🌺 در انتظار فرزند زهرا
🌸🏴🍃🌼🏴
صبحِ شهادت
چشمش که واشد
مادر دلش باز
غرقِ عزا شد
🌸🔸
اشکِ عزای
زهرایِ اَطهَر
گردید جاری
از چشمِ مادر
🌸🍃
با سوزِ دل گفت
با اشکِ دیده
پایانِ عمرِ
زهرا رسیده
🌸🔸
گشته شهید او
با جسمِ خسته
بازو کبود و
پهلو شکسته
🌸🍃
دختِ پیمبر
رفته ز دنیا
جنت شده پر
از عطرِ زهرا
🌸🔸
ما کودکانی
معصوم و پاکیم
در این مصیبت
.........اندوهناکیم
🌸🍃
تنها ظهورِ
مهدیِ زهرا
آرام سازد
دلهایِ ما را
🌸🔸
چشم انتظاریم
فرزندِ زهرا
یا رب فَرَج را
نزدیک فرما
🌸🏴🍃🌼🏴
✍🏼 شاعر: سلمان آتشی
📎 #کودکانه
📎 #شعر_کودکانه
📎 #فاطمیه
📎 #امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده ای برای کشیدن نقاشی جادویی برای بچهها
#قصه_کودکانه
ماجرای عجیب سفر خانم گردنبند
گردنبند خودش را توی دستان خانم نورانی دید.فهمید به خانم نورانی هدیه شده است. خانم نورانی دستی روی دانه های گردنبند کشید، بعد هم آن را روی گردنش انداخت.
گردنبند از خوشحالی درخشان تر شد و برقی زد.
آن روز بهترین روز زندگی اش بود، روز بعد گردنبند بیدار شد، زنجیرش را کمی تکان داد. خانم نورانی زودتر از او بیدار شده بود و داشت خانه را جارو می کرد. یک دفعه صدای در توی خانه پیچید، خانم نورانی چادرش را روی سر انداخت و در را باز کرد. گردنبند از زیر چادر صداها را می شنید.
صدای لرزان مردی را شنید که می گفت:«سلام خانم من را پیامبر صلی الله علیه و آله به اینجا فرستادند، مردی فقیر و بی پولم به من کمک کنید»
و بعد صدای خانم را شنید که گفت:«همین جا بمان تا برگردم»
خانم نورانی به خانه آمد دستش را زیر چادر برد و گردنبند را از گردنش باز کرد. نفس گردنبند دیگر بالا نمی آمد، باورش نمی شد که به این زودی این شادی را از دست بدهد و از پیش خانم نورانی برود.
او از غصه دیگر برق نمی زد یک دفعه خودش را توی دستان زبر و پوسته پوسته ی مرد فقیر دید، مرد فقیر سرش را بالا گرفت و گفت:«خدا خیرتان دهد خانم دست شما درد نکند» و رفت.
گردنبند چند دقیقه بعد همراه مرد فقیر توی مسجد بود، مرد فقیر جلوتر رفت و کنار جمعی ایستاد، گفت:«ای پیامبر خدا دختر شما این گردنبند را به من بخشیدند»
پیامبر(صلی الله علیه و آله) نگاهی به گردنبند کردند و گفتند:«هرکس این گردنبند را بخرد حتمابه بهشت می رود.»
گردنبند برقی زد و با خود گفت:«چقدر با ارزش بودم خبر نداشتم!»
مردی به نام عمار جلو آمد و گفت:«ای پیامبر من گردنبند را می خرم»
گردنبند را گرفت و همراه مرد فقیر به راه افتاد. گردنبند دلش برای خانم نورانی تنگ شده بود و منتظر بود ببیند چه اتفاقی می افتد.
عمار به مرد غذا و لباس و پول زیاد و اسبی داد.
گردنبند دانه هایش را چرخاند و با خود گفت:«کاش الان روی گردن خانم نورانی بودم»
عمار غلامش را صدا کرد، گردنبند را به او داد و گفت:«این گردنبند را به خانه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) ببر و بگو هدیه است، تو را هم به ایشان بخشیدم»
گردنبند از این که پیش پیامبر می رفت خوشحال بود اما هنوز دلش برای خانم نورانی تنگ بود.
گردنبند کمی توی دستان غلام جابه جا شد و گفت:«چقدر محکم من را گرفته دردم آمد»
تا اینکه به خانه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسیدند، غلام در زد و چند دقیقه بعد پیامبر(صلی الله علیه و آله) در را باز کردند. غلام جلو رفت دستش را جلو آورد و مشتش را باز کرد، گردنبند نفس راحتی کشید، غلام گفت:«ای پیامبر خدا این گردنبند را عمار به شما هدیه داده است و من را هم به شما بخشید»
پیامبر(صلی الله علیه و آله) لبخندی زدند و گفتند:«پیش دخترم برو من تو و گردنبند را به او بخشیدم»
غلام دوباره دستش را مشت کرد، گردنبند این بار دیگر درد را حس نکرد چون خیلی خوشحال بود.
