفت : " موچی سردش بود و اجاق گاز را روشن كرد تا خانه را گرم كند و حالا هم گرمش شده و رفته پنجره را باز كرده است." آقای ایمنی فریاد زد : " چی ؟ مگر اجاق گاز بخاری است كه با آن خانه را گرم می كنید ؟" اول این كه گرم كردن خانه با شعله های اجاق گاز كار اشتباهی است . " فیلو با سرعت دوید و گاز را خاموش كرد . بعد آقای ایمنی ادامه داد :" شما نباید آنقدر خانه را گرم كنید كه مجبور شوید پنجره ها را باز كنید. هیچ میی دانید اینطوری چقدر گاز هدر می رود ؟ شما می توانید لباس گرم بپوشید و یا جلو در و پنجره ها پرده های كلفت بزنید تا گرمای خانه هدر نرود . باید در زمستان جلوی دریچه كولر را بپوشانید تا گرمای خانه هدر نرود . فیلو با سرعت رفت و مقداری لباس آورد و به موچی گفت : این لباسها را بپوش . من می روم جلوی پنجره ها پرده بزنم. ساعتی بعد، پرده های پنجره زده شد . فیلو با یك تكه نایلن، جلوی دریچه كولر را هم پوشاند . آقای ایمنی گفت : دوستان عزیز یادتان باشد موقع خواب شعله بخاری را كم كنید و از پتو و لحاف مناسب استفاده كنید . آقای ایمنی خداحافظی كرد و رفت . حالا خانه گرم شده بود و همه راحت بخواب رفتند . 〰〰〰〰〰〰〰
در جنگلي بزرگ و زيبا ، حيوانات مهربان و مختلفي زندگي مي كردند .  يكي از اين حيوانات كلاغ پر سر و صدا و شلوغي بود كه يك عادت زشت هم داشت و آن عادت زشت اين بود كه هر وقت ،كوچكترين اتفاقي در جنگل مي افتاد و او متوجه مي شد، سريع پر مي كشيد به جنگل و شروع به قارقار مي كرد و همه حيوانات را خبر مي كرد .  هيچ كدام از حيوانات جنگل دل خوشي از كلاغ نداشتند.  آنها ديگر از دست او خسته شده بودند تا اين كه يك روز كلاغ خبر چين وقتي كنار رودخانه نشسته بود و داشت آب مي خورد صدايي شنيد .... فيش، فيش .... بعد ، نگاهي به اطرافش انداخت و ناگهان مار بزرگي را ديد كه سرش را از آب بيرون آورده است ... فيش ، فيش ... كلاغ از ديدن مار خيلي ترسيده بود ، از شدت وحشت ، تمام پرهاي روي سرش ريخت و پا به فرار گذاشت .  كلاغ خبر چين ، همينطور پر زبان حركت كرد بالاخره به لانه اش رسيد وقتي كه داخل آينه نگاهي به خودش انداخت ، تازه فهميد كه پرهاي سرش ريخته است خيلي ناراحت شد و شروع به گريه كرد . طوطي دانا كه همسايه كلاغ بود صداي گريه اش را شنيد ، به لانه او رفت تا دليل گريه اش را بفهمد . كلاغ با ديدن طوطي دانا سريع يك پارچه به دور سرش پيچيد !  طوطي دانا با ديدن كلاغ كه روي سرش را با پارچه پوشانده شروع كرد به خنديدن .  كلاغ با شنيدن اين حرف سريع پارچه را از روي سرش برداشت طوطي با ديدن سر بدون پر كلاغ ، باز هم شروع به خنديدن كرد و گفت : كلاغ ؟ پرهاي سرت كجا رفته است ؟ پس اين همه گريه بخاطر كله كچلت بود ؟! كلاغ ماجراي ترسش را براي طوطي باز گو كرد و طوطي با هم با شنيدن حرفهاي كلاغ شروع به خنديدن كرد . كلاغ گفت : « يعني تو از ناراحتي من اينقدر خوشحالي » . طوطي جواب داد : آخر همه حيوانات جنگل مي دانند كه مار آبي هيچ خطري ندارد و هيچ كس هم از مار آبي نمي ترسد اما تو آنقدر ترسيده اي كه پرهاي سرت هم ريخته اند . اگر حيوانات جنگل بفهمند كه چه اتفاقي افتاده است كلي  مي خندند . كلاغ با شنيدن اين جمله ها به التماس افتاد ، گريه مي كرد و مي گفت : طوطي جان خواهش مي كنم اين كار را نكن اگر حيوانات جنگل بفهمد كه چه اتفاقي برايم افتاده آبرويم مي رود . طوطي گفت : كلاغ جان يادت هست وقتي اتفاقي براي حيوانات جنگل مي افتاد سريع پر مي كشيدي و به همه جار مي زدي و آبروي آنها را مي بردي ، حالا ببين اگر چنين بلايي بر سر خودت بيايد چه حالي پيدا مي كني . كلاغ كمي فكر كرد و گفت : « حالا ديگر فهميده ام كه چه قدر اشتباه مي كردم و چقدر حيوانات جنگل را آزار مي دادم خواهش مي كنم آبروي مرا پيش حيوانات جنگل نبر من هم قول مي دهم كه هرگز كارهاي گذشته را تكرار نكنم ، اصلاً تصميم مي گيريم كه هر وقت پرهايم در آمد بروم و از تمام حيوانات جنگل  عذر خواهي كنم » . طوطي دانا با ديدن حال و روز كلاغ و پشيماني از رفتار گذشته اش به او قول داد كه دارويي برايش درست كند تا هر چه زودتر پرهاي سرش در بيايند . نتيجه مي گيريم كه هر كس در حق ديگران خطايي مرتكب شود خودش هم به زودي گرفتار خواهد شد. 🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅 〰〰〰〰〰〰〰 🌸 نماز بابا وضو می گيره چون موقع اذونه وقت صدا کردنه خدای مهربونه می خواد بگه خدا جون از خوبی هات ممنونم لطف و محبتت را ما همه خوب می دونيم منم وضو می گيرم می خوام نماز بخونم می خوام بگم تشکر خدای مهربونم ✍ شاعر: مصطفی سلطانیان 📚برگرفته از کتاب شعرهای خوب برای بچه های خوب، ج2 🦚🦚🦚🦚🦚🦚🦚 〰〰〰〰〰〰〰 کودکان نیاز به تحرک دارند، طناب‌ بازی، طناب‌کشی، مسابقات گروهی، پریدن، رنگ‌آمیزی کردن، روزنامه پاره کردن، گوله کردن، پرتاب کردن، آب‌بازی، توپ‌بازی، گرگم و گله می‌برم و هزاران بازی خلاق دیگر در قالب نمایش‌های عروسکی، خلاق و... در بازی‌ها به کودکان گروهی برنده شدن را آموزش دهیم، گروهی بازی کردن، گروهی جمع کردن، پخش کردن... 💗💗💗💗💗💗💗 〰〰〰〰〰〰〰
🕊امیرالمؤمنین علیه السلام: اعمال، همه بر باد است، مگر آنچه از روى اخلاص باشد. العَملُ كُلُّهُ هَباءٌ إلاّ ما اُخْلِصَ فيهِ 📚غررالحكم حدیث1400 🕊پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هركه برادر مؤمنش با او مشورت كند و او صادقانه راهنماييش نكند، خداوند عقلش را از او بگيرد . مَنِ استَشارَهُ أخُوهُ المؤمنُ فلَم يَمحَضْهُ النَّصيحَةَ سَلَبَهُ اللّهُ لُبَّهُ 📚ميزان الحكمه جلد6 صفحه 94 🕊امام على عليه السلام: دوستى دنيا پرستان با بروز اندك پيشامدى از ميان مى رود. مَودّةُ أبناءِ الدُّنيا تَزولُ لِأدنى عارِضٍ يَعْرِضُ 📚غررالحكم حدیث 9828 💞💖💞 💞 امام حسن مجتبیٰ (ع): ‌ 🌸 عادت های [بد] مغلـوب كننده اند. پس، هر كس در نهان و خلوتهاى خود به چيـزى كند، آن چيـز او را در آشكار و ميان جمع رسوا سازد... ‌ 🍃تنبيه الخواطر : 2/113📚 عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : الرفق يمن و الخرق شوم . ترجمه : امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مهربانانه نمودن مايه بركت و كردن مايه شومى است .  📚 کتاب
