شعری که پدر شهید محمد حسین حدادیان برای پسرش خواندن:
فهمید کل دنیا فرزند انقلابی
وقتی شبیه #بابا ،تو #انقلاب کردی
تا آخرین نفس ها ماندی درون میدان
درویش #داعشی را پراضطراب کردی
او خواست تا بدزدد ذکر علی #علی را
اما تو نقشه ها را نقشِ بر آب کردی
نام علی به لبها, راه عدو به رفتار
بزم نفاقشان را, با خون, خراب کردی
از این هواپرستان یک چشم زهر گرفتی
بت خانه هایشان را از بن خراب کردی
درویش مسلکان را در مهلکه چه تنها
با نام پاک حیدر تو بی نقاب کردی
وقتی که خواب بودند در شب #وطن_فروشان
تو فتنهی دراویش، در نطفه خواب کردی
شیطان که در کمین و درویش آتشین بود
تن را سپر نمودی جان را شهاب کردی
دشمن به سختی آمد دریای خون بسازد
دریای دشمنان را آسان سراب کردی
با ادعای مردی، شارب بلند کردند
تو با محاسنت دفع، شَرَّ الدَّوَاب کردی
درویش های کذاب از #عشق بو نبردند
بی شرم مردمان را با خون عذاب کردی
آن ها فقیرِ فهماند ، نِی فقرِ بی نیازی
کاخ یزیدیان را ، از نو خراب کردی
#شیطان میان مردم دنبال یار میگشت
با بذل خون سرخت،او را جواب کردی
در حیرتند پستان از کارت ای موحد!
این گونه دشمنان را یکجا جواب کردی
در عصر مدگرایی در وادی جهالت
آرام چهره ات را از خون خضاب کردی
عمری به نام #حیدر، کسب حرام کردند
از مسلکی دروغین، کشف #حجاب کردی
در راه عشق تنها، السابقون شهیدند
فهمیده بودى این را، زین رو شتاب کردى
السابقون تویی تو، کافیست غبطه خوردن
باید به خود بجنبم، من را مجاب کردی
🌹محمد جان پسرم غریب گیر آوردنت😭😭
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
💠شهید #محمد_رضا_تورجی_زاده پشت بیسیم📞 چه خواند که حاج #حسین_خرازی از هوش رفت⁉️
💠خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر🕊 شده بودند خیلی #مجروح شده بودند.
❗️ حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا #آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی📞 را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم #تورجی_زاده را پیدا کن
💠( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح🎤 بااخلاص و از بچه های لشکر بود.
⬅️ خلاصه #محمدرضا رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه #حضرت_زهرا(س) برام بخون.
👈محمدرضا فقط #یک_بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت😨 خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند✊ خط را #گرفته_بودند عراقی ها را تارومار کردند...
⭕️محمدرضاتورجی زاده خونده بود:
🔸در بین آن دیوار و #در
🔸زهرا صدا می زد پدر😭
🔹دنبال #حیدر می دوید
🔹از پهلویش خون💔 می چکید😭
اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
@tmersad313