آنقدر خوشحال بود که نفهمید کِی به خانه رسیدند، غلام در زد، خانم نورانی در را باز کرد، غلام جلو رفت، دستش را بالا گرفت و مشتش را باز کرد، گردنبند از دیدن خانم نورانی حسابی برق می زد.
غلام گفت:«پیامبر خدا من و این گردنبند را به شما هدیه دادند»
گردنبند حالا توی دستان خانم نورانی بود، دلش نمی خواست دیگر از او جدا شود.
خانم نورانی به غلام گفت:«من هم تو را به خاطر خدا آزاد می کنم.»
گردنبند دانه هایش را تکانی داد و گفت:«عجب سفر خوبی بود، به مرد فقیر پول و غذا و اسب رساندم، پیامبر خدا را خوشحال کردم، عمار را بهشتی کردم، غلام را ازاد کردم، اخر هم برگشتم پیش خانم نورانی»
گردنبند درخشان و درخشان تر شد.
#باران
#قصه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب
💠 قصه شب: «پروانه شهر تاریکیها (قسمت اول)»
✍️ نویسنده: ملک محمد
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 موضوع قصه: ویژگیهای شخصیتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📎 #قصه_شب
📎 #ابتدایی
📎 #کودکانه
📎#ایام_فاطمیه
❓ خدایا! چرا گاهی دعای ما رو گوش نمیدی؟!
🔹 اگه کودک خردسالی از مادرش کبریت بخواد، آیا مامانش بهش میده؟ معلومه که نمیده، چون دوستش داره و میدونه با این کار ممکنه خودش و زندگی رو به آتیش بکشونه و به خیلیا آسیب بزنه.
🔸 منم بندگانم رو دوست دارم. میدونم که بعضی از دعاها و درخواستهاشون براشون دردسر درست میکنه، برای همین گوش نمیدم؛ مثلاً میدونم که فلان بنده من، اگه پولدار بشه، پولش رو تو راه بد استفاده میکنه یا غرور و تکبر میاد سراغش و خودش رو جهنمی میکنه.
❣️ من خدا هستم، خیر و شر تو رو بهتر از خودت میدونم.
✅ «عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيئاً وَهُوَ خَيرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛[1] و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، وبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] میداند و شما نمیدانید.
—————
پینوشت:
[1]. بقره، آیه 216.
📎 #خداشناسی
📎 #دعا_کردن
📎 #خدا_دوستی
om-abiha-misagh128.mp3
4.15M
🎵 ام ابیها
ویژه شهادت حضرت فاطمه (س)
#حضرت_فاطمه_س
💐بسم الله الرحمن الرحیم
این #رزق شماست 🔻🔻🔻
شماره تلفن
حرم امام حسین علیهالسلام 🕌
🏅 #تلفن : 1640 📱☎️
تماس بگیرید ،
مستقیم به میکروفن ضریح امام حسین ( علیه سلام ) وصل می شید ،
هر حرفی ،
درد دلی دارید
به آقا بگید و زیارت کنید ...
‼️ #توجه :
تلفن بدون پیش شماره است
و کاملا #رایگانه ... ✅
تا آخر شب وصله
اِن شاالله بحرمت
حضرت زهرا سلام الله علیها
و امام حسین علیه السلام ،
حاجاتتون ان شاءالله برآورده
به خیر بشه 🤲🏻🌸
منم #دعا کنید 😇🙏🏻❤️
♻️ نشر بدید
شاید کسی دلتنگ باشه
بخصوص این ایام که
ایام شهادت
مادرش حضرت زهرا ست ...🥺😭
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه تو حرف میزنی ، نه حسین
علیه السلام نه حسن علیه السلام
چی شد اون خندههات ، آخه یه حرفی بزن
در برابر افول ایده علم مسأله ایستادگی و سرنوشت در آموزش علمی.mp3
13.47M
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلامالله
🏴 اگر اخلاص داشته باشی، خداوند بهترین مصلحتها را بر تو نازل میکند...
⬅️ استاد رحیمپور:
حضرت فاطمه(س) فرمودند هرکس، هر کاری را که انجام میدهد نیّت عبادت کند و برای خدا عبادات خالصش را بالا بفرستد (در همه کارها هدفش خدا باشد) خداوند بالاترین منافع و مصالح را، در دنیا و آخرت، بر او نازل می کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
🏴 شاگرد برجسته ایرانی حضرت فاطمه سلام الله علیها... و ماجرای آشنایی وی با دین مبین اسلام...
روشنا ۲۴ آبان 1403.mp3
15.58M
#وعده_صادق
#مقاومت
🔹کدام طرف در حال فروپاشی است؟
("جبهه مقاومت" یا "جبهه رذالت"؟)
نشست ("اعتماد مردم"، سنگر سنگرها) - ۱۴۰۰
روشنا
شبکه_افق
📅 پخش: ۱۴۰۳/۰۸/۲۴