‏فیلم از طرف مهدی
💠 آیا می‌دانستید زنانی که در خانه می‌کنند و داد می‌زنند کمبود شدید از طرف همسر دارند؟ برای آرامش همسرتان، خرج کنید! 💠 تنها انرژی و سوخت زن برای مدیریت خانه و همسرداری و تربیت فرزند، شوهر است. با مهربانی و ابراز . به همسرتان او را آرام کنید ها ⭕️ میدانستید آقایانی که در خانه ناسازگارند و داد میزنند و یا حتی پناه بر خدا، دست بزن دارند ⭕️بخاطر این است که احساس میکنند در خانه مقبولیت لازم را ندارند و به او به عنوان یک مدیر لایق نگاه نمیشود؟ 🔻امام محمد باقر علیه‌السلام فرمودند : اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّه‏ِ اَشَدُّكُمْ اِكْراما لِحَلائِـلِهِمْ 🌸 گرامى‏‌ترين شما نزد خداوند، كسى است كه بيشتر به همسر خود احترام بگذارد. 📚 وسائل الشيعه: ج ۱۵، ص ۵۸، ح ۶  🌱🌹حضرت صادق علیه السلام فرمودند : هر کس از دوستان ما باشد به ‏همسرش بیشتر اظهار محبت می کند.🌹🌱 بحار جلد 103 ص 223 ✍🏻چهار راه جزئی اما بسیار مهم برای به دست آوردن دل : ❤️گاهی اوقات با دادن شاخه گلی او را متعجب کنید ❤️هیچ وقت روز رافراموش نکنید ❤️وقتی خسته است به اوپیشنهاد بدهید🤝 ❤️از آرایش و لباسهایش کنید ✍🏻چهار راه جزئی اما بسيار مهم برای به دست آوردن دل : 💓نواقص وعیب و ایرادهایش را بپذیرید 💓به جک ها و هایی که می گوید،بخندید 💓درباره ی او مثبت بیندیشید✅ 💓اگراشتباهی کردید خواهی کنید قابل توجه خانم ها : پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «زنی که با زبان، شوهر را بیازارد، خداوند هیچ عمل خوب و هیچ حسنه و نماز و روزه ای را از او قبول نمی کند، هرچند همواره روزها در روزه باشد و شب ها در حال نماز؛ مگر آنکه همسرش از او راضی گردد». مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 244. 🌺 اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّـکَ_الفَـــرَج
حسادت روزی زهرا با مادر و پدرش به بیرون از منزل رفت و دو تا بادکنک قشنگ سفید و صورتی خرید. وقتی به خانه برگشتند پدر زهرا هر دو تا بادکنک را باد کرد و با کمک بابا از سقف اتاق آویزان کرد. اما بادکنک سفید از بادکنک صورتی چاق تر و بزرگتر بود.  بادکنک صورتی وقتی دید بادکنک سفید از او کوچکتر است، عصبانی شد و شروع به غر زدن کرد و گفت: عمدا من و کم باد کردند و بین ما فرق می گذارند. اگر من را حسابی باد می کردند دو برابر تو می شدم. بادکنک سفید گفت : زهرا هر دو ما را تا جایی که لازم بود باد کردند و ما را  دوست دارند اما بادکنک صورتی عصبانی شد و به حرف های او گوش نکرد و گفت: من خودم فکری می کنم تا باد خودم رو بیشتر کنم و از تو بزرگتر شوم. وقتی زهرا خواب بود، بادکنک صورتی نقشه ای کشید تا بزرگتر شود، او تلمبه روی کمد را دید و از او خواست تا بادش رو بیشتر کند. تلمبه نگاهی به بادکنک صورتی انداخت و گفت اگه بیشتر از این باد بشی ممکنه بترکی اما بادکنک صورتی با شنیدن حرفهای او  خیلی عصبانی شد و حرف های او را پای خودخواهیش گذاشت.  بادکنک صورتی قهر کرد و با تلمبه و بادکنک سفید دیگر حرف نزد. او متوجه شد زمانی که قهر می کند و عصبانی است، بادش بیشتر می شه، پس به این کار خود ادامه داد و انقدر اخم کرد و قهر کرد تا بادش بیشتر و بیشتر شد و ترکید و هر تکه اش به گوشه ای از اتاق پرت شد.  بچه های خوبم این قصه به ما می فهماند که حسادت باعث از بین رفتن خود آدم می شود، همانطور که بادکنک صورتی به خاطر حسادت ترکید 💟💟💟💟💟💟💟 〰〰〰〰〰〰〰 🌷 شهید خانه ای دارد پدر در میان آسمان یادگارش مانده در دفتر شعر جهان شعر او شعر نماز وقت صبح و ظهر و شام قصه هایش در بهشت قصه های نا تمام یک شبی در جبهه بود بر سر سجاده اش پر زد از اینجا و رفت آن نگاه ساده اش مهر و تسبیحش فقط یادگارش مانده بود خوب می دانم پدر شعر رفتن خوانده بود 💫💫💫💫💫💫💫💫 〰〰〰〰〰〰〰
ما سائل لطف فراوان خدیجه از کودکی خوردیم از نان خدیجه در راه دین داده همه دار و ندارش اسلام شد مدیون احسان خدیجه خرج مسلمانی ما هستی او شد پس هر چه ما داریم قربان خدیجه در راه اهل بیت هر کس خرج کرده فردای محشر هست مهمان خدیجه جور دگر شد دستگیر ما پیمبر هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش شکر خدا هستیم گریان خدیجه دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا ابر بهاری گشت چشمان خدیجه انگار دیده آتش و دیوار و در را غم های زهرا برده سامان خدیجه ای وای از روزی که با پهلوی زخمی زهرا شود در عرش مهمان خدیجه نیمه شبی در خانه خولی نامرد صد پاره می گردد گریبان خدیجه محمدحسین رحیمیان 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج «السلام علیک یا ام المؤمنین یا خدیجة الغراء» دریای صبر و مظهر تقوا خدیجه است استاد حلم و معنی غَرا خدیجه است کوه وفا و معدن جود و یَم کرم سرچشمه ی فضائل دنیا خدیجه است چون زَر عیار عصمت او بی شمار بود، گنجینه ی محبت و اعلا خدیجه است در مهر و معرفت شده اُلگوی آسیه در بندیگیش اُسوه ی حوا خدیجه است اول زنی که روی به اسلام کرده است اسلام از او شداست مصفّا، خدیجه است باشد به حق مُلقبِ بَر ام مؤمنین آری که خار دیده ی اعدا خدیجه است روشن به نور اوست دل و خانه ی رسول چون نور چشم و همسر طاها خدیجه است شمشیر مرتضی است اگر حافظ نبی مرهم به زخم سید بطها خدیجه است هم ثروت و جوانی او خرج دین شد است هم حامی و مشوق مولا خدیجه است فخریه می کند به جهان تا زمان حشر این منصبش که مادر زهرا خدیجه است تنها همین به مدح و بزرگی او بس است مادر بزرگ زینب کبری خدیجه است گر چه تنش کفن شده بین عبای ناب گریانِ شاهِ بی کفن اما خدیجه است
روضه حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها حاج منصور ارضی